آفتاب

حلقه مفقوده در استراتژی امنیت ملی ما

حلقه مفقوده در استراتژی امنیت ملی ما

ایرانیان و به ویژه تصمیم گیرندگان معمولاً عادت ندارند که از استراتژی کلان (Grand Strategy) صحبت کنند و حتی این موضوع همواره مسئله ناشناخته و دورمانده از سنت تحقیقاتی دانشجویان،دیپلمات ها و اساتید سیاست بین الملل در ایران نیز بوده است.

استراتژی کلان نگرش برنامه ریزی شده یک کشور درباره امنیت، جایگاه و تطبیق دادن منابع کمیاب، ابزارها و اهداف در سیاست خارجی است. استراتژی کلان اهدافی را که باید دولت در پهنه روابط خارجی تعقیب کند مشخص می سازد و دارایی های مادی و فرهنگی یک ملت را برای رسیدن به آن اهداف تنظیم می کند. یک استراتژی کلان اعلام شده فواید شایانی برای کشور دارد از جمله اینکه با تعیین منافع کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت سردرگمی در سیاست خارجی را به شدت می کاهد و در نتیجه با جابه جایی دولت ها، یک شبه همه چیز ویران نمی شود. دوم انکه راه روشنی برای تخصیص منابع محدود ترسیم کرده و از به هدر رفتن آنها جلوگیری می کند. سوم؛ سایر بازیگران را از منافع ما آگاه می سازد و بنابراین در جایی که اختلاف در منافع وجود داشته باشد دیگران به خوبی امکان پیش بینی دیدگاه ها و واکنش های ما را پیرامون موضوعات مشخص می یابند در نتیجه احتمال محاسبات نادرست کاهش خواهد یافت و در جایی که اشتراک در منافع حاکم باشد راه رسیدن به تفاهم هموارتر می گردد.

یک استراتژی کلان موفق باید سه مشخصه را دارا باشد. نخست آنکه بر مبنای شناخت دقیق از محیط بین المللی ترسیم شود. به عبارت دیگر، درک درستی از توزیع قدرت، قطب بندی ها، تهدیدات و همچنین ویژگی های جغرافیایی، اولویت بندی منافع، مناطق و ... را در بربگیرد. دوم؛ از پشتوانه کافی میان نخبگان سیاسی حاکم برخوردار باشد. در صورتی که استراتژی کلان مورد توافق نباشد، دیر یا زود بواسطه مخالفت های داخلی تضعیف شده و در نهایت فروخواهد پاشید.به این منظور هر استراتژی کلانی باید در جامعه سیاسی مورد بحث های عمومی قرار بگیرد. سوم؛ حداکثر تطبیق با سیاست قدرت (Power Politic) را نمایش دهد؛ بدین معنی که استراتژی کلان نباید صرفا شامل آرزوها و خواست های ارزشی یک کشور بدون ملاحظه آنچه که هست باشد و یا نسبت به قواعد بازی بی اعتنایی کند. استراتژی کلان نگرشی در این باره نیز هست که جهان چگونه باید باشد، اما در صورتیکه پیوند آن با واقعیت قطع شود نخواهد توانست، بستر تغییرات عملی به سود خود را در محیط بین المللی فراهم آورد. فرهنگ استراتژیک جهان ذهن، احساس و عادات رفتاری است. هرگونه استراتژی بدون بازتاب دادن فرهنگ استراتژیک حتی وجود هم ندارد. بنابراین ایده های ملی، اعتقادات و باورهای مذهبی و منش فکری یک ملت، خواه ناخواه، بخش هایی جداناپذیر از روانشناسی استراتژی کلان هستند؛ اجزایی که بدون محاسبه واقعیات قدرتی می تواند به از میان بردن همان آرمان ها و آرزوها منجر شود. یک مورد از موفق ترین استراتژی های کلان در تاریخ مدرن "لیگ سه امپراتور" ( Dreikaiserbund) بود که از 1873 تا 1875 و بار دیگر از 1881 تا 1883 بصورت موفقیت آمیزی از سوی آلمان بیسمارک انجام گرفت. طبق آن، آلمان دو رقیب خود یعنی روسیه و اتریش - مجارستان را به توافقی پیرامون تعیین حوزه نفوذ در بالکان هدایت کرد و فرانسه دشمن دیرینه اش را به انزوا کشاند. در یک نمونه دیگر، Containment که بر اساس سند 68 شورای امنیت ملی آمریکا بیش از نیم قرن، ستون استراتژی آمریکا در برابر اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می داد، مشهورترین استراتژی کلان در سده بیستم به شمار می رفت که تا زمان فروپاشی اتحاد شوروی دوام آورد. برخی متفکران پیشنهاد می دهند از آنجایی که تدوین استراتژی کلان دشوار است بهتر است کشورها به اصول موضوعی سیاست خارجی بسنده کنند. اما پیگیری اصول بدون قالب بندی عمومی منافع،تهدیدات و امکانات اگر میسر باشد، با دوام نیست. بعلاوه استراتژی کلان همانطور که لیدل هارت بیش از نیم قرن پیش از این یادآوری کرده بود توجه ویژه ای به امنیت نظامی دارد و سایر منافع کشورها در نهایت از راه تامین امنیت نظامی است که تامین می گردد. ایران در نهایت در راه تدوین استراتژی کلان ناگزیر است برای دست یافتن به حداکثر امنیت ممکن اهداف زیر را در آن بگنجاند:
1- بیرون راندن ایالات متحده از خلیج فارس از راه افزایش قدرت نظامی و یا به هر ترتیب دیگری
2- جلوگیری از از سلطه هر قدرت همسایه و یا دوردست دیگری در محور شمال - جنوب اوراسیا
3- افزایش هزینه های شکل گیری هرگونه ائتلاف نظامی علیه ایران
4- به دست گرفتن رهبری اقتصادهای منطقه با استفاده از امکانات جغرافیایی، سیاسی و طبیعی اش.
ما هم اکنون با تحقق هرکدام از این اهداف فاصله زیادی داریم. بخش مهمی از انرژی سیاست خارجی ایران در دهه های گذشته صرف موضوعات و مناطقی شده که مستقیماً بر امنیت ملی ما تاثیرگذار نیستند و یا به دلیل تنش های مکرر با جهان خارج صرف بازسازی نفوذ و اعتبار ایران شده است. در سال های پس از انقلاب اسلامی، ایده مبهم و نارسای وحدت امت اسلامی و تبدیل شدن ایران به هارتلند یا «ام القری» جهان اسلام، نزدیک ترین بحث جدی پیرامون تعیین استراتژی کلان بود. حتی اگر این ایده ضمن دشواری تعیین رژیم های سیاسی و حقوقی، تحقق یابد موجب امنیت بیشتر ایران نخواهد شد زیرا به محض وحدت امت اسلامی، رقابت ها برای کسب مقام رهبری این تشکیلات جدید آغاز خواهد شد.
دست یافتن به اهداف فوق، مستلزم یک دستور کار سیاسی است که در بلند مدت از آن اهداف و دیگر اجزای استراتژی کلان حمایت کند. الگوهای دوستی و دشمنی، مناسبات مربوط به سازمان های بین المللی و گفتمان های سیاسی سه بحث بنیادی در تعقیب دستور کار سیاسی استراتژی کلان را تشکیل می دهند. یکی از مهمترین نارسایی های سیاسی در راه تدوین استراتژی کلان جمهوری اسلامی ایران ،انتخاب نادرست دوستان و دشمنان است. به منظور دست یافتن به اهداف فوق، ایران نباید هیچ یک از دوستان و دشمنانش را ابدی بپندارد. اگر بتوان تصور کرد که دشمنان امروز برای رسیدن به آن اهداف مفید واقع شوند و یا دوستان امروز مانعی برای رسیدن به آن اهداف باشند، بدین معنی است که دوستان و دشمنان بر مبنایی غیر از تامین منافع ملی انتخاب شده اند. بعلاوه، معمولاً اولویت بندی در اهمیت دوستان و دشمنان و اینکه کدامیک از دوستان و دشمنان باید مهمتر قلمداد شوند تحت تاثیر این تصور غلط قرار دارد که دشمنان قدرتمندتر لزوماً دشمنان بدتر و در طرف مقابل دوستان قدرتمندتر نیز لزوماً دوستان بهتر هستند. به دلایل متنوع، معمولاً دشمنان قدرتمند دوردست، خطر کمتری نسبت به دشمنان کمتر نیرومند همسایه دارند. دلیل اول این است که لشکرکشی های نظامی برای کشور دوردست پرهزینه و اغلب بدون تضمین دست یافتن به نتایج مطلوب است. دوم آنکه برخلاف قدرت های همسایه، قدرت های دوردست به دلایل ناپایداری ( مانند ایدئولوژی و منافع مادی گذرا) دست به مداخله در مناطق دور می زنند. کشورهای همسایه همواره نسبت به قدرت یافتن یکدیگر هراسان خواهند بود زیرا نتایج بدخیم افزایش قدرت آمیخته با نیات پلید با سرعت بیشتری به آنها سرایت خواهد کرد. این قاعده در رابطه با دوستان هم صادق است. اینگونه تصور می شود که هرچه دوستان و متحدان بلحاظ نظامی و اقتصادی قدرتمندتر باشند، اطمینان بیشتری خواهند داد. این مسئله تا زمانی درست است که یک دشمن به مراتب هولناک تر رو به روی اتحاد قرار داشته باشد اما به محض برطرف شدن این تهدید مشترک، قدرت دوستان خود به منبع تهدید تبدیل خواهد شد زیرا معلوم نیست که صاحب آن قدرت به ویژه اگر در مجاورت قرار داشته باشد، در آینده چگونه از آن استفاده خواهد کرد. در میان الگوهای دوستی و دشمنی، مطلوب ترین انها عبارت است از یک دوست قدرتمند دوردست. در سر دیگر طیف، نامطلوب ترین نوع دشمن، دشمن قدرتمند همسایه است. سوال بنیادی تر اینجاست که چگونه دشمنان و دوستانی که بر پایه منافع ملی تعریف شده اند، برگزیده می شوند. علی رغم آنکه علل دوستی ها و دشمنی ها در تاریخ بسیار متنوع است، همه آنها بر اساس اصول منافع ملی بنا نشده اند. رقابت های خاندانی، تضارب ایدئولوژی و مذهب، رقابت های مستعمراتی، گسترش طلبی و انتقام جویی در سده های گذشته رایج ترین دلایل دشمنی ها و در سوی مقابل، اشتراکات خاندانی، ایدئولوژیک و مذهبی و اتحاد با دشمن دشمنی که با معیارهای فوق انتخاب شده است، رایج ترین علل دوستی ها بودند. هنگامی که جزر و مد محیط بین المللی، سنگ بنای انتخاب دوستان و دشمنان باشد، فواید دوستی میان دشمنان گاه بسیار بیشتر از منافع حاصل از دشمنی میان آنها خواهد بود. اتحاد ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در برابر آلمان نازی و یا تنش زدایی چین کمونیستی و ایالات متحده آمریکا در دهه 1970، بدون انعطاف ناشی از این عقیده، غیرممکن بود و در بدون این انعطاف ها، اکنون ما احتمالا در جهان متفاوتی زندگی می کردیم.
ایران برای انجام چهار هدف استراتژیک فوق، نباید به منزله یک قدرت مهاجم و غیرقابل اطمینان عمل کند. همینطور نباید ایران به عنوان کشوری که به دنبال جامه عمل پوشاندن به ایده سلطه تشیع بر خاورمیانه است شناخته شود. هیچیک از این اهداف در مدت زمان کوتاه به دست نخواهد آمد و مستلزم برنامه ریزی های دقیق تر، یک توافق سیاسی گسترده درون جامعه سیاسی و مهمتر از همه ایجاد نظامی از شرکای قابل اطمینان بین المللی است. ایران باید امادگی افزایش منظم بودجه های نظامی را داشته باشد. در حال حاضر بودجه نظامی ایران 15 میلیارد دلار معادل 2 درصد از تولید ناخالص داخلی است. در مقایسه با همسایگان همچنین نیروهای مسلح ایران بطور جد به اصلاحات جدی در ساختار استخدام، آموزش، سازمان دهی و بکارگیری عملیاتی نیاز دارد که متناسب با اهداف و خطرات آینده باشد.

 

کد N837736

وبگردی