آفتاب

ائتلاف‌های منطقه‌ای، توازن یا تخاصم؟

ائتلاف‌های منطقه‌ای، توازن یا تخاصم؟

دلیل عصبانیت عربستان بازنده دیدن خود در تمامی جبهه هاست. جبهه سوریه و عراق شاید به اشتباه خود عربستان و با حساب گری های اشتباه از دستشان خارج شد اما روند وقایع به خوبی نشان می دهد به حال خود رها کردن کشوری چون عربستان پتانسیل به آشوب کشیدن منطقه را دارد.

زهرا رمضانی 

از زمانی که دومینوی خیزش های مردمی در کشورهای عربی آغاز شد، روند تحرکات منطقه ای به سمتی جریان یافت که در اوج بی ثباتی و شکنندگی شرایط، به دنبال امنیت و ثبات بود. هر یک از کشورهای منطقه ای به دنبال همراه و شریکی برای ائتلاف می گشت تا به واسطه آن بتواند کشتی خود را در آشوب منطقه حفظ کند. تا اینکه اوضاع و شرایط با پیش آمدن بحران سوریه رنگ دیگری به خود گرفت و صف آرایی نیروها در کنار و مقابل یکدیگر با شفافیت و وضوح هرچه بیشتر آشکار شد.

روسیه و ایران در کنار بشار، عربستان و ترکیه در کنار هم، قطر در میانه راه در حمایت از اخوان مصر در مقابل عربستان و در کنار ترکیه و سایر کشورهای خلیج فارس در آشفته بازار منطقه متمایل به عربستان تحولات منطقه را رصد می کردند. اما آنچه که این روزها در منطقه شاهد آنیم بی ثباتی ائتلاف‌های میان کشورهاست و هر روز شاهد یک حرکت دیپلماتیک جدید در منطقه هستیم. این امر نه تنها نشان گر تحولات سریع منطقه که نشان دهنده دستپاچگی دولتهای منطقه در بازی قدرتی هستیم که بدون توجه به اثرات دراز مدت آن توسط این کشورها پیش گرفته می شود که جدیدترین آنها در پی تحولات پس از حمله عربستان به یمن قابل مشاهده است.

مصر در حالی دست عربستان را برای تشکیل ارتش متحد عربی به گرمی می فشارد که در حال گسترش مناسبات خود با روسیه است. روسیه ای که در کنار ایران به مخالفت با هجوم نیروهای سعودی پراخته است. و مصر در حالی با کاهش کمکهای مالی ناشی از فوت ملک عبالله مواجه است که با فشارعربستان نه تنها برای برقراری روابط جدید با اخوان المسلمین روبرو است که جبهه یمن نیز به آن افزوده شده است؛ عربستانی که خود را در جبهه عراق، سوریه، لبنان بازنده می بیند و سعی بر آن دارد با رویکرد جدید نسبت به اخوان جبهه سوریه، یمن و حتی ایالات متحده جایگاه خود را در منطقه بازیابد.

اما آنچه در ورای تمام این بده بستان های سیاسی در منطقه قابل تامل و تعمق است نگاه حداقلی، سلبی و کوتاه مدت به مسائل منطقه از سوی کشورهای تاثیر گذار در منطقه است که در اکثر موارد منجر به سیاست گذاریهایی شده است که یک روز کشوری به عنوان دوست و روز دیگر به عنوان عامل مزاحم قلمداد می شود.

کاملا مشخص است که هریک از کشورهای عربستان، ترکیه، مصر بیش از سایر کشورهای منطقه به دنبال اعلام تثبیت موقعیت و قدرت خود در منطقه هستند. مصر السیسی پس از کوتای 2013 به خوبی می داند در ازای خفقان داخلی ای که به وجود آورده است نیازمند سر و سامان دادن هرچه بیشتر اقتصاد خود است. لذا دست همکاری را به سمت هرکسی که این هدف را برآورد، دراز می کند؛ ترکیه هرچند در سودای امپراطوری عثمانی خود در نیمه راه مانده اما همچنان با نگاه به جبهه هایی چون سوریه و اقلیم کردستان آرزوی خود را دنبال می کند و هر روز به نبال شریکی تازه است و عربستان که از سال 2003 ناامید از امریکا، روند انزوانشینی خود را در منطقه شاهد بود بر این گمان است که ائتلافی را به وجود آورد که بتواند قدرت از دست یافته خود را بازیابد. لذا این کشورها هر زمان که اهداف مشترک حداقلی بیایند دست دوستی به سوی هم دراز می کنند و هم زمان خود را در رسیدن به آمال و آرزوهایشان مغبون و متضرر ببیند،عطای هم پیمانی را به لقایش می بخشند.

در نگاه کلان آنچه که واضح و مبرهن است، وجود یک تسلسل باطل احساس عدم امنیت و از دست دادن جایگاه منطقه ای با ائتلافهای کوتاه مدت وجود دارد که در نهایت به بی ثباتی در منطقه دامن می زند.

اکثر این ائتلاف ها نشان از آن دارد که هر کدام از این کشورها با نگاهی توام با بیم و عدم امنیت در منطقه دست همکاری به سوی هم دراز می کنند. همکاری های هایی که هرچه بیشتر منطقه را به سمت فضایی متخاصم و نه متوازن سوق می هد.
لذا شاید بتوان گفت یکی از راههای قطع این دور باطل بر هم چیدن این احساس عدم امنیت در فضای سیاسی منطقه باشد. در این میان ایران می تواند به عنوان یکی از بازیگران تاثیرگذار منطقه با استفاده از تجربیات خود در سوریه وعراق، با ایجاد اعتماد؛ فضای رفتارهای منطقه ای را به سمتی ببرد که هیچ یک از بازیگران آن خود را بازنده نیابند.

آنچه که مسلم است دلیل عصبانیت عربستان بازنده دیدن خود در تمامی جبهه هاست. جبهه سوریه و عراق شاید به اشتباه خود عربستان و با حساب گری های اشتباه از دستشان خارج شد اما روند وقایع به خوبی نشان می دهد به حال خود رها کردن کشوری چون عربستان پتانسیل به آشوب کشیدن منطقه را دارد.

لذا عدم وجود یک نیروی تعادل بخش در مناسبات و عدم وجود تغییر و یا ابتکارات دیپلماتیک در منطقه، شاهد وقایع به مراتب آشوبگرانه تر خواهیم بود. اصرار بر حل یپلماتیک مسایل یمن و در پیش گرفتن رویکردهایی که نتایجی چون موضع اتخاذ شده از سوی پاکستان درقضیه یمن را به دنبال داشته باشد شاید بتواند در امر کاهش تنش درمنطقه تاثیر گذار محسوب شود اما صرفا قدم اولیه محسوب می شود و دستگاه دیپلماسی نیازمند اتخاذ سیاست های همگرایانه عملی در منطقه می باشد.

پژوهشگر مهمان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

 

کد N824153

وبگردی