آفتاب

ناسیونالیسم بومی گرا در آفریقا

ناسیونالیسم بومی گرا در آفریقا

علی بحرینی


در ایام اخیر موجی از خشونت علیه خارجیان در آفریقای جنوبی شکل گرفت و منجر به کشته شدن تعدادی از اتباع زیمبابوه، مالاوی، اتیوپی، نیجریه و موزامبیک شد. شدت خشونت ها هموطنان قربانیان را متاثر ساخت و کدورتهائی هرچند گذرا میان کشورهای متبوع آنها و دولت آفریقای جنوبی ایجاد کرد. هرچند دولت آفریقای جنوبی با خانواده های قربانیان ابراز هم دردی نمود و با شدید ترین عبارات این خشونت ها را محکوم کرد اما چند نکته نگران کنند در این میان ذهن رهبران آفریقا را به خود مشغول کرده است. نخست اینکه این خشونتها منحصر به این زمان نیست و وقوع موارد مشابه در گذشته نشان می دهد که پدیده ای مبتنی بر بیگانه ستیزی درون آفریقائی شکل گرفته است. دوم اینک این تحولات محدود به آفریقای جنوبی نیست و سایر کشورهای آفریقائی نیز مصون از این جریان نیستند. سوم اینکه مجموعه ای از عوامل اقتصادی و اجتماعی به تشدید این وضعیت کمک کرده است و بقای این عوامل تکرار خشونت های مشابه در آینده را محتمل می سازد.

در آفریقای زیر صحرا پدیده ناسیونالیسم ابتدائا ماهیتی ضد استعماری داشته و در نیمه اول قرن بیستم به کمک مردمان این قاره آمده است تا خود را از سلطه استعمارگران اروپائی رها سازند. در آن مقطع کمتر نشانه ای از ناسیونالیسم سرزمینی در این منطقه دیده می شود. در سالهای اولیه دوران پس از استعمار نیز علیرغم آنکه دولتهای آفریقائی در چارچوب مرزهای مصنوعی و تحمیلی از سوی استعمارگران شکل گرفته اند، اما ناسیونالیسم همچنان به عنوان یک عنصر هویت بخش و نیز عاملی برای تثبیت کشورهای آفریقائی در چارچوب مرزهای خود و بعضا تثبیت جایگاه احزاب یا افراد حاکم نقش ایفا کرده است. در این کشورها مردم و دولتها با پرهیز از تنشهای قومی بیشتر حول مفهوم دولت و سرنوشت و تاریخ مشترک گردهم آمده اند. در آفریقا علیرغم مصنوعی بودن مرزهای کشورها  و عدم انطباق آنها با مرزهای قومی و نژادی تعداد جریانات جدائی طلبانه خیلی اندک بوده است. بعنوان شاخص ترین موارد جدائی طلبی میتوان از جریانات شکل گرفته در نیجریه شرقی و بیافرا (IGBO)، کازامانس در سنگال، اریتره، سومالی لند در سومالی، سودان جنوبی، کاتانگا در جمهوری دمکراتیک کنگو، و بخش آنگلوفون کامرون یاد کرد. در سایر کشورهای آفریقائی گروههای مختلف قومی همزیستی و ادغام را ترجیح داده اند. به همین دلیل در این دوره ناسیونالیسم آفریقائی یک پدیده منفی محسوب نشده است.

 اما خشونت های ناسیونالیستی و بیگانه ستیزانه در دهه های اخیر نشانگر شکل گیری یک ناسیونالیسم جدید است که تفاوت های مهمی با ناسیونالیسم ضد استعماری دارد. ناسیونالیسم جدید علیه قدرتهای استعماری یا سایر کشورها نیست، بلکه متوجه غیرشهروندانی است که در درون کشورهای آفریقائی زندگی می کنند. بنابراین این نوع از ناسیونالیسم یک بیگانه ستیزی داخلی را ایجاد کرده است. بعبارت دیگر ناسیونالیسم ابتدائی که مبتنی بر انسجام داخلی بود هم اکنون جای خود را به ناهمگونی در درون جوامع آفریقائی داده است.

علت اصلی ناسیونالیسم جدید روند جهانی شدن و تشدید نابرابری های اقتصادی و اجتماعی است. هرچند آفریقا تا حدودی شاهد تحولات مثبت اقتصادی است، اما فاصله زیاد اقتصای این منطقه با سایر قاره ها و نیز توسعه نامتوازن درون قاره باعث شده تا آفریقا بشدت در گیر مسئله مهاجرت های داخلی و بیرونی باشد. در دهه گذشته آمار مهاجرت در آفریقا بشدت افزایش یافته است. نرخ رشد شهرنشینی در آفریقا به مراتب بیش از سایر مناطق جهان است. در برخی کشورها جنگهای داخلی و نیز تغییرات اقلیمی نیز به کمک عوامل اقتصادی آمده است تا روند مهاجرت را تشدید نماید. واقعیت امر این است که روند مهاجرت درون قاره ای از کشورهای کم تر توسعه یافته آفریقا به کشورهای مرفه تر و باثبات تر این قاره بسیار بیشتر از میزان مهاجرت به اروپا است. بنابراین نابرابری اقتصادی در میان کشورهای آفریقائی مهمترین عامل مهاجرت های درون قاره ایست. قدرتهای اقتصادی آفریقا بطور سنتی محلی برای جذب نیروی کار آفریقا بوده اند. برای مثال در آفریقای جنوبی بخش معدن و کشاورزی تا حد زیادی وابسته به نیروی کار خارجی است. در برخی کشورها مانند گابن تعداد مهاجرین بیش از ساکنین بومی است.

ناسیونالیسم جدید آفریقا بر اساس یک گسست سیاسی جدید یعنی "بومی بودن و نبودن" شکل گرفته است. در این پدیده سوال اساسی این است که "چه کسانی در کشور ما زندگی می کنند در حالیکه نباید زندگی کنند؟". شهروندی یک عنصر تعیین کننده است. حق رفاه اجتماعی، شغل، زمین و امثال آن به شهروندان بومی محدود می شود و بقیه افراد از آن محروم می شوند. نابرابری داخلی اقتصادی یک عامل تشدید کننده این روند است. بومی گرائی باعث ایجاد خشونت و محرومیت علیه غیر بومیان شده و حتی اگر غیر بومیان برای مدت مدیدی در یک کشور زندگی کرده باشند، بعنوان فرزندان آن خاک شناخته نمی شوند.

در آفریقا هم همانند اروپا و آمریکا مقاومت در برابر مهاجران بر اساس این استدلال است که ظرفیت کشورهای مهاجرپذیر برای پذیرش مهاجران محدود است و به اصطلاح "قایق پر است". بر همین اساس طی دو دهه گذشته قوانین مربوط به اعطای تابعیت در کشورهای آفریقائی سختگیرانه تر شده است. این مسئله باعث محروم سازی غیرشهروندانی که برای چندین سال در کشور میزبان زندگی کرده اند، از حقوق اجتماعی و اقتصادی شده است. مهاجرین به میزان بیشتری در معرض اقدامات و رفتارهای بیگانه ستیزانه قرار می گیرند و قربانیان بیگانه ستیزی داخلی آفریقا افزایش یافته است. در حقیقت بیگانه ستیزی در آفریقا تبدیل به آفریقائی ستیزی شده است و خشونت های بیگانه ستیزانه تا حد زیادی متوجه کسانی است که از سایر کشورهای آفریقائی آمده اند.

شروع ناسیونالیسم جدید تقریبا در دهه 1980 میلادی و همزمان با کاهش منابع داخلی کشورها و افزایش رقابت برای تصاحب فرصتهای اقتصادی در درون جوامع بوده است. در کنگو مقابله با حضور مهاجرین خارجی محور تحولات این کشور در دهه هشتاد و نود میلادی را شکل داد. در سال 1972 میلادی موبوتو سه سه سکو دستوری را صادر کرد که بر اساس آن به کلیه کسانی که از قبل از 1950 در کنگو زندگی کرده اند تابعیت اعطا می شد. این مهاجرین اغلب از بروندی و رواندا بودند. در نتیجه رشد احساسات ملی گرایانه در سال 1981 موبوتو این دستور خود را لغو کرد و اصلاحیه ای را به تصویب رساند که به موجب آن تابعیت فقط به کسانی اعطا می شد که خود یا اجدادشان از زمان کنفرانس برلین (1885) در کنگو زندگی کرده اند. در کنگو این تلقی وجود داشت که این مهاجرین با بومیان بر سر تصاحب فرصت های اقتصادی و زمین رقابت می کنند. موبوتو از همین احساسات استفاده نمود تا پاکسازی نژادی سال 1993 در کیووی شمالی را سازمان دهد.

در گابن عمر بونگو در حالیکه نگران آسیب دیدن ثبات سیاسی در اثر نزاعهای درون قومیتی بود، با تحریک احساسات و جریانات خارجی ستیزانه توانست بر این مشکل غلبه نماید. اخراج گسترده خارجیان از اوگاندا، نیجریه و غنا نیز با اهداف مشابهی صورت گرفت. در سال 2008 مهاجرینی که از جمهوری دمکراتیک کنگو به آنگولا رفته بودند با خشونت زیاد از این کشور اخراج شدند. در ساحل عاج روند مهاجرت عموما قوی بود و مهاجرین عمدتا از شمال به این کشور می آمدند و در جامعه ادغام می شدند. یک اقتصاد اخلاقی در این کشور حاکم بود که به خارجی ها هم اجازه تملک زمین می داد. این وضعیت تا زمانیکه کمبود زمین وجود نداشت ادامه یافت. اما هنگامی که رقابت بر سر تملک زمین شدت گرفت وضعیت تغییر کرد تا آنجا که در سال 1999 میلادی 1500 نفر از مهاجرین بورکینافاسوئی مورد حمله قرار گرفتند و مجبور شدند محل زندگی خود را ترک کنند. گباگبو رئیس جمهور این کشور این تحولات را "جنگ دوم رهائی بخش" نامید و از این وضعیت برای تقویت حقوق بومیان بهره گرفت. در سال 1998 قانونی در این کشور به تصویب رسید که مالکیت زمین برای ساکنان غیر بومی را ممنوع ساخت.

در کنگو برازاویل پذیرش مهاجرین از سنگال و مالی مدتها در جریان بود. اما در سپتامبر 1962 مسابقه فوتبال میان کنگو و گابن در برازاویل منجر به درگیریها و شورشهای بیگانه ستیزانه شد. در 1977 دولت کنگو شش هزار نفر از اتباع کشورهای غرب آفریقا را اخراج و مغازه ها و اموال آنها را مصادره کرد.  حتی در زمانی که خارجی ها نقش برجسته ای در بازسازی این کشور بعد از جنگهای داخلی ایفا کردند نیز وضعیت چندان تغییر نکرد و احساسات بیگانه ستیزانه نسبت به اتباع کشورهای غرب آفریقا وجود داشت. در این کشور قوانینی وضع شده است که ورود خارجی ها به فعالیتهای اقتصادی کوچک از قبیل مغازه داری را ممنوع می کند. در لیبریا در دهه 1990 تنشهائی میان Loma و Mandingo شکل گرفت. افراد متعلق به Mandingo  خارجی تلقی می شدند. این درگیری به یک جنگ داخلی منجر شد. این موضوع در حالی اتفاق افتاد که این دو گروه چند دهه در کنار هم به صورت صلح آمیزی زندگی می کردند. درگیری مردم نیجریه با مهاجرین غنائی و مردم کنیا با مهاجرین سومالیائی نمونه های دیگری از این جریان در دهه گذشته هستند.

در آفریقای جنوبی ناسیونالیسم ابتدائا از دهه 1960 بر اساس نهضت بیداری سیاهپوستان و حول شعار "آفریقا برای آفریقائیان" شکل گرفت. تحرک سازمانی این جریان بر عهده کنگره پان آفریکن آفریقای جنوبی بود. این نهضت مخالف مفهوم "ملت رنگین کمانی" بود و تقویت زبان، فرهنگ و سنتهای بومی را دنبال می کرد. اما این جریان به تدریج جای خود را به ناسیونالیسم بومی گرا داد. عقیده بر این بود که ناسیونالیسم قبلی یک ایده نخبگانی است و نتوانسته است بر مشکل نابرابری های اقتصادی غلبه کند.
همه این وضعیت ها نشانگر عبور از ناسیونالیسم استعمار ستیز به یک ناسیونالیسم بومی گرا است. این پدیده با بیگانه ستیزی رایج در غرب تفاوت های اساسی دارد. بیگانه ستیزی در غرب تا حد زیادی متاثر از جریان سازیهای رسانه ها و رهبران فکری است. اما بیگانه ستیزی در آفریقای جنوبی از متن جامعه است. رفتارهای بیگانه ستیزانه در آفریقا نه از سوی گروههای نژادپرست افراطی بلکه توسط افرادی از بدنه جامعه و تحت فشارهای ناشی از مشاهده نابرابری های اقتصادی شکل می گیرد. آنها بر این باورند که فرصت های شغلی در کشورشان محدود است و حضور مهاجران خارجی آنها را از دستیابی به این فرصتها محروم کرده است. مهاجرین بعنوان رقبا در دسترسی به رفاه اجتماعی تلقی میشوند.

ناسیونالیسم قدیم که ابزاری در زمان کسب استقلال بود میان گروههای قومی و نژادی اتحاد برقرار می کرد و مخالف قبیله گرائی بود. جهت گیری آن ناسیونالیسم به سمت یک دشمن خارجی بود. اما ناسیونالیسم جدید بر مرزبندی های ملیتی درون آفریقائی تکیه می کند و به دنبال محروم سازی برخی گروههای قومیتی یا اتباع سایر کشورها از منابع و امکانات دولتی است. در ناسیونالیسم جدید آفریقا موضوع زمین نقش محوری را ایفا می کند. در اقتصاد امروز آفریقا به زمین بعنوان یک دارائی محدود، تجدید ناپذیر و غیر قابل افزایش نگاه می شود. به همین دلیل رقابت برای تصاحب زمین وضعیت را برای خارجی ها سخت تر کرده است.

در این جریان شعار "آفریقا برای همه " که یکی از اصول اساسنامه اتحادیه آفریقا و نیز منشور آزادی آفریقای جنوبی است، جای خود را به "آفریقا برای آفریقائیان بومی" داده است. ناسیونالیسم جدید از پلورالیزم قومیتی و فرهنگی فاصله می گیرد و تحت تاثیر محدودیت و رقابت برای منابع است. علت رشد این پدیده عمدتا ناکامی دولتهای آفریقائی در ایجاد عدالت معیشتی است.

49261

کد N821100

وبگردی