آفتاب

نارضایتی معلم ها از وضعیتشان قبول؛ اما آیا اولیا از معلم ها راضی اند؟

نارضایتی معلم ها از وضعیتشان قبول؛ اما آیا اولیا از معلم ها راضی اند؟

معلم ها توقعات زیادی از دولت دارند و از جمله کارمندان دولتی همیشه ناراضی محسوب می شود. اما مردم از آنها چقدر رضایت دارند؟

زهرا مهاجری:  همه کسانی که در سیستم آموزشی قدیم درس خوانده اند و با آموزش های امروزی در مدارس و مراکز آموزشی مواجه شده اند، معترفند که تغییرات زیادی در حال رخ دادن است؛ این تغییرات که در ظاهر به نفع دانش آموزان است و در راستای تحول نظام آموزشی کشور، گاهی در عمل مشکلساز می شود و نتیجه ای خلاف آن چه که باید، می دهد.

همیشه یکی از معترض ترین اقشار جامعه، معلم ها هستند. این قشر زحمتکش که شغل انبیا را انتخاب کرده اند، از سختی کارشان و نادیده گرفتن شدن زحماتشان می نالند. علاوه بر آن، متدهای جدید آموزشی که هر از گاهی تغییر می کند، این معلم ها را دچار مشکل کرده و خیلی از آموزگاران از نیاز به تلاش خارج از وسع برای بروز رسانی دانش شکایت دارند.

روزنامه ها و خبرگزاری ها هم پر شده از خبرهایی که این اعتراض ها را پوشش داده. مسئولین همواره در تلاشند تا به بهترین شکل مشکلات مربوط به آموزگاران را حل کنند. اما این که اولیای دانش آموزان تا چه حد از این قشر زحمتکش رضایت دارند و یا اصلا توقعاتشان چیست، کمتر مورد کنکاش قرار گرفته است.

ما از پس همین یکی هم برنمی آییم؛ خدا به دادشان برسد!

مدرسه که تعطیل می شود، انگار که یک گوشه ای بمب منفجر شده باشد، بچه ها از سر و کول مدرسه می ریزند پایین. کافیست یک آدم عادی که سر و کارش با مدرسه و بچه ها نبوده، یک روز مجبور شود در مدرسه وقت بگذراند تا بفهمد سر و کله زدن با صدها کودک قد و نیم قد که هر کدامشان مناسبات خاص خودشان را دارند، چه انرژی ای می گیرد. تمام نیروی اولیای مدرسه در این لحظه صرف این می شود که این لشگر آزادشده سالم از درب مدرسه خارج شوند!

شاید بین آن همه شلوغی و سر و صدا جای مناسبی برای پرسیدن این سوال که میزان رضایتمندی از مربیان مدرسه تا چه حد است نباشد و نتیجه ای جز شنیدن این جواب که «ما از پس همین یکی هم برنمی آییم؛ خدا به دادشون برسه» در بر نداشته باشد اما همین جمله، نشان می دهد که خیلی از والدین، قدر کسانی که برای فرزندانشان زحمت می کشند را می دانند.

این را آقای محمودی، پدر یک پسر کلاس ششمی هم تایید می کند. می گوید: «نمی شود فقط توقع داشت و از شرایط غافل شد. ما در خانه با یکی دو تایش سر و کار داریم و از پسشان برنمی آییم؛ حالا تصور کنید هر روز این یکی دو تا بشوند بیست و پنج، سی تا. هر کدامشان هم با یک فرهنگ و در یک خانواده با مختصات خودش تربیت شده اند. واقعا مدیریت کردن این بچه ها در کلاس کار سختی است و از عهده هر کسی برنمی آید.»

این پدر میانسال با این که فرزندانش در مدرسه دولتی درس می خوانند اما از معلمین پسرها تا به امروز راضی بوده و معتقد است نباید انتظاری فراتر از حد یک انسان از معلم داشت. می گوید: «معلم هم یک انسان معمولی است مثل ما؛ مشکل دارد، قرض دارد، خانواده دارد، خستگی دارد... تا معلمانمان زمینی هستند، باید توقعاتمان از آن ها زمینی باشد؛ مگر آن که معلم از مریخ وارد کنیم.»

قصه تکراری دارا و ندار

هر جا که پای پول درمیان باشد، ناخودآگاه تبعیض هم سر و کله اش پیدا می شود. با این که تعمیم دادن در این مورد کار درستی نیست اما یک پرس و جوی ساده و مشاهده میدانی نشان می دهد که میزان رضایت والدین از معلم هادر این مدارس بیشتر از سایر مدرسه هاست.

شاید ضرب المثل هر چه قدر پول بدهی آش می خوری در همه مواقع پاسخگو باشد اما در مسئله تعلیم و تربیت، محلی نخواهد داشت. اتفاقی که در سال های اخیر با زیاد شدن مدارس غیردولتی و در جریان رقابت همین غیرانتفاعی ها با یکدیگر افتاده و طوری تبعیض بین خدمات این مدارس و مدارس دولتی دیده می شود که کم کم همه دارند باور می کنند که مدارس دولتی، مدرسه های الکی هستند و نباید از آن ها توقع زیادی داشت!

زهرا مهدی زاده، مادر یک پسر ۱۰ ساله است که پسرش تا پارسال در مدرسه دولتی در منطقه یک تهران درس می خوانده و امسال او را به یک مدرسه به قول خودش بهتر برده که منظورش از «بهتر» غیرانتقاعی شدن مدرسه است. او دلایل زیادی را برای تغییر مدرسه فرزندش برمی شمرد اما مهمترین چیزی که باعث شده نگذارد پسرش دیگر در مدرسه قبلی درس بخواند، احترامی است که به او گذاشته نمی شد. می گوید: «همیشه در تربیت فرزندم سعی کرده ام عزت نفس او را حفظ کنم و با احترام با او برخورد کنم. این اتفاق در مدرسه پسرم نمی افتاد. تحقیر و توهین به وضوح وجود داشت و من نمی توانستم این را تحمل کنم.»

به عقیده او، تربیت بر تعلیم مقدم است و داشتن یک بچه افسرده عقده ای را حتی در مدارج علمی بالا به داشتن بچه سالم اما از نظر درسی معمولی ترجیح نمی دهد. او می گوید: « وقتی متوجه رفتارهای بد معلمین و کادر آموزشی با دانش آموزان شدم، به مدیریت اعتراض کردم و متاسفانه با این جمله که "خانم اینجا یک مدرسه دولتی است؛ چه توقعی دارید؟" مواجه شدم. این برایم بسیار سخت بود که چون هزینه ای برای تحصیل فرزندم پرداخت نکردم، می بایست توقعاتم در هر زمینه ای را پایین بیاورم.»

او معتقد است که پولی بودن مدرسه فعلی پسرش باعث شده تا حداقل بتواند صدای اعتراضش را بلند کند و در ازای پولی که داده درخواست داشته باشد.

«عشقِ معلم» ها

برای کسانی که دوره مدرسه را گذرانده اند، همیشه این دوران پر است از خاطره. همیشه و در هر مقطع تحصیلی، بودند معلم هایی که بیشتر از سایرین به آن ها علاقه نشان بدهیم و هم خودش و هم درسش را بیشتر دوست داشته باشیم. اما کمتر پیش می آمد به معلممان عشق بورزیم و این احساس بیشتر بین بچه ها و معلم های پرورشی که کارهای غیردرسی انجام می دادند ایجاد می شد. اما امروز معلم ها تغییراتی کرده اند. رابطه عاطفی بین معلم و دانش آموز بیشتر شده و صمیمیت بیشتر از قبل برقرار است. مریم شیبانی، مادر دانش آموز کلاس اولی می گوید: « زمان ما معلم جذبه خاصی داشت. این جذبه نوعی دیکتاتوری تلقی می شد و احترام صرفا به خاطر ترس بود. ولی الان اینطور نیست. بچه ها برای این که معلمشان را دوست دارند و نمی خواهند او را ناراحت کنند احترام می گذارند نه به خاطر ترس. آن اوایل که می دیدم دخترم به راحتی می پرد بغل معلم و با او راحت حرف می زند، برایم غیرقابل باور بود.الان حتی می دانم خیلی از درددل هایش را با معلمش انجام می دهد.»

تغییر جو مدرسه و ایجاد فضای شاد و کمتر شدن ترس و استرس هم از آن دست مواردی است که موجب شده تا اولیا رضایت بیشتری نسبت به قبل داشته باشند. زیبا آقایی، یکی از آن مادرهایست که شاد شدن محیط کلاس و دوستانه شدن رابطه بین بچه ها و معلم ها را خوب ارزیابی می کند: «اگر خاطرتان باشد در زمان تحصیل خودمان، لحظه شماری می کردیم که زنگ مدرسه بخورد و از مدرسه بزنیم بیرون اما الان بچه ها دلشان برای مدرسه تنگ می شود. دیگر تعطیلی ها خوشحال کننده نیست و استرس ها به حداقل رسیده است.»

او هم صمیمی تر شدن معلم ها را حس کرده و از این بابت بسیار راضی است.

این همه بی مسئولیتی از کجا می آید؟

بعضی از والدین معتقدند تغییر سیستم آموزشی و برداشته شدن نمره و ایجاد ارزشیابی توصیفی، برای بعضی از معلم ها بهانه ای شده برای کم کار شدن. خانم شریف زاده که مادر دو دانش آموز یازده و چهارده ساله است می گوید: « قدیم ترها بچه ها حوصله بیشتری برای انجام تکلیف های مدرسه داشتند. اما الان مثل قبل تکالیف چک نمی شود و اگر هم بشود، تنبیهی برای عدم انجام تکلیف گذاشته نشده و مدیریت به معلمین اجازه برخورد سخت را نمی دهد. درست است که این رویه باعث می شود که بچه ها با کمترین استرس به کارشان ادامه بدهند اما هیچ بعید نیست که همین آسانگیری، باعث شود بچه ها از آن طرف بام بیفتند.»

این مشکل خیلی از والدین دیگر هم هست که باعث شده خودشان مجبور شوند نقش معلم را هم در خانه بازی کنند و با این روش، کمی فرزندانشان را مسئولیت پذیرتر بار بیاورند.

درمجموع، هیچ کس، چه راضی و چه ناراضی، نمی تواند منکر خدمات معلم ها باشد و همه قدر این قشر زحمتکش را می دانند و به سختی کارشان واقفند. اما شنیدن نظرات والدین و دلایل نارضایتی های آن ها هم برای اعتلای کیفیت آموزش و پرورش لازم و ضروری به نظر می رسد.

۴۷۴۷

کد N812163

وبگردی