آفتاب
کارگردان فلسطینی رشید مشهراوی :

من فیلم نمی‌سازم، نامه می‌نویسم

من فیلم نمی‌سازم، نامه می‌نویسم

«رشید مشهراوی» تصویر روشنی از دشواری سینمای فلسطین است. تماشاگران وقتی فیلمی را می‌بینند که ستاره‌ای در آن حضور دارد، به آن احترام می‌گذارند، و حال اینکه رشید مشهراوی بدون هیچ رقیبی ستاره است.

زبانی که رشید با آن مرگ را به سخره می‌گیرد و در بالاترین سطح ممکن سخن می‌گوید، برای همه داستان زبانِ تازه‌ای است. با زبان رشید سفر می‌کنیم به دورترین مکان ناشناخته که در عین حال نیز مکانی است عمیقا شناخته شده و ملموس. رشید یک روایت‌کننده حرفه‌ای سینمایی است که با وجود دردهای پنهان خود، با کارگردانی قدرتمند، خنده‌های بلندی را به مخاطب هدیه می‌کند؛ خنده‌هایی برآمده از رنجی ابدی.

رشید مشهراوی، کارگردان فلسطینی در حاشیه حضور خود در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، در گفت‌وگو با خبرنگار سینمایی ایسنا درباره زندگی‌اش گفت: ‌سیزده یا چهارده ساله بودم که با خانواده‌ام در اردوگاه ساحل غزه زندگی می‌کردیم. بزرگ که شدم همه فکر می‌کردند که من یک هنرمند نقاش می‌شوم. پس وسایل نقاشی بهتری خریدم و توانستم روی پارچه با رنگ روغن بکشم. با این که کم سن بودم اما طوری کار می‌کردم که گویی خیلی حرفه‌ای هستم. خانواده‌ای فقیر بودیم به همین خاطر قادر به تامین هزینه‌هایم نبودند، تا جایی که هزینه غذا را با خرج نقاشی‌هایم تقسیم می‌کردم یا اینکه مجبور بودم بعد از مدرسه کار کنم چرا که خانواده‌ام نمی‌توانستند هزینه خرید پارچه، رنگ و قاب را تامین کنند.

وی ادامه داد: نکته مهم این بود که اگر از اردوگاه خارج می‌شدیم، شاید از غزه خارج می‌شدیم، اما تمام زندگی ما در اردوگاه بود و همه ذهنیت ما همان اردوگاه بود. به همین خاطر تابلوهایی می‌کشیدم که از واقعیت زندگی ما دور بود و رنگ‌های متفاوت و منظره‌های طبیعت که هیچ وقت در زندگی‌ام آن‌ها را ندیده بودم. چرا که تلویزیون نداشتیم تا از ذهن یا خاطره خود چیزی را بکشم. نقاشی برای من فرار کردن از اردوگاه و رد کردن واقعیتی بود که ما روزانه با آن دست و پنجه نرم می‌کردیم.

مشهراوی اردوگاه دوران کودکی خود نیز چنین توصیف کرد: همه ما مثل هم بودیم. همه پناهنده بودیم، همه فقیر، همه یک آرزو داشتیم؛ آرزوی بازگشت به وطن، بازگشت به اصل. برای من بازگشت به یافا یا رهایی از اشغال، سرکوبی، کشتار و جنگ بود. عملا شخصیت افراد داخل اردوگاه شبیه هم بود، مادران، پدران و کودکان همه یک وضعیت را داشتند و اگر کسی کاری غیر از کارهای روزمره انجام می‌داد خیلی خاص جلوه می‌کرد.

این فیلمساز فلسطینی ادامه داد: از این بابت خوشحال بودم چرا که یک نقاش معروف محسوب می‌شدم. یادم می‌آید آنجا فقط یک نفر روزنامه می‌خرید و ما همه چیز را از او می‌پرسیدیم مثلا در مورد وضعیت آب و هوا می‌پرسیدیم اینکه باران می‌آید یا نه! بخاطر اینکه رادیو فقط دست پدران‌مان بود. این همان زندگی پناهندگان است.

مشهراوی با تاکید بر اینکه تصویر ذهنی که تعریف می‌کند، شاید نتواند بیانگر کامل داستان‌های او باشد، درباره آشنایی‌اش با سینما اظهار کرد: شروع رابطه من با ویدیو قبل از سینما به صورت کاملا ناخودآگاه پیش آمد. اولین فیلمی که تهیه کردم، هیچکس آن را ندید چراکه در منزل و با خانواده‌ام آن را فیلم‌برداری کردم! مجددا روی همان نوارها فیلم ضبط کردم و دوباره همان فیلم را فیلمبرداری کردم چون از کار اول خوشم نیامده بود. نکته این بود که من نام فیلمبردار را به خودم دادم و بعد از فیلم دوم که «پناهنده» نام داشت، نام کارگردان را به خودم دادم چرا که آن‌ها به من کارگردان گفتند و قبول کردم و گفتم بله من کارگردان هستم اما قبل از اینکه کارگردانی صاحب‌نام باشم، دوست داشتم نقاشی صاحب‌نام باشم که فیلم ساخته است.

مشهراوی درباره نام‌گذاری فیلم‌ها در ابتدای کارش خاطرنشان کرد: متوجه شدم که به این فیلم، فیلم داستانی، مستند و تجربه‌ای و بلند می‌گویند. آنها درمورد فیلمی که کارگردانی می‌کردم، می‌گفتند این یک مستند است. من هم می‌گفتم بسیار خوب مستند است. در مورد چارچوب کارم ایده‌ای نداشتم، اینکه نیاز به بازیگر دارد یا نیاز ندارد و فقط فیلم‌برداری از واقعیت است، حتی از بلندی و کوتاهی فیلم چیزی در ذهن نداشتم. بعد از تهیه دو فیلم که به جشنواره کن ارائه دادم، یک فیلم سه دقیقه‌ای تهیه کردم. در واقع شرایط همین‌طور مرا با خود می‌برد و به راه و سرزمین‌های نامکشوف می‌رفتم.

این کارگردان فلسطینی درباره کشورش و تاسیس سینمای فلسطین، این‌گونه گفت: قسمت اول از حرف‌هایم را این طور شروع می‌کنم و آن اینکه انسان از گذشته خود تشکیل شده است. هیچ چیزی وجود ندارد که از آینده تشکیل شده باشد. همچنانکه محمود درویش می‌گوید: آینده همان است که امروز انجام می‌دهیم. چیزی بنام آینده وجود ندارد، آینده همین حال ماست. جمله «یک نقطه جدید را شروع کن» یک دروغ است. از نظر من هر انسان پدیده‌ای تکرار نشدنی در جهان است. پس بجای فرار به بیرون باید به درون خود فرار کنیم. به همین خاطر وقتی فیلمم که با بودجه بالغ بر 700هزار دلار در کنار فیلم «آل پاچینو» با بودجه 40 میلیون دلار در جشنواره کن کنار هم انتخاب شد، در تمام نشست‌های خبری و کنفرانس‌ها با هم بودیم.

وی افزود: من عملا به پول اعتماد نکردم. بلکه فقط به داشته‌های خودم اعتماد کردم. من فلسطین را همراه خودم می‌دانم و بدون اینکه بخواهم شعار بگویم فلسطین را هر جا که بروم، با خودم می‌برم چرا که سینما حد و مرز جغرافیایی ندارد. محمود درویش در مورد فلسطین این‌طور می‌گوید: «راه خانه زیباتر از خانه است». نمی‌دانم اگر فلسطین کشور مستقلی شود، آیا هنوز آن را دوست خواهم داشت یا نه؟ آیا مهاجرت خواهم کرد یا نه؟

مشهراوی درباره قسمت دوم سخنانش بیان کرد: در مورد قسمت دوم از صحبت‌هایم سعی می‌کنم که از علایق، تجربه و تلاش خودم برای فلسطین استفاده کنم. در زمینه سینما در فلسطین هیچ فعالیتی وجود نداشت. با وجود اشغالگران سعی کردم تا سینمای فلسطین را به حرکت درآورم. ما از انتفاضه خارج شدیم و وارد مرحله اشغالگری شدیم. ما در وضعیتی زندگی می‌کنیم که اولویت شهروند فلسطینی، سینما نیست و البته این انتظار نمی‌رود. سینمای سیار را به مدت 10 سال در دانشگاه‌ها، مدارس، اردوگاه‌ها، روستاها و مراکز امور فرهنگی و تالارها اجرا کردم. جای مناسبی نداریم. شما به من تالار عروسی بده من آن را سینما می‌کنم.

وی افزود: عملا جایی برای اجرای سینما نیست. از مهم‌ترین کارهایی که انجام دادم، کارگاه های سینمایی و تولید اولین کار سینمایی بود. هر کارگاه چهار فیلم با کادر کامل آن تهیه می شد. در این کارگاه ها تقریبا 15 فیلم و تولید فلسطینی انجام دادم.

وی در رابطه با واژه ی«نامه» و معنی این واژه در نام گذاری فیلم های رشید، این که چه پیامی دارد و چگونه نقش خود را در سینما ایفا می کند، گفت: مهم ترین بخش زندگی فلسطینی آوارگی است. پس نامه‌ها جزئی از زندگی ما هستند و به مردم امید می‌دهند. یادم می‌آید وقتی که کوچک بودم و نامه‌ای از طرف پدرم می‌رسید، اولین چیز که می‌فهمیدیم ، این بود که پدر زنده است. ما برای برقراری رابطه با جهان نیاز به یک سری ابزار نیاز دارم. فیلم (نامه‌هایی از یرموک) در فلسطین ساختم اما در آن وقت در اردوگاه یرموک نبودم. سختی کار امری غیرقابل تصور است.

وی ادامه داد: 40روز صبر می‌کردم تا فیلم خام از یرموک به رام‌الله به دستم برسد. به همین ترتیب نامه را به دمشق و از آنجا به لبنان می‌فرستند و این کار بسیار خطرناکی بود. چرا که افراد موجود در فیلم به خطر می‌افتادند. بعد از آن شخصی را از اردن به رام الله می‌فرستادند و من هم به رام‌الله مسافرت می‌کردم تا فیلم‌های خامی که اسرائیل ادعا می‌کند قاچاق است، تحویل بگیرم. هم اکنون فیلم «نامه‌هایی از یرموک» در پارلمان اروپا در بروکسل است و قرار است ماه یازدهم در ژنو در کنفرانس هیأت ملل متحد به نمایش دربیاید. در ژنو سایتی با عنوان نامه‌هایی از یرموک برای کمک به اردوگاه یرموک تاسیس شده است.

کارگردان فلسطینی رشید مشهراوی، در رابطه با جشنواره بین‌المللی فجر و شرکت خود افزود: از نظر من جشنواره فجر یک کشف است. 30 سال است که در سینما کار می‌کنم، پنج تا از فیلمهایم و یا شاید بیشتر در جشنواره پخش شده‌اند و جایزه دریافت کردم. بارها برای من دعوتنامه‌هایی ارسال شد. اما همیشه مشغول کار فیلمبرداری یا تولید بودم و به جرات می‌گویم حضور در جشنواره را مهم نمی‌دانستم و در اولویت کارهایم قرار نمی‌دادم. من در حالی این حرف را می‌زنم که نسبت به سینمای ایران و تعدادی کارگردانان ایرانی شخصا شناخت دارم.

وی اضافه کرد: سینمای ایران نیاز به تشویق من یا هر سینماگر عرب دیگر ندارد. سینمای ایران، به تنهایی، موجودیت خود را نه تنها برای ایران و جهان عرب بلکه برای جهانیان ثابت کرد. به سمت موزه سینما که می‌رفتم، پروژه‌ای فرهنگی در رابطه با شناخت تمام جزئیات سینمای ایرانی و بزرگداشت آن از طرف جامعه مشاهده کردم. قدردانی و احترامی که در جشنواره و موزه موج می‌زد برای من بسیار پسندیده بود. امروز تعجب کردم که فیلم‌های عربی در ایران موفق نبوده‌اند؛ چراکه سینمای ایران مخاطب با ذوقی دارد و تا قبل از این که به ایران سفر می‌کردم و در جشنواره شخصا حاضر نمی شدم و مخاطبان ایرانی را نمی‌دیدم، نمی‌توانستم به این شناخت برسم. اکنون می‌توانم برای دوستان و کنفرانس‌ها و نشست‌های خبری به خوبی در مورد سلیقه مخاطب ایرانی سخن بگویم.

انتهای پیام

کد N808371

وبگردی