آفتاب
ایلنا بررسی می‌كند؛

سند امنیت ملی ایالات متحده، پوششی برای ادامه تجاوز به دیگر نقاط جهان

سند امنیت ملی ایالات متحده، پوششی برای ادامه تجاوز به دیگر نقاط جهان

در این سند، بالا‌ترین وظیف دولت آمریکا حفاظت از مردم این کشور عنوان می‌شود. در حقیقت، تمام تجاوز‌ها و عملیات نظامی و اطلاعاتی آمریکا در خاک دیگر کشور‌ها که به طور معمول تلفات زیادی به دنبال دارد، تحت پوشش حفاظت از مردم آمریکا انجام می‌شود.

سند امنیت ملی آمریکا، چشم‌انداز امنیتی ایالات متحده در داخل و خارج از این کشور را تبیین می‌کند. این سند رسمی ایالات متحده را می‌توان توجیه آمریکا برای تجاوز به دیگر مناطق و سیاست‌های این کشور در جهان دانست.

در این سند، بالا‌ترین وظیفه دولت آمریکا حفاظت از مردم این کشور عنوان می‌شود. در حقیقت، تمام تجاوز‌ها و عملیات نظامی و اطلاعاتی آمریکا در خاک دیگر کشور‌ها که به طور معمول تلفات زیادی به دنبال دارد، تحت پوشش حفاظت از مردم آمریکا انجام می‌شود. با توجه به این موضوع می‌توان گفت که حملات بدون مجوز پهپادهای آمریکا به خاک پاکستان و یمن که جان زنان و کودکان غیرنظامی را می‌گیرد، برای تامین امنیت مردم آمریکا انجام می‌شود.

امنیت مردم آمریکا، بهانه‌ای برای لشگرکشی

سند امنیت ملی ایالات متحده از ۲۸ بخش تشکیل شده است که هر کدام از این بخش‌ها به موضوع‌های خاصی مانند امنیت داخلی، وضعیت اقتصادی و روابط با دیگر کشور‌ها می‌پردازد.

در نخستین بخش این سند تحت عنوان «امنیت» آمده است:

«دولت آمریکا مسئولیتی بزرگ‌تر از محافظت از مردم آمریکا ندارد. وظایف ما به مرزهای ما محدود نمی‌شود. ما از مسئولیت‌هایمان برای تضمین امنیت بین‌المللی استقبال می‌کنیم، زیرا این امر در راستای منافع ما است و تعهدات ما را درباره متحدان و شرکایمان حفظ می‌کند و موجب رسیدگی به تهدیدهایی می‌شود که واقعا جهانی هستند. هیچ جایگزینی برای رهبری آمریکا، خواه در مواجهه با تهاجم، در ایجاد ارزش‌های جهانی یا در خدمات یک آمریکای امن‌تر، وجود ندارد. عمل کردن به مسئولیت‌های ما، مستلزم یک دفاع قوی و کشوری امن است. این امر همچنین نیازمند یک نگرش امنیتی جهانی است که در آن ظرفیت‌های منحصر به فرد ما در داخل ائتلاف‌های بین‌المللی متنوع و در حمایت از طرف‌های محلی، به خدمت گرفته شوند. چنین تغییری پس از یک دوره مبارزه طولانی امکان‌پذیر است. شش سال قبل، حدود ۱۸۰ هزار سرباز آمریکایی در عراق و افغانستان حضور داشتند. امروز کمتر از ۱۵ هزار سرباز وجود دارد. این تغییر، به میزان چشمگیر تلفات آمریکا را کاهش داد و به ما امکان داد تا نیرو‌ها و منابع خود را برای برخورد با یک سری تهدیدهای نوظهور از نو سازمان‌دهی کنیم و هم‌زمان، اهداف راهبردی‌مان را حفظ کنیم.»

پس از حمله به برج‌های تجارت جهانی در ۱۱ سپامبر ۲۰۰۱ میلادی، افغانستان و در سال ۲۰۰۳ میلادی عراق به اشغال نیروهای آمریکایی درآمد. در حقیقت پس از وقوع این حادثه، استراتژی امنیتی آمریکا بار دیگر بر تجاوز به خاک کشورهای دیگر متمرکز شد.

در این سند اشاره‌ای به کاهش نیروهای آمریکا در عراق و افغانستان شده است. گویا ایالات متحده بر این باور است که با ورود نظامی به خاک این دو کشور، مشکل‌های موجود را حل کرده و برای انجام رسالت جهانی خود، ارتش را به جایی دیگر گسیل دارد.

بر کسی پوشیده نیست که آمریکا به بهانه ریشه‌کن کردن تروریسم وارد خاورمیانه و شبه‌قاره شد. اما امروز که ۱۲ سال از ورود آمریکا به منطقه می‌گذرد، تروریسم در افغانستان بیش از گذشته ریشه دوانده و ایالات متحده دردی از آسیا دوا نکرد. امروز که در سال ۲۰۱۵ میلادی به سر می‌بریم، نه تنها تروریسم در منطقه نابود نشده، بلکه نسل سوم تروریسم تکفیری در غرب آسیا ظاهر شده است.

ایالات متحده، به دنبال نقش پدرخوانده

پس از جنگ جهانی دوم و تقسیم جهان به دو بلوک، آمریکا به عنوان ابرقدرت غرب شناخته شد. پس از فروپاشی شوروی جهان از قالب دو قطبی درآمد.

در این دوران، رفته رفته قدرت آمریکا در معادلات جهانی رو به افول گذاشت. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، آمریکا بار دیگر در پی احیای نقش گذشته خود بود. حمله به افغانستان، اشغال عراق و تمام فعالیت‌های آمریکا در مناطق دیگر در همین راستا ارزیابی می‌شود. القای وجود تهدید عظیم تروریستی علیه مردم آمریکا نیز یکی از ابزار‌ها برای توجیه حضور و انجام عملیات نظامی است.

بنابراین با رشد تروریسم در مناطقی از جهان، آمریکا به عنوان ناجی دنیای متمدن ظاهر شده و سعی می‌کند هژمونی خود را با روشی متفاوت از گذشته در جهان سوم برقرار کند.

در ادامه این سند آمده است:

«خطر حملات فاجعه‌آمیز تروریست‌ها علیه کشورما، مهار شده است اما هنوز وجود دارد. تهدیدهای تروریستی در نواحی که درگیر بی‌ثباتی، فرصت‌های محدود و حکومت‌های ناکارآمد هستند، امکان رشد یافته‌اند. حریف‌های ما به یک کشور مشخص یا منطقه‌ای خاص، محدود نیستند. بلکه آن‌ها از جنوب تا غرب آسیا و درون آفریقا، گسترده‌اند. آن‌ها شامل گروه‌هایی با دستور کار جهانی نظیر القاعده و زیرمجموعه‌های آن و نیز شمار فزاینده‌ای از گروه‌های متمرکز بر دستور کاری منطقه‌ای نظیر داعش هستند که می‌توانند برای کشور تهدید ایجاد کنند.»

«به دنبال ثبات و صلح در غرب آسیا و شمال آفریقا: در غرب آسیا ما شبکه‌های تروریستی را که مردمِ ما را تهدید می‌کنند، برمی‌چنیم، با تهاجمات خارجی علیه متحدان و همکارانمان مقابله می‌کنیم، از جریان آزاد انرژی از این منطقه به سمت جهان اطمینان حاصل می‌کنیم و همچنین از تولید، اشاعه یا استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی جلوگیری می‌کنیم. به طور همزمان، ما همچنان به دورنمای منطقه‌ای که صلح‌آمیز، شکوفا و آباد باشد، پایبند می‌مانیم، به نحوی که در آن (غرب آسیا و شمال آفریقا) دموکراسی ریشه بدواند و به حقوق بشر نیز احترام گذاشته شود.»

بازگشت به دوران جنگ سرد

همانطور که آمریکا به دنبال بازگشت به جایگاه سابق خود به عنوان ابرقدرت است، روسیه نیز به‌‌ همان اندازه خود را میراث‌دار شوروی می‌داند. گویا امروز که بیش از دو دهه از پایان جنگ سرد می‌گذرد، ابرقدرت‌های سابق یه دنبال تقسیم دوباره جهان هستند. در سند امنیت ملی آمریکا، اقدامات روسیه در اوکراین و فعالیت‌های کره‌شمالی به عنوان عوامل مختل کردن امنیت بین‌الملل مشخص شده‌اند.

در بخش دیگری از این سند آمده است:

«ما ظرفیت آمریکا و ظرفیت‌های بین‌المللی را تقویت خواهیم کرد تا از بروز درگیری بین کشور‌ها و درون کشور‌ها، جلوگیری کنیم. در قلمرو درگیری‌های بین کشور‌ها، اقدام‌های روسیه در اوکراین و نیز موضع آن در برابر دیگر کشورهای همسایه، هنجارهای بین‌المللی را که از پایان جنگ سرد پذیرفته شده‌اند، به خطر می‌اندازد. در همین حال، اقدام‌های تحریک‌آمیز کره‌شمالی و تنش‌ها در شرق و جنوب دریای چین، ‌خطر تشدید تنش‌ها را به ما گوشزد می‌کنند. دیپلماسی و رهبری آمریکا با پشتیبانی ارتش قوی آن، برای دفع اقدام‌های تهاجمی آتی بین کشور‌ها، ضروری است. این کار با تاکید مجدد ما بر تعهدات امنیتی‌مان در برابر متحدان و شرکایمان، سرمایه‌گذاری در توانمندی‌های آنها برای ایستادن در برابر زورگویی، تحمیل کردن هزینه برای کسانی که همسایگانشان را تهدید می‌کنند یا هنجارهای اساسی بین‌المللی را نادیده می‌گیرند و گنجاندن اقداماتمان در قالب راهبردهای منطقه‌ای گسترده‌تر، امکان پذیر است.»

ایالات متحده و بلندپروازی‌های بین‌المللی

در صورت نقل کردن تمام بخش‌های سند امنیت ملی‌ آمریکا، این گزارش به درازا می‌کشید. با مطالعه بندهای مختلف این سند، بلندپروازی کاخ سفید در سیاست‌های امنیتی این کشور مشهود است. در بند بند این متن، آمریکا نقشی برای خود ایجاد کرده و قصد دارد که خود را ناجی تمام مشکلات جهان نشان دهد.

برقراری دموکراسی در کشورهای دیگر یکی از موارد مورد تاکید رئیس‌جمهوری آمریکا در این سند است. با نگاهی به گذشته عملیات‌های آمریکا برای برقراری دموکراسی در کشورهای دیگر و میزان تلفاتی که برقراری این اصل در سرزمین‌های دیگر داشته، شاید بهتر باشد که مردم نقاط دیگر جهان با دست خود کشور‌هایشان را بسازند.

گزارش: محسن صالحی‌خواه

کد N721751

وبگردی