آفتاب

چه شده که مخالفان غزل مدافع آن شده‌اند؟

چه شده که مخالفان غزل مدافع آن شده‌اند؟

یک شاعر غزل‌سرا به حرف‌های چند شاعر در دفاع از غزل امروز واکنش نشان داد.

مریم جعفری آذرمانی در واکنش به یک گزارش، در متن ارسالی‌اش به ایسنا نوشته است:

گزارشی از یک نشست نقد کتاب در ایسنا به تاریخ 25 آذرماه 93 منتشر شده با عنوان "نظر مجابی، موسوی و شمس لنگرودی درباره غزل امروز" که لازم دیدم توضیحاتی را عرض کنم. مطلب زیر فقط خطاب به سه نام ذکرشده نیست، بلکه خطاب به تمام کسانی است که به این شیوه خود را مدافع غزل امروز می‌دانند:

من و هم‌نسلانم اکثرا متولدین اواخر دهه پنجاه هستیم و پرشاعرترین نسل غزل‌سرایان بعد از نیما محسوب می‌شویم، اما همیشه برای انتشار کتاب‌های‌مان مشکل داشتیم؛ منظورم مشکل مجوز نیست، چون ارشادی که بعضی آقایان پای میز مذاکره‌اش می‌نشینند، بسیاری از شعرهای ما را هم ممیزی می‌کند و درصدد ارشاد و اصلاحیه دادن به ما نیز هست، ولی ما بیش‌تر از آن‌که با قانونِ درست یا غلط ممیزی مشکلی داشته باشیم، با بی‌قانونی نانوشته شما مشکل داشته‌ایم. مشکل ما در این سال‌ها کسانی بوده‌اند که همه نشرها را به تسلط خود درآوردند و خود را از همه شاعرتر معرفی کردند، مجلات و روزنامه‌ها هر هفته از آن‌ها شعر جدید می‌خواستند اما منِ غزل‌سرا باید ماه‌ها صبر می‌کردم تا شعرم منتشر شود، آن هم نه در روزنامه و مجله ادبی، بلکه دربه‌در دنبال ناشری بودم که تحت سیطره دیکتاتوریِ سپیددوست و غزل‌دشمنِ نباشد و من را هم شاعر به حساب بیاورد. بی‌مهری‌ها به این‌جا ختم نمی‌شد بلکه همیشه و حتا هنوز هم گاهی زخم‌زبان‌ها را به قالب عزیز غزل متحمل می‌شویم، پس حالا که دیگر کتاب‌های‌مان دارد منتشر می‌شود و مخاطبان خودمان را هم داریم و تازه مجلات و روزنامه‌ها یادشان افتاده که ما هم شاعریم و گاهی سال تا سال از ما هم شعری منتشر می‌شود، به حمایت‌های شفاهی این‌چنین نیازی نداریم.

نکند در چند سال اخیر، فقط مرحوم سیمین بهبهانی را شاعر غزل‌سرا می دانستید؟ نکند تصور می‌کنید که غزل بار دیگر بی‌صاحب شده است؟ غافل از این‌که بزرگان قاعدتا مستقیم یا غیرمستقیم شاعرانی را تربیت و حمایت کرده‌اند. وقتی مرحوم حسین منزوی از دنیا رفت، غزل را تمام‌شده دانستید (با تمام اکراهی که همواره از بردن نام منزوی داشتید) در حالی‌که هنوز سیمین بهبهانی بود و محمدعلی بهمنی هنوز هم هست و شاعران نسل من هم هستند و حتا یک نسل بعد از ما هم آمده است و آن‌قدر غزل به شکل‌های مختلف و سلیقه‌های مختلف سروده می‌شود که دیگر مخاطبی نیست که طرفدار یکی از آن‌ها نباشد، پس نکند از این‌که غزل روز به روز به محبوبیتش افزوده می‌شود و روز به روز ناشران بیش‌تری آن را منتشر می‌کنند، احساس خطر می‌شود و گروهی به همین دلیل می‌خواهند خود را دوست غزل نشان دهند؟

همچنین از کسانی‌که این‌قدر دم از نو بودن می‌زنند تعجب می‌کنم که چگونه هنوز منتظر یک چهره شاخص در غزل امروز هستند. دوران یک چهره شاخص گذشته است و جهان سال‌های اخیر به چهره‌های متنوع نیاز دارد و می‌بینیم که در شبکه‌های اجتماعی، عام و خاص همه شاخصند، فقط تشخص‌های‌شان متفاوت است. این واقعیت دنیای امروز است، چه بخواهیم چه نخواهیم. مطمئن باشید دیگر چهره‌ای نه تنها در غزل و سپید، بلکه در سینما هم ظهور نخواهد کرد که از آن بتی درست شود و دیگران ابلیس و شیطان فرض شوند.

انتهای پیام
کد N636989

وبگردی