آفتاب
/قسمت دوم/

ریشه یابی بحران و جنگ در طرابلس لبنان

ریشه یابی بحران و جنگ در طرابلس لبنان

در سال 1982 وپس از حمله رژیم صهیونیستی به لبنان وعقب‌نشینی سازمان آزادیبخش فلسطین از بیروت، یاسر عرفات که در پی حفظ جای پا در لبنان بود از وجود خود در شهر طرابلس با چنگ و دندان دفاع می‌کرد. وی در راه اثبات مرجعیت و رهبری خود برای جنبش فلسطین برخوردهای زیادی در برابر نفوذ سوریه انجام داد و سرانجام مجبور به ترک طرابلس شد در حالیکه رئیس جمهور سابق سوریه حافظ اسد در این شهر نفوذ گسترده‌ای پیدا کرد و ایده ملی گرایی نظام را در این منطقه مستحکم کرد.

به گزارش خبرنگار ایسنا از لبنان، با این اوصاف روشن است که طرابلس همیشه میدان درگیری‌های منطقه‌ای و داخلی لبنان بود. در حاشیه تغییرات استراتژیک بزرگ در سال 1983- 1985 یک درگیری نظامی حساب نشده در این شهر اتفاق افتاد. شیخ سعید شعبان توانست گروه‌های اسلامی را گرد هم آورد و یک مجموعه اسلامی به نام جنبش توحید اسلامی به رهبری خود تشکیل دهد. این جنبش با حزب بعث و احزاب چپگرا در لبنان درگیر شد و توانست حضور آنها را در طرابلس محدود و در برخی نقاط آنها را از شهر بیرون کند. پس از آن شکاف سیاسی بزرگ در این شهر به وجود آمد، حاصل این روند این بود که گرایش‌های تندرو و افراطی نزد قشری از مردم این شهر بالا گرفت.

ریشه‌یابی بحران و جنگ در طرابلس لبنان

در سال 1990 وپس از توافقنامه طایف و پایان جنگ‌های داخلی، شهر التبانه تنها شبه شهری در لبنان بود که برای آن صندوق جبران خسارات و یا صندوق توسعه در نظر گرفته نشد. شهر التبانه از پروژه‌هایی همچون بازسازی که در مرکز بیروت صورت می‌گرفت و یا صندوق آبادسازی شهرهای جنوب و یا مسیحی نشین بی نصیب بود، در نتیجه مردم این شهر إحساس کردند که در حق آنها ظلم و بی‌عدالتی صورت گرفته است. این امر زمینه‌ای شد تا گروه‌های سلفی در این منطقه با استفاده از شعار "مظلومیت اهل تسنن" فعالیت کنند. اینگونه شد که گروه‌های تندرو و افراطی در این منطقه نشات گرفتند و با ظهور فکر طالبان و القاعده این گرایش نزد قشر کم سن وسال این شهر که با فکر وهابی شستشوی مغزی شده‌اند، پر رنگتر می‌شود. گسترش اندیشه القاعده در کشورهای عربی و سرانجام اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 و تلاش گروه‌های القاعده این بار با رهبری ابو مصعب زرقاوی برای نفوذ مجدد در کشورهای عربی، گرایش‌های سلفی تکفیری و خشونت بار را به دنبال آورد که یکی از مصادیق بارز این اندیشه در شمال لبنان و به خصوص در منطقه طرابلس بوده است.

در پایان سال 1999 تلاش برای ایجاد امارت اسلامی وابسته به گروه "الهجره و التکفیر" اولین تلاش گروه‌های وابسته به القاعده برای نفوذ در شمال خاک لبنان به شمار می‌رود. این فرایند با رهبری فردی مرموز و ناشناخته به نام "بسام کنج" معروف به "أبو عایشه" شکل گرفت که از همرزمان اسامه بن لادن و ایمن الظواهری در افغانستان در زمان جنگ این کشور بود. کنج تلاش کرد تا اردوگاه آموزش رزمی برای گروه‌های تندرو در کوه‌های الضنیه (در منطقه طرابلس) تاسیس کند اما ارتش لبنان این فرصت را به آنها نداد وآن طرح را با عملیات نظامی برچید. از نکات جالب توجه در پرونده این امارت در سال 1999 اینجاست که اسم چند تن از نمایندگان کنونی پارلمان لبنان مثل خالد ضاهر و چهره‌هایی چون احمد سلیم میقاتی و دیگران در پرونده قضایی این امارت با نقش‌های متفاوت ذکر شده است. همین وضعیت این بار هم در اتفاقات اخیر طرابلس تکرار شد و نام این اشخاص دوباره در کنار اقدامات مسلحانه تروریستی در طرابلس به چشم می‌خوردند و این نشان می‌دهد که این پروژه‌های افراطی مسلحانه با هم در ارتباطند ودر واقع از یک جا نشات می‌گیرند. این منطقه با ظهور جریان الزرقاوی در عراق نقشی لجستیک برای القاعده در عراق و ترانسفر جنگجو به سمت آن را ایجاد کرد که به بهانه حمایت از اسلام در برابر اشغالگری آمریکا به عراق می‌رفتند. این شعار خیلی زود جای خود را به جنگ ضد شیعه تحت عناوینی مثل ایستادگی در برابر نفوذ ایران در عراق داد. این امر باعث شد که تنش‌های مذهبی به شکل غیر قابل پیش بینی در شهرهای سنی نشین در لبنان و به خصوص طرابلس ظهور کند.

ریشه‌یابی بحران و جنگ در طرابلس لبنان

یکی از بارزترین موانع تاسیس امارت موسوم به اسلامی داعش در طرابلس به رغم همه درگیری‌های مذهبی که شاهدش بودیم (با آن که بعضی رسانه‌های گروهی تلاش می کردند تا نشان دهند که طرابلس مرکز مهم و آماده برای پرورش تروریست‌ها وتکفیری‌ها است) این بود که در حقیقت شهر طرابلس با همه بحران‌هایی که تاکنون تجربه کرده است محل مناسبی برای پرورش گروه‌های تکفیری نیست و در حقیقت به رغم سرمایه گذاری‌های وسیع تکفیری‌ها و حامیانشان بر روی بافت مذهبی و فرهنگی این شهر اما طرابلس نمی‌تواند پایگاه اجتماعی جریانی به نام داعش یا النصره در لبنان باشد؛ شاید جایی کوچک مثل عرسال(در شرق لبنان) با بافت‌های عشایری‌اش بتواند مرکز و تکیه گاه داعش باشد اما طرابلس نمی‌تواند این نقش را برای تکفیری‌ها ایفاء کند. درگیری‌های اخیر بین ارتش و گروه‌های تکفیری این حقیقت را به وضوح نشان می‌دهد؛ چه آنکه موفقیت‌های ارتش لبنان جز به دلیل همراهی بی حد و حصر مردم طرابلس با ارتش در شهرهای عکار و المنیه میسر نشد.

این را نباید فراموش کنیم که فقر می‌تواند یکی از دلایل ایجاد جهل و تندروی باشد و این هم از حال و روز منطقه باب التبانه که یکی از فقیرترین مناطق شهرهای لبنان و به شکل خاص طرابلس می‌باشد، روشن است.این امر باعث شده تا گروه‌های تکفیری به سوی آن بشتابند چون میتوانستند از راه فقر زمینه مناسبی برای فعالیت‌های خودشان ایجاد کنند، کاری که بسیاری از سیاستمداران لبنانی سالها با همین زمینه‌ها آن را انجام می‌دهند.

در اثر مهاجرت روستائیان به سمت شهرهای بزرگ 100 هزار نفر در وسعت 2 کیلو متر مربع با شرایط بسیار اسفناک دور هم جمع شدند و اکنون در حال زندگی کردن هستند. همین اوضاع باعث شده است تا از زمان حضور جنبش ملی فلسطین در لبنان، باب التبانه یکی از مراکز تامین جنگجویان شبه نظامیان مسلح اعم از نیروهای چپ گرا و اسلام گرا شود. جنبش توحید اسلامی شیخ سعید شعبان یکی از همین جریانات ظهور یافته در طرابلس است که در دوره‌ای از تاریخ شهر طرابلس در دهه هشتاد یکی از پرقدرت ترین نیروهای شبه نظامی اسلامی بود که شعار آزادی قدس را با خود حمل می‌کرد و در دوره‌ای به دلیل اختلافات با سوریه با ارتش این کشور در طرابلس به جنگ روی آورد که با وساطت ایران و برخی دیگر نیروهای اسلامی لبنان به آتش بس منتهی شد.

باب التبانه که این روزها از آن اخبار بیشماری به گوش می‌رسد مرکز اصلی درگیری‌های نظامی در شهر طرابلس است که از سوی بسیاری از گروه‌های سلفی و تکفیری حال حاضر در سوریه و لبنان به بدترین شکل ممکن مورد سوء استفاده سیاسی قرار گرفته است.

ریشه‌یابی بحران و جنگ در طرابلس لبنان

به رغم تعداد زیاد سرمایه داران وسیاست مداران نام آشنا مانند میقاتی‌ها و صفدی‌ها که در شهر طرابلس بودند اما آنها هرگز پروژه‌های توسعه شهری و صنعتی خود را در این منطقه احداث نکردند، آنها مدرسه و یا کارخانه در این شهر نساختند بلکه تا توانستند به دنبال این بودند تا در رویدادهای سیاسی از این مردم سوء استفاده کنند.

همین فرایند پس از ترور رفیق الحریری در سال 2005 اتفاق افتاد، زمانی که سوریه به عنوان متهم اصلی از سوی جریان 14 مارس و حزب المستقبل در جریان ترور حریری معرفی شد. جریان‌هایی که از نظام سوریه در دوران حضور ارتش این کشور در لبنان کینه به دل داشتند این کینه را به بدترین شکل و به طور گسترده به مردم شمال لبنان و به خصوص طرابلس و اطراف آن منتقل کردند و منطقه باب التبانه در این راه به مرکز اصلی یارگیری نظامی از سوی جریانات نزدیک به 14 مارس علیه دولت سوریه تبدیل شد.

این شهر با ظهور افرادی همچون "أبو سلیمان الطرابلسی" رهبر گروه تروریستی جند الشام و "ولید البستانی" که به دلیل عملیات نظامی و افراطی گرایی به دست ارتش موسوم به آزاد سوریه در شهر تلکلخ اعدام شد، خیلی زود به پایگاه برای استخدام سرباز با هدف جنگ علیه دولت سوریه تبدیل شد. این فرایند امروز به شکل دیگری در همین مناطق و دیگر مناطق سنی نشین شمال لبنان هدایت می‌شود. گروه‌های تکفیری و سلفی افراطی که بازار مکاره آنها جز در فتنه طایفی رونق نمی‌گیرد این بار در کنار سرباز گیری علیه دولت سوریه، علیه حزب‌الله و ایران تحت عنوان حمایت از اهل تسنن و ایستادگی در برابر نفوذ ایران در لبنان، آتش کینه و عداوت را در دل مردم منطقه ایجاد و تحریک می‌کنند.

"هیولا از کنترل مربی خود خارج شده است"، این عینا جمله‌ای بود که وزیر طرابلسی دولت لبنان از حزب المستقبل "رشید درباس" پس از شروع درگیری بین ارتش و گروه‌های مولوی و منصور در باب التبانه به کار برد. گروه‌های مسلح سلفی علیه حامیان خود در حزب المستقبل و برخی حامیان محلی مثل نجیب میقاتی ومحمد الصفدی و دیگران شورش کردند. سیاستمداران وابسته به حزب المستقبل با شعار تاسیس "ضاحیه شمالی" در مقابل "ضاحیه جنوبی" که حزب‌الله در آن حضور دارد می‌خواستند سوار موج این قشر تندرو بشوند و از آب گل آلود علیه حزب‌الله ماهی بگیرند.

جمله درباس به وضوح نشان می دهد که گروه‌های تکفیری از کنترل جنبش‌های موسوم به آبی (که در باره احزاب 14 مارس بکار می‌رود) وی ا هر گروه محلی دیگر خارج شده و با گروه های النصره و داعش بیعت کردند. شادی مولوی در مذاکراتی که یک شب پیش از پایان درگیری‌های نظامی با ارتش صورت گرفت، در یک ضبط مکالمه صوتی که در اینترنت پخش شد خیلی صریح امیر النصره در قلمون "أبو مالک التلی" را امیر خود معرفی می‌کند.

ریشه‌یابی بحران و جنگ در طرابلس لبنان

این شرایط همه گروه‌های سیاسی محلی طرابلس را به شدت سردرگم کرده است چون آنها از یک جهت نمی‌توانند حضور داعش و النصره را در طرابلس بپذیرند زیرا به خوبی می‌دانند در صورت تثبیت قدرت این گروه‌های سلفی و تکفیری در طرابلس اولین قربانی‌اش خود آنها و شهر طرابلس خواهد بود و از جهت دیگر به دلیل وابستگی‌های سیاسی خود نمی‌توانند با این گروه‌های تکفیری درگیر شوند.

بارزترین مثال در این زمینه نماینده پارلمان خالد ضاهر می‌باشد (نماینده المستقبل از طرابلس) که شرکت وی در طرح تروریستی احمد سلیم میقاتی برای نفوذ در شهر الضنیه و تشویق سربازان به خروج از ارتش در تحقیقات سازمان اطلاعات ارتش لبنان ثابت شد اما او وقتی دید ارتش لبنان عزم خود را برای نابودی این گروه‌ها در باب التبانه جزم کرده است و درگیری‌ها به اوج رسید از موضع خود عقب نشینی و اعلام کرد که از مواضع سیاسی سعد حریری در تحولات طرابلس پیروی می‌کند.

اوضاع کنونی در شمال لبنان بحرانی است و اکنون نمی‌توان از واژه پیروزی قاطع ارتش بر گروه‌های تکفیری در آن منطقه سخن گفت بلکه می‌توان گفت عملیات گسترده ارتش از تاسیس یک امارت اسلامی همچون امارت موصل عراق در لبنان جلوگیری کرده است ولی راه حل قطعی برای بحران‌های طرابلس هنوز به بلوغ نهایی نرسیده است و بدون شک تا زمانی که بحران نظامی در سوریه و گروه‌های تکفیری النصره و داعش در این کشور حضور دارند بحران طرابلس نیز به شکلی دیگر ادامه می‌یابد و به رغم تلاش گسترده ارتش اما مراحل پیچیده‌تری هنوز در انتظار شهر طرابلس و نواحی اطراف آن در شمال لبنان است.

انتهای پیام

کد N616768

وبگردی