آفتاب
البناء لبنان بررسی کرد؛

الگوی عمان و مدل عربستان؛ کدامیک برای منطقه بهتر است؟!

الگوی عمان و مدل عربستان؛ کدامیک برای منطقه بهتر است؟!

روزنامه البناء لبنان در تحلیلی به بررسی دو الگو و مدل کنش منطقه ای در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس پرداخته و در آن مزایا و هزینه های ناشی از این دو مدل را مورد بررسی قرار داده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، مدل عمان مبتنی بر سیاست تنش زدایی و مدل عربستان مبتنی بر تنش افزایی در منطقه است که در این تحلیل مورد واکاوی قرار گرفته و در ادامه می آید.

بین کشورهای همسایه ممکن است سیاستها و حتی دولتها تغییر یابند اما آنچه ثابت می ماند همسایگی است؛ چراکه پیشینه های تاریخی و جغرافیایی آنها به همگونی های فرهنگی و عرصه های مشترک اقتصادی و حتی به بسیاری از مسائل سیاسی نیز کشیده می شود و مجموعه ای رو به تکامل با مؤلفه های به هم تنیده را تشکیل می دهد. پایین ترین سطح از اقتضائات نظام همجواری، «همزیستی مسالمت آمیز» است که در سطوح بالاتر به «همکاری»، «همگرایی» و «اتحاد» می رسد.

در انطباق این مفهوم برای منطقه ما در خاورمیانه، می توان گفت ما در اینجا علیرغم مرزهای مشترک و پیشینه های تاریخی و جغرافیایی و شباهت های فرهنگی، هنوز به یک «نظام منطقه ای» دست نیافته ایم. علل متفاوتی در این خصوص وجود دارد که قصد پرداختن به آن را نداریم ولی در یک نگاه کلی به ملاحظات اقتصادی و اختلافات سیاسی و نگاه ایدئولوژیک و نیز وجود برداشت های اشتباه از یکدیگر مربوط می شود. همه اینها مانع جدی در مسیر دستیابی به یک نظام منطقه ای در خاورمیانه حتی در پایین ترین سطوح است.

در این منطقه علاوه بر طرفهای اصلی نظیر ایران و عربستان، طرفهای مستقلی نیز وجود دارند که برای حفظ روابط خوب با همه طرفها تلاش می کنند. نمونه برجسته بخش دوم، دولت پادشاهی عمان است. در منطقه خاورمیانه که در طول تاریخ جدید خود متحمّل چالشهایی بوده و همچنان عرصه ای برای بروز بحرانهای مختلف است، مهمترین مسأله برای بازیگران، شناخت منافع و تعیین بهترین راه ها در جهت حفظ ثبات و رفع بحرانها در منطقه است. بی شک در این میان اختلافاتی میان طرفهای اساسی در منطقه وجود دارد که آن هم امری طبیعی است چراکه از اختلاف میان دیدگاه های آنان نشأت می گیرد. اما به هر حال پرهیز از این اختلافات برای این طرفها سخت بوده و دشوارتر از آن، رسیدن به توافق بر سر مسائل مورد اختلاف است.

اما آیا وجود چنین حالتی لزوما به معنای نابسامان تر شدن اوضاع در این شرایط است؟ ضرورتاً خیر! زیرا ابزارها یا مکانیزمهای مختلفی وجود دارد که طرفها در منطقه می توانند برای خروج از این وضعیت خطیر یا دست کم ممانعت از افزایش تنشها از آن بهره گیرند. از نمونه های این ابزارها یا مکانیزمها، اتخاذ عقلانیت سیاسی، دیپلماسی، بازتعریف مفاهیم در منطقه و نیز درس گرفتن از اشتباهات گذشته است.

از این نقطه نظر، ایران به عنوان یکی از طرفهای اساسی در منطقه همواره راه خروج از بحرانها را منوط به ایجاد روابط مناسب با همسایگان دانسته و خود نیز گامهای مثبتی برای بازسازی این روابط برداشته و در مرحله جدید از بیش از یک سال گذشته، «تحول روابط با کشورهای همسایه» را در اولویت سیاست خارجی خود قرار داده است. این رویکرد مثبت ایران با استقبال بیشتر کشورهای منطقه روبرو شد؛ ولی طبیعتا برخی کشورها در دایره نگاه محافظه کارانه خود به آن نگریسته و گفته های پیشین خود را ادامه دادند که افزایش نقش ایران در منطقه به ضرر منافع آنها خواهد بود. 

بر اين اساس، اختلافات در منطقه در دو زمینه اصلی یعنی «پرونده هسته ای ایران» و «بحران های منطقه ای موجود» ادامه پیدا کرد و این دو مسأله به چالشی اساسی تبدیل شد که برخی طرفها و در رأس آنان عربستان سعوی که اختلافاتش با ایران معروف است، آن را محور تمام اختلافات با ایران تعریف کردند.

در سوی دیگر، برخی طرفها و به طور خاص پادشاهی عمان تلاش کردند تا از این چالشها، فرصتی برای نزدیکی بین دیدگاه ها در منطقه بسازند. پادشاهی عمان در طول سالهای گذشته تلاشهای بسیاری برای پایان دادن به اختلافات موجود در منطقه در چارچوب «دیپلماسی میانجیگری» انجام داده است. این کشور از این طریق موفق به کسب اطمینان تمامی طرفها شده و در جدیدترین اقدامات توانست میزبان گردهمایی سه جانبه (ایران، آمریکا و اتحادیه اروپا) برای بررسی پرونده هسته ای ایران در یک ایستگاه مانده به آخرین دور مذاکرات ایران و 1+5 شود. 

در مقابل، با عربستان سعودی در منطقه مواجهیم که سیاست خصمانه ای را در هر دو مسأله پرونده هسته ای ایران و بحرانهای منطقه ای اتخاذ کرده و تلاش کرد در چارچوب سیاست هایی غیرحساب شده مبتنی بر خشم و واکنشهای سریع و مواضع خصمانه و نظایر آن، اهداف خود را تحقق بخشد. مؤلفه های این نوع سیاست، حاصلی جز نتایح منفی در منطقه به بار نیاورده است. به طور مثال، پافشاری عربستان برای سرنگونی نظام در سوریه و ارسال کمکهای هنگفت مالی و لجستیکی به مخالفان، نقش تأثیرگذاری در ایجاد وضعیتی تروریستی که تهدیدی برای تمام منطقه است ایفا کرد. همچنین عربستان سعودی علیرغم تلاشهای بسیارش برای به ناکامی کشاندن مذاکرات میان ایران و غرب، نتوانست به اهداف خود دست یافته و تلاش هایش در تضعیف موقعیت گفتگو میان ایران و غرب، چیزی جز متشنج تر کردن وضعیت منطقه به دنبال نداشت.  

بنابراین در این چارچوب دو الگوی سیاستی در منطقه وجود دارد که یکی الگوی عمانی و دیگری الگوی سعودی است. صاحب الگوی اول گامهایی جدی در راه نزدیکی میان دیدگاهها در منطقه برمی دارد درحالیکه صاحب الگوی دوم بر وجود اختلافات گسترده میان طرفها اصرار دارد. صاحب الگوی اول معتقد است زیانهای دشمنی در منطقه برای همه سنگین است درحالیکه صاحب الگوی دوم بر مواضع خصمانه اش پافشاری می کند. صاحب الگوی اول میزبان نشستهایی میان طرفهای بین المللی برای حل مسائل فیمابین می شود درحالیکه صاحب الگوی دوم به شکست تلاشها چشم دوخته و همزمان برای پایان دادن به این اوضاع حتی با روشهای غیرمسالمت آمیز، به کشورهای غربی فشار می آورد.   

به نظر می رسد این دو الگو تا حدی مورد غفلت محافل مطالعاتی و سیاسی حتی در کشورهای عربی قرار گرفته است. این دو سیاست قابلیت زیادی برای پرداختن، پژوهش و مطالعات تطبیقی دارند. باوجود آنکه اساسا تفاوتهایی در سیاست بین دولتها وجود دارد اما ناظران مسائل منطقه باید نگاه کنند کدامیک از این دو الگو برای منطقه ما در شرایط موجود بهتر است. کدامیک پاسخگوی نیازهای منطقه برای حفظ صلح و ثبات است و کدامیک واقعگرایانه تر بوده و منافع منطقه را تضمین می کند.

تاريخ منطقه ما ثابت کرده است پیگری سیاستهای خصمانه نه تنها به نفع منطقه و ساکنان آن نبوده و ثبات آن را به خطر می اندازد بلکه منطقه را به آوردگاه افراط گرایی و تروریسم تبدیل می کند. بر این اساس، هرقدر مسائل منطقه برپایه الگوی دوم (الگوی عربستان سعودی) مبتنی بر دشمنی پیش رود، به همان نسبت بحرانها حادتر شده و چالشها افزایش می یابد.

اما ایران در مذاکرات هسته ای به نقطه ای غیرقابل بازگشت رسیده است. حتی اگر توافق نهایی تا مهلت 24 نوامبر محقق نشود، بازهم ایران پایبندی خود به دیپلماسی به عنوان بهترین راه مسالمت آمیز برای حل اختلافات را ثابت کرده و قدرت خود در آن را نشان داده است. این مثل در محافل عربی معروف شده که سیاست ایران در مذاکرات هسته ای را به سیاست «بافتن فرش» تشبیه می کنند که نیازمند صبر زیاد و مهارتی بالا است. این تشبیه درستی است چراکه ایران در طول بیش از یک سال گذشته نشان داده که حل مسائل پیچیده تا چه حد نیازمند صبر و مهارت و خویشتنداری در چارچوب عقلانیت و دیپلماسی فعال است و در این چارچوب تفاوتی میان حل پرونده هسته­ای و حل مسائل منطقه ای وجود ندارد.

کد N593086

وبگردی