قول مصاحبه با خبرآنلاین را همان زمانی که در مکه بود به ما داد، وعده ای که در میانه ماه رمضان و چند روز بعد از بازگشتش از سفر حج به سرانجام رسید و صبح یکی از روزهای گرم مرداد ماه در همان دفتر معروف پر از کتاب رودروی خطیبی نشستیم که متفاوت شده بود با خطبهها و صراحت لهجه اش. صراحت لهجه ای که یک روز سیاست های فرهنگی دولت خاتمی را نشانه گرفته بود و روزی دیگر احمدی نژاد و حلقه نزدیکانش را.
زبانش اما کمتر به نقد آیت الله هاشمی می چرخید، او را سیاستمداری متفاوت و دومین مرد نظام می دانست و با احترام از او یاد می کرد.
او که روزی نقشی کلیدی در حزب جمهوری اسلامی را عهده دار شده بود، و برچسب عضو جامعه روحانیت مبارز با همراه خود می دید، سال ها بعد از آن روزها اصرار داشت بگوید که نه اصولگراست نه اصلاح طلب. اعتدال گرا بودن مشی ای بود که خود را پیرو او می دانست. اعتدالی بودنی که به خوبی در خطبههای او مشهود بود.
گلایه همیشگی اش از تندروها بود، تندروییهایی که معتقد بود نباید به خطبههای نماز جمعه کشیده شود و زبان خطیب به تندروی باز شود. از تندروهایی که به دنبال درگیر کردن نیروهای انقلاب یا حذف آنها هستند هم گلایه مند بود و اعتقاد داشت ین تندروها بستر نفوذ دشمنان در جامعه اسلامی را فراهم می کنند و از قضا برخی شخصیتهای اصلی نظام هم در دام این توطئه دشمن افتادهاند.
مشروح آخرین گفتگوی منتشر شده با حجت الاسلام دعاگو، امام جمعه فقید شمیرانات، عضو شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز را در ادامه بخوانید؛
اخیرا برخی چهرههای روحانی از کم شدن استقبال مردم از نماز جمعه سخن گفتند، با توجه به حضور و سابقه اقامه نماز جمعه از سوی شما، دلیل این امر را در چه چیزی میبینید؟
البته این امر لزوما در همه جا صادق نیست. در نماز جمعه شمیرانات، شاهد رشد مقبولی در جمعیت نمازگزاران هستیم و در مجموع، استقبال عمومی رو به افزایش است. نمازهای جمعه، به تناسب وقتی که خطبای جمعه برای تهیه محتوای خطبههای اول و دوم اختصاص می دهند، جاذبه آفرین هستند. دلیل اصلی برخی از ریزشها در نمازهای جمعه، کاستی در محتواهای خطبههای فرهنگی و سیاسی است. ائمه جمعه باید بر روی محتوای خطبههایشان کار کنند، نیازسنجی کنند، برای خطبه اول و دوم کار کارشناسی و محتوایی را انجام دهند، پاسخگو به نیازهای مردم باشند و نیازهای نسل جوان و نوجوانان را در اولویت قرار دهند. به عبارت دیگر مردم باید از نماز جمعه پاسخ سوالات مذهبی و سیاسی خودشان را به صورت شفاف بگیرند و در نمازهای جمعه راهنمایی شوند. به عقیده من این موضوع کلی نیست، همه نماز جمعهها ریزش ندارند.
یعنی به خطیب آن بستگی دارد؟
بله این موضوع به خطیب آن باز میگردد. اگر خطیب مطالعه کند، کار کند و مطالب محتوایی قابل قبول استخراج کرده و مطرح کند، جاذبه آفرین است. اگر خطیب تندرو نباشد، اعتدال گرا باشد جاذبه آفرین است. اگر خطیب تندروی کند، از افرادی که به نماز جمعه میروند کاسته میشوند و دچار ریزش میشوند.اعتدالگرا بودن و وحدت بخش بودن امام جمعه، اهمیت دارد. نقش وحدت آفرینی نماز جمعه هرچه پررنگ تر شود، جاذبه نماز جمعه بیشتر میشود و به انسجام دینی و ملی کشور هم کمک میکند.
یعنی شما می گویید خطیب نماز جمعه قبل از اینکه پشت تریبون قرار بیرد ممکن است اصولگرا باشد یا اصلاح طلب ولی پشت تریبون باید یک خطیب اعتدالی باشد و درگیر مشی سیاسی اش نباشد؟
قطعا همین است، خطیب جمعه به هیچ عنوان نباید از هیچ گروه و جریان سیاسی دفاع کند.
اما آنچه که دیده می شود متفاوت از این گفته شما است، برخی تریبونها آشکارا موضع گیری سیاسی و مشی سیاسی خطیب به نفع یک جریان را نشان می دهد؟
خطیبی که فراجناحی فکر نکند، خطیبی که به منافع و مصالح ملی نگاه نکند، خطیبی که از چارچوب تعالیم دینی خارج شود، آن خطیب در نماز جمعه اش باید منتظر کاهش و ریزش باشد. این که گفته میشود نماز جمعهها با کاهش روبرو شده است، مربوط به نماز جمعههایی است که خطبا متاسفانه در خط اعتدال قرار ندارند. البته ممکن است خودشان متوجه نباشند اما هر خطیبی که تندروی کند ولو اینکه این تندروی ناشی از تعصبات دینیاش باشد دچار ریزش می شود. چون اسلام تحت هیچ شرایطی تندروی را نمی پذیرد و تاکید بر اعتدال دارد.
خود شما بارها از تریبون خطبههای نماز جمعهتان زمانی دولت خاتمی را نقد میکردید و زمانی دیگر دولت احمدینژاد را. این نقدها از موضع یک امام جمعه بود یا دعاگوی اصولگرا؟
من هرگز از موضع هیچ جناحی خطبههای نماز جمعه را ایراد نکردم. هرگز در چارچوب های تعریف شده حزبی و جناحی نایستادم. اگر از من سوال کنید که اصولگرا هستی یا اصلاح طلب یا اعتدال گرا، می گویم هم اصولگرا هستم هم اصلاح طلب هم اعتدال گرا. این واژه ها، گرایش های دینی هستند اما هرگز تندرو نیستم. اعتدال گرایی با مفهوم صحیح اعتدال گرایی، مورد توجه من است. اصولگرایی با همان مفهومی که در دین مطرح است، مورد نظر من است، اصلاح طلبی به عنوان جریانی که امام حسین برای ایجاد آن در بین امت اسلامی شهادت را پذیرفت، مورد قبول من است، اعتدال گرایی به عنوان جریانی که دین بر آن بنا شده مورد نظر من است. نه افراط است، نه تفریط، نه تندروی است نه کندروی. اعتدال گرایی عین اسلام و خود اسلام است.
به بحث خطیبهای تندرو اشاره کردید، آیت الله امام کاشانی هم از اینکه برخی خطبا از این تریبون برای کوبیدن شخصیتها استفاده میکنند انتقاد کرده بودند، اما این امری است که از برخی تریبونهای مهم نمازجمعه کشور بارها و بارها مشاهده شده است.
من به عزیزانی که نماز جمعه میخوانند و در جایگاه خطیب نماز جمعه قرار دارند توصیه میکنم که هرگز از مرز اعتدال که دقیقا همان اسلام است، خارج نشوند. در نماز جمعه متعرض اشخاص حقیقی و حقوقی و جریانات سیاسی نشوند. نقد منصفانه و واقع بینانه از مسئولیتهای سنگین خطیب جمعه است.
خطیب جمعه میتواند یک موضع سیاسی را نقد کند، اساسا باید این کار را بکند و نقاط قوت و ضعف یک اندیشه سیاسی را نمایان کند تا مخاطبین بتوانند موضع درست را انتخاب کنند. اما پریدن به جریانات سیاسی و درگیر کردن جریانات سیاسی وفادار به نظام با یکدیگر در شان امام جمعه نیست، مورد نظر رهبری هم نیست. هیچ خطیب جمعه ای حق ندارد جریانات سیاسی وفادار به نظام را با هم درگیر کند یا به نفع یک جریان سیاسی وفادار علیه جریان سیاسی وفادار دیگر سخنی بگوید.
این جریان سیاسی وفادار، اصلاحطلبان را هم شامل میشود؟
قطعا. همه جریانات سیاسی که نظام را قبول دارند، رهبری را قبول دارند و مصالح و منافع ملی را مورد توجه قرار میدهد جریان سیاسی وفادار به نظام هستند.
شورای سیاستگذاری نماز جمعه به خطبای تندرو تذکر میدهد
شما عضو شورای سیاستگذاری نماز جمعه هم هستید، این شورا نظارتی بر عملکرد ائمه جمعه دارد؟ پیش آمده که تذکری به خطبای جمعه داده شود؟
نظارت بر عملکرد ائمه جمعه بصورت مرتب صورت می گیرد، البته حوزه کار بسیار گسترده است، این که بتوان 500 آدم را در تریبونهای نماز جمعه و هر هفته کنترل کرد کار سختی است ولی هرجا که تندروی ای صورت بگیرد، شورای سیاستگذاری تذکر میدهد و ورود میکند.
پیش آمده که امام جمعهای بخاطر تندروی کنار گذاشته شود؟
ممکن است این اتفاق افتاده باشد. در واقع اگر امام جمعهای باشد که به تذکرات شورا توجه نکند، طبیعی است که جای او را به فرد دیگری میدهند و او را برکنار میکنند. مجموعا ائمه جمعه موظف هستند که سیاستهای کلی نظام را رعایت کنند، هیچ امام جمعهای حق ندارد جلوتر از رهبری حرکت کند، هیچ امام جمعهای نباید مواضعش با مواضع رهبری در تعارض باشد در غیر اینصورت از شورای سیاستگذاری تذکر خواهند گرفت.
در بحث محتواهای خطبه های ائمه جمعه که اشاره داشتید، خود شورای سیاستگذاری هم هر هفته یا در خصوص مسائل مهم، محتوای خاصی را به ائمه جمعه دیکته می کند؟
هرگز. در شورای سیاستگذاری برای اطلاع ائمه جمعه از مسائل مهم کشور در حوزه سیاسی و فرهنگی، نشریه ای تهیه و توزیع میشود و هر امام جمعهای که دوست داشته باشد میتواند از محتوای آن نشریه در خطبههای خود استفاده کند. آن نشریه هم مربوط به خود ستادهای نماز جمعه است که اطلاعات را در اختیار ائمه جمعه می گذارد، اما هیچ چیزی را این شورا به ائمه جمعه دیکته نمی کند.
هم در دوره إصلاحات، هم اصولگراها نقدی که وجود دارد این است که راهکارهایی از سوی دولت ها یا جریانات سیاسی برای رونق فضای نماز جمعه ها ارائه نمی شود و آنچه دیده می شود حضور خودجوش خود مردم است. راهکار شما برای رونق نماز جمعه ها چیست؟
مردم باید ببینید آنچه از نظر سیاسی و فرهنگی مورد سوال آنها است و شفاف نیست در نماز جمعه پاسخ داده میشود. اگر احساس کنند که به نیازهای فرهنگی و سیاسی شان پاسخ داده میشود، حضورشان در نماز جمعه بیشتر خواهد شد. نمازهای جمعه در حقیقت رسالت افزایش انگیزههای دینی و ملی در مردم را بر عهده دارند. در واقع، انگیزه آفرینی، یک رسالت بزرگ در نماز جمعهها است. اگر ائمه محترم جمعه و ستادهای برگزاری نماز جمعه برای انگیزه آفرینی و پاسخگویی به نیازهای واقعی نمازگزاران، برنامهریزی کنند این مشکل قطعا حل میشود.
روحانی که قبل انقلاب عافیت طلب بوده و امروز ادعای ولایتمداری دارد نباید تندرو باشد
آنچه در صحبت های برخی سابقون نظام و انقلاب مطرح میشود این است که برخی روحانیون که در دوره انقلاب عافیت طلب بودند الان خیلی ولایتمدار و علاقمند به نظام نشان می دهند، به عبارتی خیلی کاتولیک تر از پاپ شدند...
اگر این مطلب از سوی افراد تندرو مطرح شده باشد، قابل اطمینان نیست. اما در غیر این صورت، می تواند صادق باشد. با همین معیار می توان این افراد را سنجید. کسانی که قبل انقلاب، خودشان عافیت طلب بوده اند و امروزه در موضع تندروی قرارگرفته اند، پذیرش ادعای ولایتمدار بودن ایشان، مشکل است.
اگر واقعا به اسلام حقیقی و وظیفه شناسی رو آورده باشند، تندروی نمیکنند. روحانی ای که اهل تندروی باشد، ادعای ولایتمداری اش هم زیر سوال میرود، ادعای دین داری اش زیر سوال می رود، ادعای وفاداری اش به جمهوری اسلامی و رهبری هم زیر سؤال میرود.
هدف تندروها از درگیر کردن نیروهای انقلاب، تخریب و تضعیف نظام است
من جواب سوالم را نگرفتم، من می گویم تندروها از درگیری بین نیروهای انقلاب چه نفع و فایدهای میبرند، این که یک نیروی انقلاب بخواهد دیگر نیروی انقلابی را حذف کند چه نفعی برای آنها دارد؟
این افراد سرمایههای دینی و ملی کشور هستند، یکی از سرمایههای رکنی و اصلی هر نظامی نیروی انسانی وفادار به آن نظام و شخصیتهای سیاسی و علمی آن نظام است. برای اینکه نظام را تخریب کنند، برای اینکه نظام را تضعیف کنند و بستر و زمینه دخالت ایجاد کنند تلاش می کنند شخصیتهای اصلی نظام را با هم درگیر کنند. دشمنی آنها با اسلام و نظام و ملت ایران است.
آقای دعاگو سوالم پیرامون تندروهای داخلی بود. اخیرا آقای امامی کاشانی خاطره ای نقل کرده بودند از انتخابات ریاست مجلس خبرگان. اینکه در آن زمان آقای مهدوی کنی و آقای هاشمی اتفاقا برخلاف آنچه رسانه ها عنوان می کردند اختلافی بین این دو چهره نظام نبود، آقای مهدوی، آقای هاشمی را از صاحبان انقلاب می دانستند، اقای هاشمی هم معتقد بودند آقای مهدوی کنی رییس شود به نفع نظام است. منظورم این است که درگیری که گفته می شود بین این چهره های نظام نیست. چرا تلاش می شود که این افراد را دشمن نشان دهند.
منم همین را عرض می کنم. دشمنان انقلاب اسلامی از زمینههای ویژهای برای ایجاد درگیری در درون نیروهای انقلاب استفاده میکنند، شما کشوری که دارای وحدت ملی ممتاز است، دارای فرهنگ دینی و ملی ممتاز است، دارای قدرت اقتصادی بالا است، دارای نفوذ سیاسی بالا است، کشوری که دارای این شاخصهها است را نمی توانند تحمل کنند باید این کشور در همه حوزه ها تخریب و تضعیف شود، بهترین وسیله هم این است که نیروهای داخلی با هم درگیر شوند. نیروهای داخلی که توجهی به نقشه دشمنان انقلاب اسلامی ندارند در حقیقت فریب برنامه ریزی آنها را خوردند و در دام برنامه ریزی آنها قرار گرفتند. آقای مهدوی کنی یا آقایون دیگری که گفتید، شخصیت ها و سرمایه های انقلاب هستند.
نمی گویم که همه تندروها وابسته به خارج هستند، من میگویم جریان تندروی بستر نفوذ خارجیها را فراهم میکنند. آنها از این بستر استفاده می کنند و اهداف خودشان را تعقیب میکنند. اگر امروز دو شخصیت بزرگ نظام با هم درگیر باشند وسیله خوشحالی دشمنان انقلاب اسلامی را فراهم می کنند و آن را پیروزی خود می دانند که فلان چهره را با فلان شخصیت درگیر کردیم. معتقدم همه نیروهای وفادار به نظام باید براساس مشترکات دینی و ملی شان با هم متحد شوند.
معتقد نیستم که هیچ حزبی بر حزب دیگر مقدم باشد، هیچ جناحی بر جناح دیگر مقدم باشد، همه جناحهای وفادار به نظام دارای ارزش هستند و به همه آنها باید احترام بگذاریم. دشمنان نظام جمهوری اسلامی هم، تندروهای همین جناح های سیاسی هستند، عده ای از آنها با نادانی این نقش را ایفا می کنند عده ای هم به عنوان مهره های جریانات سیاسی بیگانه عمل می کنند.
نقاط ضعف دوره اصلاحات و اصولگرا مربوط به تندروها است
من در زمان اقای خاتمی، نقدم نقد فکری بوده است. من مواضع فکری و سیاسی و عملکرد آقای خاتمی را نقد کردم ولی نقاط قوت دولت آقای خاتمی را هرگز انکار نکردم. انصاف را رعایت کردم، در دوره آقای احمدی نژاد هم وقتی دولت را نقد کردم، نقاط قوت آن دولت را هم گفتم نقاط ضعفش را هم بیان کردم. معتقدم که نقاط ضعف دوران اصلاحات و اصولگرایی، مربوط به همان جریانات تندرو است که در درون این جناح های سیاسی وجود دارند.
ایران، محور اصلی و قطب جهان اسلام و مقاومت در مقابل استکبار جهانی است. به همین خاطر، بیگانگان تلاش دارند که در درون کشور درگیری ایجاد کنند تا راحت تر در دیگر کشورهای اسلامی نیز اختلاف و تفرقه را بسترسازی کنند. اساسا سرنخ اصلی درست کردن دو جبهه سیاسی در کشور که وفاداران به نظام و رهبری را در مقابل یکدیگر تعریف کنند، به دشمنان خارجی ختم می شود. من یقین دارم از توفیقات بزرگ دشمن، این بوده است که این نقشه را در ایران اجرایی کرده و وفاداران به رهبری را در مقابل یکدیگر قرار داده است.
هاشمی در بین مردم نفوذ دارد و مردم او را قبول دارند
آقای هاشمی این نفوذ سیاسی اجتماعی را دارد؟
بله، آقای هاشمی این نفوذ را دارد. مردم آقای هاشمی را قبول دارند. مردم اول، مقام معظم رهبری را قبول دارند و بعد از آن آقای هاشمی را.
هیچ کس به اندازه آیت الله هاشمی وفادار به رهبری و انقلاب نیست
تاریخ انقلاب نشان داده است که کسانی که ادعای وفاداری به رهبری کردند هیچ کدامشان در تراز آیت الله هاشمی به انقلاب وفادار نبودند. جز شخصیت هایی که ما می شناسیم که اطراف امام و رهبری و وفادار به آنها بودند، هرکسی که ادعا کرد که وفادار به رهبری است و قدرت سیاسی را به دست گرفت، هیچ گاه وفاداری اش قابل مقایسه با وفاداری هاشمی به رهبری نبود. من اهل تعارف نیستم و شفاف حرف میزنم. من می گویم این نگاه اشتباه است و اگر کسی تصور می کند که می شود آدم ها را حذف کرد اشتباه است. من حتی معتقدم جریانات مخالف رهبری و نظام هم اگر تشکلی داشته باشند، به اندازه نفوذ سیاسی اجتماعی شان در جامعه، صاحب قدرت هستند.
نفوذ هاشمی همان نفوذ رهبری است نه در مقابل ایشان
یعنی هرکسی از هر جریان سیاسی ای که باشد، وابسته به داخل باشد یا خارج، به اندازه نفوذ سیاسی-اجتماعی اش دارای قدرت است. معتقدم آقای هاشمی به عنوان یکی از شخصیت های وفادار به نظام و رهبری، دارای نفوذ سیاسی بالایی است. نفوذ آقای هاشمی، همان نفوذ رهبری است. نفوذ آقای هاشمی در مقابل نفوذ رهبری نیست. هرکسی که آقای هاشمی را در مقابل رهبری تعریف کند به نظام خیانت کرده است.
اخیرا زمزمههای بازگشت ایشان به ریاست مجلس خبرگان دوره بعد هم مطرح شده است، فضا را برای بازگشت ایشان مناسب می بینید؟
خدا انشالله آقای مهدوی کنی را شفا بدهند و ایشان به مجلس خبرگان بازگردند. من دوست دارم این نکته را تذکر دهم که آقای هاشمی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام آنهم با حکم رهبری هستند. یعنی یکی از بازوهای قدرتمند مقام معظم رهبری، مجمع است. بنابراین ایشان در حوزه قدرت سیاسی هنوز هم حضور دارند. یعنی با تدبیر و حکم رهبری، آیت الله هاشمی در جایگاهی حضور دارند که روسای سه قوه و کلیه شخصیت های حقیقی و حقوقی بانفوذ کشور در آن مجمع حضور دارند. بنابراین همین امروز هم آقای هاشمی در قدرت سیاسی معمول، حضور دارند. ایشان عضو مجلس خبرگان هم هستند. تکلیف ریاست مجلس خبرگان الان مشخص است و آقای مهدوی کنی هستند. طبیعی است که هر زمان شرایط اقتضا کند...
نه منظورم دوره بعد است؟
در دوره بعد، این اعضای مجلس هستند که نسبت به ریاست آن تصمیم گیری می کنند که چه فردی رییس باشد، هر مسأله ای امکان پذیر است. هر عضوی از مجلس خبرگان این شانس را دارد که در هیئت رییسه یا حوزه ریاست قرار گیرد. در مجلس خبرگان رأی گیری می شود و همه افراد، شانس کاندیدا شدن را دارند.
پیش بینی شما چیست فکر می کنید الان فضا برای کاندیداتوری و ریاست ایشان وجود دارد؟
معتقدم اگر الان درباره مجلس خبرگان و ریاست آقای هاشمی صحبت کنیم، پیش بینی دقیقی نمی تواند باشد. ولی معتقدم که آقای هاشمی هم مثل بقیه اعضای این مجلس، هم این حق را دارند هم این قدرت انتخاب را که نامزد شوند یا نه. اجازه بدهید که مباحث مجلس خبرگان را بعدا بحث کنیم.
آیت الله سازی و تلاش جریاناتی که وفاداری خودشان را به نظام و رهبری نتوانستند اثبات کنند یا تلاش کردند که زوایه های خودشان را نشان دهند. اگر این جریانات برای انتخابات مجلس خبرگان فعال شوند، به طور طبیعی یک مجموعه ای حساس می شوند. کسانی که همیشه در موضع ایجاد فاصله با رهبری ایستادند و تلاش کردند که زاویه با رهبری تعریف کنند، اگر این افراد در انتخابات خبرگان فعال شوند یا تلاش شان برای ورود به مجلس خبرگان باشد، دستگاه های اطلاعاتی و برخی شخصیت های سیاسی را خودبخود حساس می کنند. واقعا من معتقدم که برای حضور در مجلس خبرگان باید دنبال آدم هایی بگردیم که دارای هیچ وابستگی سیاسی به جریانات تندرو نباشند. جریان تندرو از هر ناحیه ای که باشد برای انقلاب خطرناک است. تندروهای موسوم به جریان اصلاح طلب در یک جا فعال می شوند، تندروهای موجود در جناح اصولگرا هم در جایی دیگر فعال می شوند. توصیه من به کسانی که می خواهند نقشی در نظام ایفا کنند این است که تلاش کنند زاویه ها و فاصله ها را با رهبری کم کنند و تلاش نکنند که زاویه و فاصله تعریف کنند.
اینکه دوباره این جریان متوسل به دو قطبی هاشمی - احمدی نژاد شده است، در این فضایی که هاشمی دوباره جایگاه خوبی در بین مردم پیدا کرده است میتواند مانند سال 84 کمکی به این جریان کند یا یک ضد استراتژی است؟
انتخابات گذشته، یک عرصه آزمایش نفوذ جریانات سیاسی هم بود. من معتقدم این جریان، شانسی برای توفیق ندارد. آن راهبرد ایجاد تقابل، الان دیگر جواب نمی دهد چون اساسا در مقابل، جبهه قابل ذکر و صاحب قدرت و نفوذی وجود ندارد. ببینید، شما میگویید این جریان احمدینژاد میخواهد در مقابل جریان هاشمی قرار گیرد اما من میگویم اصلا جبههای وجود ندارد که توانی برای ایجاد کردن این تقابل داشته باشد.
اینها ممکن است تلاش کنند، من جریان انحرافی را برای بازگشت به قدرت فعال میبینم و کسانی که به جریان انحرافی وفادار بودند، امروز هم وفادار هستند، عدهای زیادی هم از این جریان بازگشتند و در خط رهبری قرار گرفتند اما کسانی که هنوز هم انحراف را دنبال میکنند، آن افراد باید بدانند که کشور به هیچ وجه دوباره به دست این جریان نخواهد افتاد.
[em]نگاه سیاسی احمدینژاد در حد رییسجمهور شدن نبود
برخی اطرافیان آقای احمدینژاد مانند آقای جوانفکر یا تمدن میگویند سکوت احمدینژاد در این یک سال اخیر به نفع دولت و مهمتر از همه نظام بوده است. شما در جایی گفته بودید که احمدی نژاد را از دوران شهرداری اش میشناختید، براساس همین شناخت شما او را فردی مصلحت اندیش برای نظام می دانستید یا نه؟
من نگاههای سیاسی و فرهنگی ایشان را قبول ندارم. معتقدم که ایشان دارای بینش سیاسی و فرهنگی در حد رییس جمهور نبود. ولی برای عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام مناسب است، ایشان در دوره ای رییس جمهور بوده و اطلاعات و تجربه هایی دارند و میتوانند در حد یک کارشناس در مجمع بنشینند. حد و اندازه احمدی نژاد در حد نشستن در مجمع تشخیص است نه بالاتر از آن.
احمدینژاد شایسته رییس جمهور شدن نبود
[strong]
در سال 84 او را در حد رییس جمهور شدن می دانستید؟
در آن سال هم هرگز باور نکردم که در حد رییس جمهور باشد. هرگز در طول تاریخ زندگی سیاسی ام من ایشان را شایسته رییس جمهوری نمی دانستم. کلا بینش سیاسی و فرهنگی احمدی نژاد را در حد ریاست جمهوری نمی دانستم. امروز هم او را باور ندارم.
الان به نظر می رسد تلاش احمدی نژاد و جریان نزدیک به او این است که برای بازگشت به قدرت دوباره به نیروهای اصولگرا نزدیک شود، گفته می شد که حتی احمدی نژاد تلاش داشته با آیت الله کنی هم دیدارهایی داشته باشد، یا حضور برخی وزرای مورد تایید او در حلسات هم نشینی اصولگرایان.
از موضوع دیدار با آیت الله کنی اطلاعی ندارم. ولی من این اراده را در جامعه روحانیت نمی بینم و تمایلی به جریان انحرافی وجود ندارد. این را هم تاکید کنم که من آن جریان تندرو را که با تظاهر به اصولگرایی فعالیت می کرد را جریان انحرافی می دانم و تمام مهرههای آن را هم مهرههای جریان انحراف می دانم و معتقدم که شانسی در انتخابات آینده نخواهند داشت.
این که آقای شجونی گفته بودند احتمال جامعه روحانیت و پایداری به هم نزدیک شوند این احتمال تا چه اندازه جدی است؟
لطفا نظراتی را مطرح کنید که ارزش پرداخت داشته باشد.
[em]
تندروها دلواپسند که دیگر نتوانند به قدرت برگردند
[strong]
این جریان تندرو خیلی هم خودش را دلواپس نظام و انقلاب نشان می دهد...
دلواپس خودشان هستند، دلواپس این هستند که قدرت سیاسی شان را از دست بدهند و دیگر نتوانند به قدرت برگردند. تندروی ضد نظام است، این افراد نمیتوانند دلواپس نظام باشند. اگر معتدلین و افرادی که مطیع رهبری هستند، اظهارنظر کنند مورد قبول است، آنها دلواپس نظام هستند اما این تندروها نمی توانند مدعی دلواپسی برای نظام باشند.
[em]
مردم از دست دلواپسها، دلواپس نظام شدهاند
[strong]
این دلواپسی را ناشی از نگرانی آنها می دانید یا عصانیت شان از روی کار آمدن دولت؟
دلواپس ها نگران هستند، اما من به دلواپسها می گویم همه ملت از دست شماها دلواپس نظام هستند. همه مردم دلواپس وحدت دینی و ملی هستند که عملکرد شما آن را زیر سوال برده است، همه ملت دلواپس نقش آفرینی شما در حوزه تخریب وحدت دینی و ملی مردم هستند.
[em]
نگرانی و دلواپسی نسبت به دولت ندارم
[strong]
از جایگاه امام جمعه، دلواپسی از عملکرد دولت دارید؟ به مرحله ای رسیده که شما را دلواپس کند.
من تا این لحظه نگرانی و دلواپسی ندارم ولی معتقدم دولت اقای روحانی باید نسبت به برخی مسائل باید حساس تر باشد.
مثلا در چه حوزههایی؟
حوزه فرهنگ بسیار حساس و مهم است، این حوزه نیازمند برنامهریزی دقیق همه دستگاههای وفادار به نظام است. من معتقدم دولت روحانی باید برای شکل دادن یک جامعه فرهنگی برنامه ریزی جدی داشته باشد. جامعه ای که وفادارتر به ارزش های اسلامی باشد. بسیاری از حوزههای فرهنگی برای جامعه ما ناشناخته است، مردم در بسیاری از مسائل فرهنگی دارای آگاهی نیستند، فرهنگ ما باید اسلامی باشد، دولت باید بتواند در جهت نهادینه کردن درست این فرهنگ برنامه ریزی کند و یک مسلمان الگو را به لحاظ اندیشه، منش و عملکرد تعریف کند، سیستم آموزشی کشور باید به گونه ای سازماندهی شوند که همه افراد جامعه متناسب با آن الگو تربیت شوند. باید یک سامانه آموزشی و تربیتی ملی طراحی شود تا اگر گفته می شود اخلاق باید اینگونه باشد، عملکرد اینگونه باشد، انگیزه و اندیشه اینگونه باشد و...آن سامانه در درون آموزش و پرورش و دانشگاه و دیگر نهادهای آموزشی و فرهنگی، این الگوها را آموزش دهد. دولت آقای روحانی باید خودش را برای سیاستگذاری کلان در حوزه فرهنگی و آموزش فرهنگ دینی آماده کند.
این حرف هایی که آقای روحانی درباره امر به معروف کردن مردم و مباحث دینی داشتند. اینها را مورد نقد می دانید؟
امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دولت نیست، اما دولت هم باید این وظیفه را انجام دهد. امر به معروف و نهی از منکر وظیفه هر مسلمان است اما دولت به عنوان یک شخصیت حقوقی که دارای قدرت است باید این کار را انجام دهد. من راجع به نظریات افراد اظهارنظر نمی کنم، معتقدم آقای روحانی باید ذهنش را متمرکز این کند که فضای آموزش و پرورش، دانشگاه، صداوسیما، حوزه علمیه و ... باید فضای انسان سازی براساس فرهنگ دینی و ملی ما باشد. این سازماندهی هنوز در کشور بوجود نیامده است.
/27220
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است