آفتاب
کارشناس روابط بین الملل:

خاورمیانه بیش از دموکراسی به دولت های مقتدر نیاز دارد/ طرح خاورمیانه بزرگ منجر به شکل گیری گروههای بدخیم شد

خاورمیانه بیش از دموکراسی به دولت های مقتدر نیاز دارد/ طرح خاورمیانه بزرگ منجر به شکل گیری گروههای بدخیم شد

تهران-ایرنا- یک کارشناس روابط بین الملل با تاکید بر این که طرح خاورمیانه بزرگ موجب شکل گیری گروه های بدخیم شد، معتقد است: خاورمیانه بیش از این که به دموکراسی نیاز داشته باشد به دولت های مقتدر نیازمند است که جلو رشد گروه های افراطی را بگیرند و کشورهای خود را به سمت توسعه هدایت کنند.

به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، دکتر «قدرت احمدیان» استاد روابط بین الملل دانشگاه رازی کرمانشاه تاکید دارد: طرح خاورمیانه بزرگ نه تنها شکست خورده بلکه منجر به شکل گیری گروه های بدخیم همانند داعش شده است.

وی افزود: اگر امروز هم گروه تروریستی داعش سر عقل بیاید و مهار شود فردا شاهد شکل گیری داعش دیگری در منطقه خواهیم بود.

این استاد روابط بین الملل دانشگاه رازی کرمانشاه همچنین گفت: خاورمیانه بیش از این که به دموکراسی نیاز داشته باشد به دولت های مقتدر نیاز دارد که بتوانند امنیت مرزها را تامین کرده، جلو رشد گروه های افراطی را بگیرند و کشورهای خود را به سمت توسعه هدایت کنند.

به باور احمدیان، امروز غرب به جای استالینیسم مادی شوروی با استالینیسم طالبان و داعش مواجه است که از منطق مادی تبعیت نمی کنند و ترسی از اسلحه و کشته شدن ندارند.

وی افزود: حضور اتباع اروپایی در گروه های تروریستی داعش از یک سو ریشه در الگوی تربیت رادیکال محافل مذهبی در اروپا دارد و از سوی دیگر نتیجه تعارضات درونی سیستم سرمایه داری است که بخش هایی از جامعه را به حاشیه می راند.

این تحلیلگر سیاسی همچنین گفت: شرایط ایران به کلی متفاوت از کشورهایی همچون عراق ،سوریه و حتی ترکیه است چرا که در ایران اقوام تضادهای هویتی با یکدیگر ندارند و مشکلات آنها مسایل قابل حل است.

مشروح این گفت و گو به این شرح است:

**ایرنا: آقای دکتر برای شروع بحث درباره ریشه های بحران در عراق بگویید و این که از نظر شما بحران کنونی در عراق ریشه در چه عواملی دارد؟

++احمدیان: اگر بخواهیم به ریشه های بحرانی که در عراق شکل گرفته بپردازیم وضعیتی که در عراق دیده می شود را می توانیم نوعی جنگ داخلی نامگذاری کنیم. در جنگ داخلی یک گروه بخش های از خاک کشور را اشغال می کنند و در این کشور با جنگ داخلی به معنای واقعی مواجه هستیم اما برای پرداختن به ریشه های این بحران باید عراق را در بستر کلی خاورمیانه ای آن بررسی کنیم.

مجموعه ای از عوامل از دهه 90 به بعد باعث شدند تا دولت ها در خاورمیانه دستخوش تزلزل و بی ثباتی شوند از این عوامل می توان به جهانی شدن، انقلاب ارتباطات، انتقال و جابجایی سریع انسان، کالا و سرمایه اشاره کرد. عامل دیگر بحران در اقتصاد جهانی سرمایه داری است که آن را از پرداختن به حوزه های پیرامونی بازداشته است به طوری که این نظام بیش از توجه به حوزه های پیرامونی به درون توجه می کند. در هر حال این عوامل باعث شده که در خاورمیانه دولت با بحران مواجه شود.

در این شرایط شاهد هستیم که در منطقه و کشورهایی همچون مصر، لیبی، تونس و یمن دولت ها به شیوه های مسالمت آمیز یا غیر مسالمت آمیز ساقط شدند و وضعیت جدیدی شکل گرفته است که البته این وضعیت جدید به معنای ثبات نیست، در بعضی از کشورها مثل سوریه و عراق هم جنگ داخلی بروز کرده است. بنابراین باید مسایل عراق را در بستر کلی تری بررسی کنیم اما اگر بخواهیم این مساله را در سطح داخلی کشور عراق دنبال کنیم این کشور در کنار شرایط بیرونی شاهد شرایط اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی و زبانی ویژه ای دارد، شاید بتوان گفت عراق از جهاتی شبیه لبنان است، در این کشور پاره های هویتی کنار هم هستند که البته در عراق این پاره های هویتی مرزبندی های جدی تر نسبت به لبنان دارند، در لبنان اعراب یا سنی یا شیعه یا مسیحی هستند اما هر سه این مذاهب از نظر زبانی به حوزه فرهنگ و تمدن عربی تعلق دارند.

در دهه 1980 جنگ داخلی در لبنان حاد بود این وضعیت امروز در عراق دیده می شود، در این کشور عناصر هویتی ناسازگار تحت لوای یک نظام توتالیتر در دوران طولانی از دهه 1930 تا سقوط صدام کنار هم قرار داشتند و این حکومت سرکوبگر به هر شکل توانسته بود این ناسازگاری ها را سرکوب کند و ناسازگاری ها و شکاف ها دیده نشود اما به نظر من در فرآیند کلی با تزلزل دولت شاهد شکل گیری دولت های ورشکسته در خاورمیانه و عراق هستیم.

درحال حاضر شکاف های قومی، هویتی ،مذهبی و زبانی در عراق سربرآورده است. هیچ کدام از گروه ها به هم اعتماد ندارند و در راستای بازی با حاصل جمع مثبت و اهداف ملی مشترک همکاری ندارند و رابطه شان مبتنی بر هم افزایی نیست بلکه رقابت جدی بین هویت ها وجود دارد که این خود به دولت مرکزی آسیب می زند که مجموع این شرایط فضا را برای فعالیت گروه های امثال داعش در این کشور فراهم می کند.

در هر صورت محیط بین المللی دولت های خاورمیانه را با بی ثباتی مواجه کرده و از نظر داخلی هم عراق مجموعه نامنسجمی است و این مساله فضا را برای فعالیت امثال داعش فراهم می کند.

**ایرنا: چند سال قبل آمریکایی ها طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کردند الان هم بعضا شنیده می شود که این اتفاقات را در راستای همان طرح ارزیابی می کنند نظر شما در این باره چیست؟

++ احمدیان: کاملا برعکس است، اعتقاد دارم طرح خاورمیانه بزرگ بر این اساس شکل گرفت که ساخت اجتماعی منطقه خاورمیانه تهدیدی علیه غرب است. با وجود این که دولت ها مناسبات دوستانه ای با غرب دارند جوامع این کشورها این مناسبات دوستانه را ندارند و راه حل این است که جوامع را به جوامع دوست تبدیل کنیم که در این راستا گسترش فرهنگ دموکراسی در دستور کار قرار گرفت تا خاورمیانه را از نظر اجتماعی و فرهنگی لیبرال کنند و به زعم آنها دوستی جوامع خاورمیانه با غرب بیشتر شود اما معتقدم این طرح کاملا شکست خورد، در واقع بسط دموکراسی در خاورمیانه و الگوی دموکراتیزاسیون نه تنها در خاورمیانه حتی در آفریقا هم شکست خورده است چون نه تنها نتوانسته است منازعات میان بخش های مختلف را حل کند بلکه بستری برای گسترش ناامنی ها شد و به عبارت دیگر دموکراسی، دولت مقتدر را که توانسته بود مرزها را کنترل و گروه ها را مدیریت کند، تضعیف و با فشارهای دموکراسی سازی کنترل بر گروه های اجتماعی برداشته شد این گروه ها نه تنها دموکراتیک نشدند، بلکه از این فضا برای بسط قدرت خود استفاد کردند.

تا دو دهه پیش این تصور در منطقه وجود داشت که راه برون رفت خاورمیانه از مشکلات دموکراسی است اما امروز خاورمیانه بیش از این ه به دموکراسی نیاز داشته باشد به ثبات و دولت های مقتدری نیاز دارد که برنامه ریزی درست اقتصادی داشته و بر این گروه ها کنترل امنیتی داشته باشند و بتوانند در یک فضای هدایت شده جامعه را به سمت توسعه پیش ببرند، واقع امر این است که طرح دموکراسی برای خاورمیانه دولت ها را ناتوان کرد و می توان گفت دموکراسی رهاوردی برای خاورمیانه نداشته است البته این به این معنا نیست که من مخالف دموکراسی هستم . دموکراسی در صورتی نافع است که در یک ساز و کار و بستر منطقی شکل بگیرد. اگر دموکراسی در غرب ثبات و امنیت ایجاد کرد به علت این بود که این دموکراسی درون زا بود اما در خاورمیانه چنین شرایط و بستری را نمی بینیم از این جهت فرآیند دموکراسی سازی در خاورمیانه نتوانسته منجر به ظهور دولت های قدرتمند و در عین حال مشروع شود.

**ایرنا: آیا این نتیجه برگرفته از تجارب و رخدادهای منطقه به ویژه در سال های اخیر است؟

++ احمدیان: زمانی خیلی از کارشناسان مسایل شوروی، تصور می کردند دموکراسی راه حل مشکلات و گرفتاری های کشورهای جهان سوم است و این نظریه ای بزرگ است که راه حل مناقشات و منازعات را دموکراسی می داند این نظریه در جنگ سرد پارادیم غالب بود، بعد از جنگ سرد هم در منطقه خاورمیانه این نگاه غالب شد اما به مرور نتایج و ضعف های آن آشکار و مشخص شد که این پارادایم نمی تواند بستر توسعه را ایجاد و مناقشات را حل و فصل کند. شاید بنده هم در مقاطعی معتقد به اولویت بسط دموکراسی بودم، الان هم مخالف نیستم اما واقعیت این است که فراموش شده بود دموکراسی زمینه ساز تزلزل دولت ها است و از سوی دیگر زمینه محق شدن گروه های مختلف برای کسب قدرت است و از همه بدتر بستر ساز فعالیت گروه های بدخیم است.

**ایرنا: زمانی هانتیگتون می گفت که هر جا ارتش آمریکا پا می گذارد به دنبال آن دموکراسی و حکومت های دموکراتیک شکل می گیرد و از سوی دیگر هر جا ارتش شوروی رفته حکومت های آن دیکتاتور شده اند. آمریکایی ها با توجه به این استدلال حضور خود را در کشورهای دیگر توجیه می کردند در این زمینه نظرتان چیست؟شرایط امروز با آن زمان چه تفاوتی کرده است؟

++ احمدیان: آمریکایی ها در جنگ سرد پیش خودشان می گفتند با استالینیسم مادی مواجه هستند که باید در مقابل آن ایستاد و آن را مهار کرد بعد از جنگ سرد در نظر آمریکایی ها جای استالینیسم مادی شوروی را استالینسم مذهبی در قالب گروه های همچون طالبان و داعش گرفت. مواجهه با این شکل از استالینیسم در مقایسه با استالینیسم مادی شوروی جنگ سرد پیچیدگی های بیشتری دارد. شوروی در بسیاری از موارد بر اساس منطق مادی و در قالب مناسبات بازدارندگی با غرب به سازش می رسید اما استالینیسم مذهبی طالبان و داعش اساسا با منطق عقلانیت مبادرت به برقراری مناسبات با دولت ها نمی کند و تابع عقلانیت و منطق که از لوازم ثبات است، نیست.

در مقاطعی غرب تصور می کرد اگر ارزش های لیبرال را در خاورمیانه پیاده کند، خواهد توانست امنیت را به ارمغان بیاورد. در این نگاه که قرار بود خاورمیانه بزرگ بر اساس آن شکل بگیرد ارزش های لیبرال بود و در کنار آن قدرت نظامی هم بود در واقع دموکراسی با چکمه و دموکراسی با موشک کروز قاطی می شد. اما این ایده غرب که قدرت نظامی با ازرش های لیبرال می تواند خاورمیانه را از حالت و شرایط تهدید آمیز خارج کند نه تنها با شکست مواجه شد برعکس این فرمول باعث ناامنی بی ثباتی و تهدید بیشتر غرب شد و تبعات این نگاه دامن دولت های خاورمیانه را گرفته و بحران جوامع در منطقه را تشدید کرده است.

گروه هایی مثل داعش منطق مادی ندارند که به سمت چانه زنی مذاکره، گفت و گو و روش های مسالمت آمیز بروند یا از اسلحه بترسند، منطق غیرمادی و رادیکال اینها را به سمتی می برد که با آرمان های مادی مبارزه می کنند. این که آرمان ها و ارزش های آنها چیست باید بررسی شود، آنها تابع منطق نیستند که از اسلحه غرب بترسند بلکه بر مبنای اعتقاداتی که دارند زندگی مادی برایشان اولویت ندارد. در حالی که در غرب دکترین رامسلفد مبنی بر بدن زدایی از جنگ مطرح می شود اینها بدنی سازی جنگ را در پیش گرفته اند و عملیات انتحاری انجام می دهند و ابایی از کشته شدن ندارند.

**ایرنا: با توجه به مباحثی که فرمودید شرایط آینده منطقه خاورمیانه را چگونه ارزیابی می کنید؟

++ احمدیان: باور من این است که این موضوع نیازمند بحث مفصل و پیچیده ای است از جهاتی جایگزینی استالینیسم مذهبی داعش با استالینیسم شوروی را می توان در قالب نظریه های امپراطوری یا نظریه های چپ ارزیابی کرد. بر اساس این نظریه ها حضور و تهدیدات چنین گروه هایی و امنیتی کردن روابط بین المللی برای بقای نظام سرمایه داری ضرورت دارد، بر این اساس اگر امروز داعش هم سرعقل بیاید فردا داعش دوم تولید می شود. ممکن است با کنترل از ناحیه دولت ها یا مداخلات بین الملل داعش کنترل و دامنه قدرت آن محدود شود اما از این به بعد شاهد حضور گروه هایی مثل آن در منطقه خواهیم بود و باید طرز تفکر و شیوه های مبارزاتی این گروه ها مدنظر دولت ها قرار بگیرد تا برنامه ریزی لازم برای مهار و مدیریت آن را داشته باشند.

**ایرنا: شاهد حضور تعداد زیادی از اتباع کشورهای اروپایی در گروه های تروریستی منطقه هستیم، این پدیده را چگونه ارزیابی می کنید؟

++ احمدیان: آنهایی که از کشورهای اروپایی و توسعه یافته به این گروه ها ملحق می شوند دو سنخ هستند، نخست مسلمانانی که تحت تاثیر الگوی تربیت اسلامی در این کشورها

قرار دارند. الگوی تربیت مسلمانان در این کشورها الگوی تربیت رحمانی و معتدل نیست و در مساجد و مفتی ها زیست مذهبی غیرمعتدل را ترویج می کنند، در این کشورها مسلمانان در محافل و مدارس و مکتب خانه ها تحت تاثیر الگوی تربیتی رادیکال هستند.

از سوی دیگر حضور تعداد دیگر از اتباع کشورهای اروپایی را می توان از عوارض نظام سرمایه داری ارزیابی کرد. تفکر حاکم بر سرمایه داری و الگوی زیست غربی عوارضی منفی هم دارد که باعث می شود افراد در حوزه زندگی شخصی دچار بحران های شخصیتی و هویتی می شوند این افراد بحران زده برای برون رفت از این بحران ها و خروج از افسردگی و سرخوردگی ها تلاش می کنند تا به اجتماعات جدیدی ملحق شوند که در آن احساس هویت کنند و مورد توجه بوده و اثر گذار باشند. بر این اساس الگوی تربیتی رادیکال در غرب یا بحران های شخصیتی که برگرفته از سبک زندگی غربی، این افراد را تشویق می کند که به گروه تروریستی داعش بپیوندند و در چارچوب سامانه فکری- عملیاتی این گروه ها اقدام به بازسازی هویت خود کنند.

**ایرنا:آیا اینها همان انتقاداتی است که چپ های نو هم به سیستم سرمایه داری وارد می کنند؟

++ احمدیان: پست مدرن ها و چپ های نو که سرمایه داری را نقد می کنند این موارد را از عوارض مدرنیته می دانند. در نظام سرمایه داری بخش هایی از جامعه به حاشیه رانده می شوند و این گروه ها هم برای خارج شدن از حاشیه دنبال سرنخ ها و راه حل ها و ساز و کارهایی می گردند که با محافلی اتصال و ارتباط داشته باشند بنابراین سوریه و عراق برای آنها بسیار پرجاذبه است، از طرف دیگر این ها تحت تاثیر تجربیات فرهنگی هالیوود هستند که از جایی بلند شده و با ژست های خاص نظامی و برای عملیات خاص و در نهایت برای رسالت و ماموریتشان به جای دیگر می روند.

**ایرنا: اگر بخواهیم بحث را ادامه دهیم باید به مسایل دیگر همچون نقش بازیگران داخلی و منطقه ای و بین المللی هم اشاره کنیم که نیازمند بحث مفصلی است، به هر حال داعش در منطقه ما و کشور همسایه ما حضور دارد آیا از بابت شکل گیری و فعالیت چنین گروه هایی ایران نیز تهدید می شود؟

++ احمدیان: معتقدم وضعیت ایران به کلی متفاوت از کشورهایی همچون عراق و سوریه و حتی ترکیه است. در ترکیه پیش از سیاست های جدید اردوغان، کردها به رسمیت شناخته نمی شدند. در این کشورها مناسبات هویتی ترک-کرد،ترک- عرب- کرد- عرب مناسبات تعیین کننده هستند که این هویت ها در مقاطعی از منطق رقابت تبعیت می کنند به طوری که هویت کردی خود را در رقابت با هویت عربی یا ترک تلقی می کنند و در این شرایط امکان یکپارچگی بین هویت ها به لحاظ انتزاعی بسیار پایین است. این موارد در ایران صادق نیست، در کشورمان اقوام مختلف از نظر انتزاعی و ذهنی پیوستگی تاریخی گسترده ای دارند و نمی توانیم نسبت روابط اقوام ایرانی را با منطق رقابت ارزیابی کنیم و بنابراین ایران دستخوش این مشکلات نخواهد شد. از این جهت می توان گفت مشکلات اقوام ایرانی هویتی و انتزاعی نیست مشکلات اقوام ایرانی انضمامی و مادی است که قابل حل هستند و در واقع مطالبه هویت نیست. در حالی که در ترکیه هویت کردها رسمیت نداشت یا در عراق کردها دائما با مرکز در حال مبارزه هویتی بوده اند در ایران دولت بیشتر مشوق هویت کردی است و طوری نیست که هویت های قومی را تضعیف یا انکار بکند بلکه شاهد نوعی مدارای هویتی میان اقوام هستیم که این سیاست مانع از تسری بحران ها به ایران است. من در کرمانشاه با اقوام ایرانی ارتباط دارم و از نزدیک شرایط را می شناسم، حتی به اعتقاد من مردم جدی تر از دولت مواظب هویت ملی هستند، اگر چه ممکن است اقلیت محدودی مطالبات عجیبی هم داشته باشد که این مطالبات قابل توجه نیست. اما در عراق از نظر اقوام شاهد شکل گیری معضل امنیتی هستیم، اقوام به هم اعتماد ندارند و با دولت مرکزی هم رقیب هستند در ایران سیاست قومی مدیریتی تحت تاثیر سیاست هویتی مبتنی بر تساهل و مدارا است که این رویه از شکل گیری حرکات ضد ملی جلوگیری می کند.

گفت و گو از: داود مرادپور

سیام(4)**2021**
کد N434178

وبگردی