آفتاب

تماس تلفنی با "علیخانی" تا چک چند میلیونی/ "علیخانی" لب به اعتراف گشود

تماس تلفنی با "علیخانی" تا چک چند میلیونی/ "علیخانی" لب به اعتراف گشود

"علیخانی" شب گذشته در حین اعتراف به ضعف‌هایش در زمینه‌ی جغرافیا و محیط زیست از خاطره‌ی چک چند میلیونی و عدم تشخیص گوساله از بز گفت.

شب گذشته در بیست و نهمین روز از ماه مبارک رمضان ویژه برنامه ماه عسل پنجره ی خود را در آخرین روزهای رمضان به روی مشتاقان وهمراهانش گشود.



علیخانی پس از سلام واحوالپرسی با مخاطبان همیشگی اش گفت: خیلی خوش آمدید ،متشکرم که کماکان ما را تماشا می کنید وبا تمام کم وکاستی هایمان ما راتحمل می کنید.سپس تیتراژ آغازین با صدای مرتضی پاشایی طنین انداز شد.



علیخانی روبروی دومهمان برنامه نشست و آغازگر روایت قصه ی آنها شد.آقای اکبری درروایت بخشی از زندگی اش گفت: من در شهرستان آذرشهر از توابع تبریز زندگی می کنم، 38 ساله و دارای دو فرزند هستم .



وی افزود: دیپلم حفاظت محیط زیست دارم و در این حوزه مشغول به کار هستم. روزی در منطقه حفاظت شده جنگل، شکارچی در حال شکار بود من ویکی از همکارانم قصد بررسی مدارک او را داشتیم  که آن شکارچی فرصت نداد و به سمت من و همکارم تیراندازی کرد همکارم شهید شد و من هم بینایی دو چشمم را از دست دادم آن شکارچی در دادگاه عنوان کرده بود چون با اسلحه‌ی غیر مجاز  در منطقه غیر مجاز آمده بودم نمی خواستم دستگیر شوم بنابراین تیراندازی کردم.



آقای ملا اکبری 50 ساله و از شهرستان دماوند مهمان بعدی برنامه بود او در توصیف قصه‌ی خود عنوان کرد: دوفرزند دارم و در شغل زنبور داری مشغول فعالیت هستم. از نوجوانی برای تفریح، بی مهابا در جنگل ها حیواناتی چون قوچ ،کل  را شکار می کردم وفقط حیوانات نر را هدف می گرفتم.



علیخانی گفت: چطور قوچ نر وماده را تشخیص می دادید؟



مهمان در پاسخ به او  توضیح داد: قوچ نر و ماده ی آن میش است و همچنین کل هم نر است بعد در ادامه افزود: روزی یک نر بز سه ساله را شکار کردم.



علیخانی پس از شنیدن نام "نر بز" به مهمان گفت: این یکی از ضعف های بزرگ من است بگذارید اعتراف کنم روزی با من تماس گرفتند که برای هییت گوساله نذر کردیم این را برای ادایش نمی گویم بلکه برای این بیان می کنم که بدانید با چه مجری خنگی طرف هستید من تفاوت گوساله وبزغاله را نمی دانستم همانطور که در جغرافیا ضعیف هستم درمورد محیط زیست هم همین وضعیت را دارم بعد از آن برای من فاکتور چند میلیونی فرستادند من تعجب کردم  چون فکر می کردم گوساله خیلی کوچک است با دیدن گوساله ، تازه متوجه تفاوت گوساله و بز شدم .



مهمان در ادامه ی صحبتهایش گفت : بعد از شکار "نربز "برخلاف دفعات قبل حیوان را  بدون جدا کردن اعضایش به خانه بردم وقتی همسرم حیوان رادید گفت حیوان به این زیبایی را شکار کردی ؟



و بعد افزود: باید بین من و شکار یکی را انتخاب کنی. از همان موقع به او قول دادم تنها سالی یکبار به شکار بروم ولی الان ده سال است که به شکار نمی روم .پس از پخش پیام های بازرگانی علیخانی درخصوص معرفی وموضوع مهمانان بخش دوم گفت: در بخش اول برنامه ،حافظان محیط زیست حضور داشتند ودر این بخش ما می خواهیم وارد فضا و قصه ی منجی یان انسانها شویم .سه نفر از افراد هلال احمر به همراه یک زن و مرد که از نجات یافتگان بودند مهمان این بخش ماه عسل بودند.



مرد در خصوص اتفاق زندگی‌اش گفت: ساکن استان گلستان هستم و هر هفته به کوه می روم روز جمعه یعنی دو روز قبل از ماه  رمضان سال جاری ،به سمت منطقه آبشار لولوم حرکت کردیم ،ساعت 5 بعدازظهر در حال برگشت به سمت پایین قله بودیم دوتا از دوستانم جلوتر از من حرکت می کردند و من با فاصله ای  شش متری، دورتر و پشت سر آنها می آمدم که ناگهان در حفره ای به عمق 20 متر افتادم حدود چهار روز داخل حفره بودم و بعد از بیرون آمدن از حفره یک روز هم در جنگل سپری کردم تا افراد هلال احمر من را پیدا کردند.گویا دوستانم در آن زمان گمان می کنند من جلو تر از آنها رفتم ووقتی به خانه می رسند متوجه غیبت من می شوند بعد از چند روز که از من خبری نمی شود برادرم به هلال احمر خبر می دهد.




ن در توصیف حادثه ی زندگی اش عنوان کرد : با اتوبوس از گرگان به سمت تهران در حرکت بودیم که نزدیک جاده ی هراز ،اتوبوس چپ می کند و به داخل دره می افتد. یکی از افراد هلال احمر در توضیح این حادثه گفت: این اتوبوس دارای 43 سرنشین بود که بیست نفر از مسافران آن فوت می کنند اتوبوس در  روی یک شیب به حالت اله کلنگ می ایستد بعد از رسیدن به محل، متوجه ناله ی این خانم می شویم  که در حالت بدی  قرار داشت ما می توانستیم همان موقع او را از اتوبوس بیرون بکشیم ولی این خانم قطع نخاع می شد بنابراین  بیرون کشیدن این خانم حدود چهار ساعت زمان برد. سه فرزند این خانم هم که در اتوبوس با مادرشان بودند در پایان به جمع مهمانان اضافه شدند واظهار کردند ما گمان کردیم مادرمان مرده است.علیخانی از اعضای هلال احمر سوال کرد ؟ هنگام نجات انسانها برایتان  آدمها تفاوت دارند ،که هر سه آنها پاسخ منفی دادند و افزودند: برای ما انسانی که نفس می کشد مهم است. بعد علیخانی از آنها پرسید؟ از دوران کودکی ام یک سوال فلسفی دارم شما می توانید جواب من را بدهید ؟وقتی در سر یک چهارراه هم ماشین آمبولانس و هم آتش نشانی باشد حق تقدم با کدامشان است ؟ بعد بدون اینکه منتظر پاسخ آنها شود، با شوخ طبعی گفت: برای مردم یک نصیحت دارم در هنگام وقوع حوادث  آرامش خود را حفظ کنید، سریعا با موبایلتان فیلم بگیرید ،به اورژانس و آتش نشانی زنگ بزنید و بعد در راه هم به کامنتاتون پاسخ دهید، نمی دانم چرا مردم ما هنگام بروز یک حادثه به جای کمک ،فیلم می گیرند؟



علیخانی پس از خروج از قاب ماه عسل خاطر نشان کرد: این افراد درهنگام نجات، آدم ها برایشان تفاوتی ندارد به این  فکر کنید که خدا برای بخشیدن دنبال بهانه است  و ما بهتر از این ثانیه ها بهانه ای نداریم وقتی آدمیزاد به جایی می رسد که تفاوت انسانها برایش مهم نیست دیگه اون که خالقه........ ماهتون عسل


کد N415974

وبگردی