آفتاب

چرا استقلال کردستان عراق امکان ناپذیر است؟

چرا استقلال کردستان عراق امکان ناپذیر است؟

عرفان قانعی فرد*

این روزها دو نوع خبر در رسانه های عراق و منطقه به گوش می رسد که مسعود بارزانی - رئیس تمدید شده اقلیم - قصد تشکیل کشور مستقل کردستان شمال عراق، در میان 2 شهر دهوک و اربیل را دارد تا ارباب جهانی کردها باشد و بدین ترتیب رسانه های جهان و دنیای عرب و منطقه را به خود مشغول کرده که استقلال کردستان اعلام می شود. از سوی دیگر شهرهای دیگری مانند، سلیمانیه و حلبچه تفکر و سیاست بارزانی را قبول ندارند.
از سوی دیگر بروز یک جنگ داخلی در بغداد دور از ذهن نیست. ممکن است سنی ها هم در موصل اعلام خودمختاری کنند، البته در مناطق سامرا و .... داعش به خاطر تندروی و جلادی و افراطی گری طرفداری ندارد و سنی ها هم چون حزب مشخصی ندارند و تنها در چند گروه سیاسی خلاصه می شوند که بعثی ها هم شامل آنهاست؛ سردرگم و معترض به اوضاع مانده اند.
پس از خروج پیرسیاست عراق - جلال طالبانی - که همیشه دوست داشت با حکمت و عقلانیت و سیاست، توازن بین قوا را نگه دارد ؛ فتنه گری در کشور آغاز شد و انگشت اتهام به سوی رئیس اقلیم کردستان دراز شده است که اکنون پس از 8 سال ریاست، بازهم، کرسی ریاست اقلیم را اشغال کرده و به هیچ وجه حاضر به ترک آن نیست. یکی از مقامات امنیتی عراق می گوید "تقریبا 9 ماه است که بارزانی سرگرم برپاکردن این فتنه است و اکثر بعثی ها هم در اربیل هستند و با کمک این ها عراق را گرفتار چنین بلا و محنتی کرده اند" و البته بارزانی و رسانه هایش فعلا سراسیمه این ادعا را تکذیب می کنند و توجهی هم ندارند که اگر مالکی کنار برود، در شرایط فعلی موجب تقویت بعثی ها و برخی سنی های تندرو می شود.
در کنار توافق استراتژیک با جلال طالبانی؛ بارزانی سالها مشکل تراشی کرد و دیگر پس از کسالت طالبانی بود که اتحادیه میهنی علنا گفتند بارزانی با حزب اتحادیه میهنی راستگو و دلسوز نبوده و نیست و وقتی مام جلال - دشمن دیرینه خودمحوری بارزانی - صحنه سیاست را ترک کرد؛ دیگر با آرامش به دنبال خلق فتنه و غوغا بود. به برخی کشورهای عربی سفر کرد - نه برای تشکیل پیوندهای دیپلماتیک بلکه در نقش یک دلال نفتی ظاهر شد- که به ثمن بخس نفت عراق را زیر قیمت بفروشد تا در فرصت مناسب آنها هم گوشه چشمی به رهبری مادام العمر وی داشته باشند و از خودمختاری 2 شهر کردستان شمالی عراق ؛ دفاع کنند. از نظر بارزانی اردن و مصر و امارات و عربستان همراه او هستند و در کنار ترکیه و اسرائیل می شوند یک اجماع جهانی!
بارزانی در همراهی با توطئه سوریه شکست خورد نه اسد رفت و نه پ ک ک به وی اجازه مانور و خودنمایی داد. بعدش به یک نمایش رسانه ای در ترکیه و جولان در کنار دست اردوغان میان کردهای ترکیه بسنده کرد. به جای حل دیپلماتیک، پیدا و پنهان علیه پ ک ک حرکت کرد و در داخل هم آشکارا و پنهان علیه اتحادیه میهنی از هر اقدامی فروگذار نکرد و عاقبت اتحادیه میهنی، ورق توافق استراتژی را کنار نهاد و با لیست جداگانه در انتخابات شرکت کرد و علنا گفت که بارزانی خودمحور و تنگ نظر است و از دید جامعه منتقد معترض و زخم خورده از سیاست بارزانی؛ هر کسی همراه او باشد منفور و تا 30 درصد هم با کاهش آرا روبرو می شود. ترکیه هم ساکت ننشست و این بار از کارت گوران ( تغییر) علیه اتحادیه میهنی سود جست. رسانه های بارزانی هم شروع کردند به تبلیغ علیه جلال طالبانی و نوشیروان مصطفی امین. سپس میت ترکیه و پاراستن بارزانی - دو سازمان امنیتی - در صدد جذب رفیق و یار برای بارزانی برآمدند و حتی شیخ جعفر - وزیر پیشمرگه اتحادیه میهنی - در خط بارزانی قرار گرفت.
پروژه بعدی بارزانی ؛ نفوذ در خود اتحادیه میهنی بود که شاهد امحا و نابودی اش باشد و این بار از کارت برهم صالح استفاده کرد و وعده های رنگی دادند که وی هم دبیر کل اتحادیه میهنی خواهد شد و هم رئیس جمهور عراق. سپس افراد وابسته به بارزانی در ایران و آمریکا شروع کردند به جلب نظر حاکمان و مسئوولان که برهم صالح فرد مناسبی است و چنین است و چنان. برهم صالح هم در میان 2 انتخابات اول و دوم، خواست شیرازه اتحادیه میهنی را از هم بپاشد اما نشد و دفاع ایران، بار دیگر اتحادیه میهنی را از فروپاشی نجات داد!
سپس بارزانی تصمیم گرفت به سراغ کرکوک برود و اوضاع را بهم بریزد. در کرکوک برگ برنده دست اتحادیه میهنی بود و بارزانی به کمک بعث و تروریست ها در همان ماه آوریل می خواست کرکوک را اشغال کند و پروژه نفت شمال را در دست بگیرد و مانند دوران دهه 1990 از کمک نظامی - امنیتی ترکیه هم سود بجوید اما نشد و به وی راه ندادند! ؛ این بار دست دوستی و رفاقت به سوی یاران سابق - نقشبندی و بعث - و داعش دراز کرد و قطر و عربستان هم کمک مالی کردند و خواست اول هم اخراج مالکی بود ! که طبعا اگر مام جلال در عرصه سیاسی می بود اجازه نمی داد که - به قول هیکل - بارزانی مانند صدام حسین به اشغال کرکوک دست بزند و یا بعثی ها با کمک بارزانی در موصل فتنه و آتش بازی بکنند.
مسعود بارزانی از عربستان و قطر و اردن کمک ها را دریافت کرد و با بعثی ها و میت ترکیه جلسه ها گذاشت تا به ارتش عراق حمله شود و بعد هم نگران یافتن توجیه نبود چون در ذهنش دنبال براه افتادن یک قیام عمومی بود که آنهم صورت نگرفت!. اختلافات میان بعث و داعش و نقشبندی و .... و بیزاری مردم باعث شد که نقشه به جنگ فرسایشی بی هدف تبدیل شود که بزودی تحت کنترل در خواهد آمد و خاموش می شود.
***
وقتی ساواک ایران حرکت مسلحانه سالهای 1961-1975 را شروع و خاموش کرد، وعده ای به کردها نداده بودند و مصطفی بارزانی هم در نواری ویدئویی به تاریخ 11 مارس 1970 می گوید: "ما هرگز خواهان کردستان مستقل نبوده ایم" البته پس از رفتن شاه فقید از ایران، در واشنگتن به کذب گفت که شاه، کردها را فروخت ! و ما می خواستیم مستقل شویم !. مسعود بارزانی هم توجه ندارد که اگر اعلان استقلال کند و یا حکومت کردی مستقل تشکیل دهد، باید نیرویی یکپارچه وجود داشته باشد که نیست ، اکثریت افکار جامعه کردی و تفکر غالب بر جامعه پیرو این فکر باشند که نیستند؛ اقتصاد کردستان قوی باشد که توان مدیریت بحران اقتصادی را داشته باشد که نیست . طرفه اینکه از سال 1994 تمام پولها و دارایی هایی که از کردستان تاراج شده در بانک های ترکیه وجود دارند و به نقل از روزنامه های منطقه ای، تا 50 سال عایدات فروش نفت توسط بارزانی، در اختیار بانک های ترکیه است و بارزانی اختیار و توان خروج آن سرمایه ها را ندارد !
وضع فعلی بین المللی - منطقه ای و داخلی به هیچ وجه مساعدتی با این خواست و نظر تجزیه طلبانه و اوهام استقلال طلبانه بارزانی ندارد که بشود اعلام دولت کردی کرد و برای کردها هم به مصلحت نیست که دور خود حصار بکشند و اوضاع عراق هم از نظر اداری - مالی آنچنان گرفتار فساد است که شاید بتوان به آن، لقب فاسد ترین نظام اداری جهان را داد! نضج یافتن استقلال ، برنامه ریزی می خواهد و مدیریت و نیز مدل و الگوی خاص بنا به روابط بین الملل و توجه به شرایط جهانی و استعداد داخلی. که در کردستان چیز خاصی مشاهده نمی شود و تنها خواست یک نفر و یک شبهه حزب است که از سال 1991 تا امروز خود اکثر فرصت های پدید آمده را نابود کرده است. مسعود بارزانی بیشتر مرد خلق بحران است. کسی که چندین بار ترکیه را علیه توافق عراق و کردها در ایام صدام ، تحریک کرد و از حمایت اسرائیل برخوردار است. حالا این شخصیت مدعی است که می خواهد خلیفه و امیر و فرمانروای کردستان شود که صرفا تبلیغ رسانه ای است برای فریب افکار عمومی.
اکنون بارزانی می خواهد بگوید که استقلال کردستان دستاورد تلاش اوست و در کردستان تنها او بوده که چنین شاهکاری را خلق کرده. اما نه آمریکا و نه ایران و سازمان ملل و جامعه جهانی حاضر به پذیرش تشکیل یک حکومت محلی در میان 2 شهر اربیل و دهوک نیستند. کردستان جنوبی که همراه و همفکر او نیستند. امروزه 70% کردهای عراق به صندوق آرا در انتخابات رجوع می کنند و بارزانی - با تقلب و بی تقلب - بیشتر از 30% آرا را ندارد !. منافع استراتژیک و اقتصادی و امنیتی در منطقه هم اجازه این تقسیم را نخواهد داد. صرفا بارزانی به وعده هایی که به اسرائیل و برخی کشورهای عربی داده، دل خوش است اما در جامعه جهانی کسی به کردها وعده استقلال نداده و این سخنان تنها بیان اوهام و نوعی تجارت سیاسی و فریب افکار عمومی و فرار به جلو و آدرس غلط دادن به یک سراب است. تفکر تجزیه طلبی او هم بر کسی پوشیده نیست. مسعود بارزانی توهم خودبزرگ بینی دارد و بعید است در تاریخ از او به عنوان ناجی کردستان یاد شود.
احزاب اسلامی هم دیگر باور و ایمان و اعتقادی به بارزانی نداشتند چون فرصت بازی در صحنه سیاست کردستان به آنها نداد. تنها بازی با کارت گوران مانده که آن هم پایدار نیست. اتحادیه میهنی هم پیوندهای خود را با شیعه و ایران و حکومت مرکزی عراق و با کردهای سوریه و ترکیه هم برادری و دوستی شان را حفظ کرد و این مایه نگرانی بارزانی شد که در کردستان عملا منزوی است و تنها در جنگ رسانه ای و اینترنتی تا اندازه ای برنده است نه واقعیت عالم سیاست ! و بارزانی نتوانسته دیپلماسی درست داشته و یا اتحاد کردها را حفظ کند. کردها هم نگران اعمال و افکار او هستند. حتی در بحران فعلی، اکثر مهمات ارتش عراق توسط حزب بارزانی به تاراج رفت و در صلاح الدین و قصبه بارزان انبار شدند و موجب نگرانی کردها شده که براستی برنامه و خواب و خیال او چیست ؟، چه آتشی را برپا خواهد کرد ؟ چه محنتی بر کردستان تحمیل می شود؟، حال تشکیل دولت کردی پیشکش !
این بار بارزانی و حزبش از تاثیر ایران نگران شدند؛ و دوباره خود را تنها دیدند. از نظر دوست سیاسی هم به کلی از ایران جدا شده و در جهت سیاست ترکیه قدم برمی دارد. منافع و مصالح ایران هم برایش مهم نبوده و نیست و الطاف ایران قبل و بعد از انقلاب را هم فراموش کرده. اما چون از ایران هراس دارد، فعلا از نچیروان بارزانی خواسته تا در دیپلماسی پشت درهای بسته، سیاست مداحی را ادامه بدهد و ایران را از واکنش دور نگه دارد. اما امروز، بارزانی از دوستی اش با ترکیه هم تنها خواسته او اقتصادی و نیز نابودی یا کنترل و فلج سازی پ ک ک است . فعلا هم مصالح و منافع میت ترکیه و اردوغان و بارزانی در یک جهت است. او می خواهد رابطه اش با موساد و اسرائیل را هم محفوظ نگه دارد.
بارزانی به کذب و جنجال دم از دولت کردی می زند. 2-3 سال است که هر 10 دقیقه یک بار می خواهد اعلام استقلال کند و حاضر است که کرد و کردستان را فدای مصالح خود کند. کردها را در فتنه ای گرفتار کرده که جنگ کرد نیست و کردها هم طرف معامله نبودند اما نه تنها کردها، بلکه همه عراق را گرفتار این بلا کرد. ترکیه هم فعلا مدافع افکار و اعمال اوست. اما ترکیه لطف فرموده و اول اوجالان را از زندان آزاد کند و باوری به هویت کرد داشته باشد و بگذارد یک کتاب کردی یا سی دی موسیقی کردی منتشر شود بعد خواب نما شود و به اعلام دولت کردی مستقل در عراق، رای دهد. یا در پارلمان ترکیه به طور رسمی چنین موضوعی را مطرح و تصویب کند. امروزه صرفا برای حفظ مصالح خود نزد اروپا درباره کردستان، تبلیغات می کند.
حیات بارزانی صرفا در غوغا سالاری و مشکل سازی است و به جای عقلانیت و خرد سیاسی؛ فعلا شیوه ایجاد مشکل بین شیعه و سنی را دنبال می کند و به جای حفظ اقلیم کردستان عراق به عنوان مهم ترین دستاورد تاریخی هویت کردی در تاریخ معاصر، بخاطر مصالح شخصی ، کمر به نابودی آن بسته است. همانطور که اقتصاد کردستان، وحدت آرا سیاسی میان کردها و اعتماد مابین گروه ها و نهاد های کرد را به نابودی کشانید. سیاست های شکست خورده بارزانی هم آینده کردستان را در تاریکی و ابهام نگه داشته است. نگاه ارباب رعیتی او به کردها و ترویج تاریخ جعلی سیر مبارزاتی خود و خانواده اش هم فعلا در مافیای رسانه ای حزبش و روابط پیدا و پنهانش را سازمان های امنیت کشورهای پیرامون مانع افشا گری و روشن کردن بیشتر قبیله اوست.
کردها در حکومت عراق وزیر داشتند و این بار اگر بنا به رای مسعود بارزانی، کردها این فرصت مغتنم را از دست بدهند، سودی برای سیاست کردها ندارد از این رو ادعای تشکیل حکومت کردی مستقل هم یک شکست سیاسی دیگر برای بارزانی است. و علنا تفکر و رفتار خود را به نمایش جهان گذاشت. هرچند کسی هم جلوی دست وی را نگرفته که اعلام نکند . که کسی در حکومت مرکزی وزیر داشته باشد بعد نیروهای مسلح خود را برای تاراج اموال ارتش عراق بسیج کند و آنگاه دست در دست تروریست های داعش، به فتنه گری و خلق آشوب و غوغا علیه حکومت مرکزی دست بزند و بعد هم به ایران و آمریکا بگوید با صلح به تشکیل وحدت ملی در عراق بپردازیم!. البته آن بیشتر برای فرار به جلو و پوشاندن شکست های بارزانی در حل بحران های اقتصادی - اجتماعی در کردستان عراق، بحران نفت و گاز و گرانی و فقر توسعه یافته است. بخاطر تخلف های علیه قانون مرکزی عراق است که بارزانی خود را فراتر از قانون می بیند.
بارزانی 8 سال در کابینه های مالکی وزیر داشته و امروزه ناگهان از خواب بیدار شده و مالکی را دشمن کرد می خواند. چون مالکی مانع و مخالف تاراج نفت توسط بارزانی است. همیشه با مالکی رابطه اش خوب بوده و ده ها قرارداد با وی دارد که جز خودش و نچیروان بارزانی ، کسی از محتوی آنها خبر ندارد. هر وقت دچار مشکل شده فورا تقاضای حمایت دیگر حزب های کردی را داشته. و مستقیما دم از رای عمومی مردم و پارلمان می زند. وقتی مالکی می خواست وزیری از حزب گوران ( تغییر) در کابینه تعیین کند، فورا اعتراض کرد که اگر حتی یک پلیس از حزب گوران منصوب کند، از شرکت در حکومت خودداری خواهد کرد!. امروزه هم دعوا و اعتراض و جنگ زرگری بارزانی نه برای کرد و کردستان است و نه مردمان کرد؛ بلکه صرفا برای حفظ منافع و مصالح مالی خود است.
بنا به این توضیحات، تا روزی که بارزانی در کرسی این شغل قرار دارد نه کردستانی مستقل تشکیل می شود و نه تجزیه ای رخ می دهد صرفا تاریخ شاهد فتنه و زد و خورد و خون ریزی و توسعه فساد در کردستان خواهد بود. ارزش کردها و تاریخ کردها و تمدن کردها بسیار فراتر از آن است که یک خانواده خود را با تقدس ساختگی و تاریخ من در آوردی، به تاریخ و جامعه کرد و کردستان تحمیل کند و کردهای ساده دل و احساسی، هزینه بی خردی مسعود بارزانی را بپردازند و به کذب های او دلخوش باشند.

پژوهشگر تاریخ معاصر
4949 

کد N394839

وبگردی