آفتاب

ناگفته‌ای از زبان فرهاد نظری درباره 18 تیر 78

ناگفته‌ای از زبان فرهاد نظری درباره 18 تیر 78

قبل از مراسم رحلت امام بالاخره بعد از پیگیری‌های تلفنی فراوان، قرار ملاقات گذاشت. محل قرار نه منزلش بود و نه محل کارش. داخل ماشین خودش در یکی از میدان‌های مرکزی شهر. از پشت عینک دودی نمی‌شد فهمید چه حسی نسبت به ما دارد اما از صدای آهسته و خسته‌اش می‌شد فهمید حرف‌های زیادی دارد.

به گزارش ایسنا، سایت «فرهنگ‌نیوز» با این مقدمه نوشت: سردار فرهاد نظری؛ حالا نه اسمش یاد مردم مانده و نه چهره‌اش اما به‌محض اینکه بفهمند فرمانده پلیس تهران در سال 78 بوده و فرمانده میدان در حادثه کوی دانشگاه، همه او را می‌شناسند و همین‌جاست که حرف‌ها درباره او شروع می‌شود. فرمانده پلیسی که بازداشت شد و با دستبند راهی دادگاهش کردند و در آخر تبرئه شد.

چند دقیقه‌ای طول کشید تا سر بحث را باز کنیم و از همان ابتدا گفت که هیچ حرفی درباره کوی ندارد و مصاحبه نمی‌کند. از ما خواست که ضبط و موبایل و هرچه که صدا ضبط می‌کند را خاموش کنیم. گفت: مثل 2 تا رفیق با هم حرف می‌زنیم و نیازی به ضبط کردن نیست.

چند سند و کاغذ همراهش بود. از میان آنها، کپی کارت جانبازی‌اش از همه برایم جالب‌تر بود؛ فرهاد نظری، جانباز 70 درصد. اما هیچ کارت یا نشان و درجه‌ای از دوران ناجایی خود نداشت. شاید واقعا حالا دیگر نا جا شده بود.

با چند سوال ساده حرفمان را شروع کردیم. برایم جالب بود که حالا چه می‌کند. پستی، مقامی یا شاید هم شرکت اقتصادی؟ اما با خونسردی پاسخ داد که نه دنبالش رفته و نه اصلا کار اقتصادی بلد است.

سردار نظری فرمانده اسبق پلیس تهران گفت: خانه‌نشین شده و در کنار خانواده‌اش روزگار می‌گذراند. چند کتاب هم در دست چاپ دارد.

از حادثه کوی دانشگاه پرسیدم که با کمی مکث، از نامهربانی‌ها و کم‌لطفی‌های دوستان گفت؛ دوستانی که حالا هریک پُستی را اشغال و او را فراموش کرده‌اند. دوستانی که شاید می‌خواستند او را به‌ نوعی حذف کنند.

از 6 بار ترور نا‌فرجامش گفت و اعتقاد داشت که دیگر ترور گرم انجام نمی‌دهند و معتقد بود که او را ترور شخصیتی کرده‌اند.

نظری گفت: در حادثه کوی، ما طبق دستور به محل حادثه رفتیم که شنیدم کسی روی بی‌سیم ما رفته و می‌گوید «از هادی به تمام واحدها. در صورت حمله، از سلاح گرم استفاده کنید». در صورتی که هادی من بودم! با فریاد گفتم «هادی منم، هادی منم، هیچ کس حق استفاده از سلاح گرم را ندارد. تکرار می‌کنم، به هیچ‌وجه از سلاح گرم استفاده نکنید».

وقتی اینها را تعریف می‌کرد، می‌شد فهمید چقدر آن لحظه زیر فشار بوده. بعد از سال‌ها هنوز هم که به اینجا می‌رسد، بغض می‌کند و حتی از پشت عینک دودی‌اش می‌شود این حس را فهمید. با تلخی و اکراه گفت که 18 تیر یک‌تنه مقابل یک دولت کودتاچی ایستاده و حالا چگونه مورد بی‌مهری دوستان قرار گرفته.

به ظلمی اعتراض داشت که در حقش شده بود و از خاتمی و ابطحی گفت. از اینکه قبل از فرماندهی نیرو به دفتر خاتمی دعوت شده و قرار بوده فرمانده یگان حفاظت خاتمی شود و قبول نکرده و اینکه بعد از حادثه کوی هیچ‌کس یادش نکرده و حتی درخواستش برای مناظره با موسوی لاری را هم قبول نکردند.

به گفته خودش 17 و 18 تیر در موقعیت مقابله با براندازی قرار داشته و به‌ دلیل اینکه به خیلی‌ها امتیاز نداده، محاکمه شده و حتی یکی از نقاب‌داران کوی دانشگاه، در جایگاه شاکیان بوده است. می‌گفت خاتمی باید محاکمه شود.

وقتی دوباره از حادثه کوی پرسیدم، گفت: پسر خوب همین‌قدر کافیه.

انتهای پیام

کد N384013

وبگردی