آفتاب

تجربه های تلخ جهانی حضور نظامیان در قدرت/بخش نخست

تجربه های تلخ جهانی حضور نظامیان در قدرت/بخش نخست

تهران-ایرنا-نظامیان از منسجم ترین گروه ها در همه ی کشورها هستند و وظیفه ی تامین امنیت را دارند اما در برخی موارد با اقدامی غیر دموکراتیک همچون کودتا قدرت را در دست می گیرند یا با اعمال نفوذ، بر فرایند تصمیم گیری تاثیر می گذارند.

همه ی نظام های حکومتی در کشورهای جهان کارویژه ی خود را بهبود شرایط کشور و برآورده کردن منافع ملی در راستای ارتقای سطح زندگی، پیشرفت و رفاه شهروندان بیان می کنند و مدعی حرکت در این مسیر هستند.

واضح است که اجرای چنین اهدافی سخت و بسیار تخصصی است و یکی از ملزوم های اصلی آن وجود امنیت است؛ زیرا در صورت نبود امنیت که یکی از مهمترین نیازهای اولیه ی بشر است نه تنها برنامه های اجرایی کشور روند روبه جلویی به خود نمی گیرد بلکه باعث هرج و مرج، ناکارآمدی برنامه ها و آفرینش بازیگران غیررسمی و اغلب متعارض با منافع ملی و اهداف توسعه یی نیز می شود.

به طور عمده نیروهای نظامی در کشورها مسوولیت برآورده کردن امنیت را هم در ابعاد داخلی و هم در رویارویی با تهدیدهای خارجی بر عهده دارند. اما در برخی زمان ها، بعضی از رهبران نظامی و به طور کلی ژنرال ها با دیدن وخامت اوضاع یا ناکارآمدی تصمیم گیران اصلی و حتی برای برآورده کردن برخی منافع خاص تصمیم می گیرند که سکان رهبری و مدیریت کشور را نیز به دست بگیرند. این ژنرال ها از روش های مختلفی برای قبضه کردن قدرت استفاده می کنند اما متداول ترین روش آن ها در مسیر اجرای خواسته هایشان کودتاست که از این طریق با نمایش خشونت بیش از حد تصور، دسترسی به اهداف خود را امکان پذیر می بینند.

تعاریف متعددی از حاکمیت نظامیان و دیکتاتوری های نظامی ارایه شده است. وبسایت دایره المعارف «بریتانیکا» در تعریف حکومت نظامیان علاوه برمفهوم اشغال نظامی یک کشور و ایجاد دولت دست نشانده می نویسد: این واژه به طور عمده در حالتی استفاده می شود که یک کشور به وسیله ی نظامیانش کنترل شود؛ چه این نظامیان از طریق کودتا بر مرکب قدرت سوار شوند یا اینکه از طریق قانونی به قدرت رسیده باشند.

مقاله یی در وبسایت دانشگاه آمریکایی «پرینستون» در مورد دیکتاتوری های نظامی تصریح می کند که حکومت نظامیان، نوعی از دولت است که به واسطه ی قدرت نظامی اش در قدرت باقی می ماند. مانند هر نوع دیکتاتوری، دیکتاتوری نظامی، می تواند رسمی یا غیر رسمی باشد و حتی در شکل های بسیار پیچیده، نظامیان با نفوذ و قدرتی که دارند غیر مستقیم بر سیاست های دولت تاثیر می گذارند.



*** ویژگی حاکمیت نظامیان

از سال 1945 میلادی یعنی بعد از جنگ جهانی دوم، انواع مختلفی از حکومت نظامیان در بخش های مختلف جهان بویژه در خاورمیانه، آفریقا، آمریکای لاتین و دیگر نقاط جهان پدیدار شدند. یکی از مهمترین دلایل موفقیت نخستین آن ها نیز انسجام و ساختار نهادینه شده تر نظامیان نسبت به دیگر گروه های اجتماعی و سیاسی بوده است.

مقاله ی دانشگاه پرینستون می افزاید: در آمریکای لاتین، دیکتاتوری های نظامی به طور عمده در چارچوب تشکیل «خونتا» (JUNTA) یا شورای رهبری شکل گرفت. برخی از این رژیم ها نیز ممکن است به وسیله ی یک ژنرال ارشد ایجاد می شدند و قدرت در دست یک افسر می افتاد. به طور معمول بعد از مدتی رییس این گروه نظامی خود را رییس جمهوری یا رییس دولت و کشور می نامید.

در خاورمیانه، آفریقا و آسیا به طور معمول دولت های نظامی به وسیله ی یک نفر ایجاد، هدایت و رهبری می شوند که نمونه ی آن را در دوران «صدام حسین» در عراق، «عیدی امین» در اوگاندا، «سانی اباچا» در نیجریه، «معمر قذافی» در لیبی و حتی «جمال عبدالناصر» در مصر می توان نام برد.

هر یک از این حکمرانان نظامی شخصیت خود را به گونه ای نشان دادند که به نماد کشور در داخل و خارج از آن کشور تبدیل شدند. در بسیاری از کشورهایی که نظامیان قدرت را به دست می گیرند منابع طبیعی و منافع حاصل از آن (همچون نفت، معادن، کشاورزی و ...) به یکی از عمده ترین دلایل طمع ورزی گروه ها تبدیل می شود.

در بسیاری از نمونه ها، نظامیان با یک کودتا دولت پیشین خود را سرنگون کرده اند؛ بعد از این کودتاها به طور معمول نظام تک حزبی ایجاد کرده اند و حتی رهبری نظامی، اداره ی حزب را در دست گرفته و به تدریج قدرت را در تمام کشور در سیطره خود درآورده است. صدام حسین در عراق و حکومت ژنرال «ضیاء الحق» و «پرویز مشرف» در پاکستان از این دست نظام ها بودند. این افراد بعد از مدتی با برگزاری یک رفراندوم خود را رییس جمهوری نیز نامیدند.

ژنرال «سوهارتو» در اندونزی، «محمدرضا پهلوی» در ایران و «فردیناند مارکوس» در فیلیپین نیز از جمله ی دیگر دیکتاتورهای نظامی مورد حمایت غرب در آسیا بودند.



*** عواقب حاکمیت نظامیان

همه ی این نظامیان ابتدا با ارایه ی توصیه و سپس در مراحل بعدی به شکل دستوری با استفاده از برخی امتیازها، خود را به بازیگری مهم در عرصه ی تحولات داخلی کشورها تبدیل می کنند و بعد از کسب حمایت های مردمی، از همه ی امکانات برای سلطه بر قدرت استفاده می کنند. نظامیان نیز در ابتدا برآورده کردن منافع ملی و ارتقای سطح رفاه و پیشرفت و سپس بهبود اوضاع هرج و مرج گونه را دلیل اقدام خود مطرح می کنند اما در بیشتر موارد بعد از مدتی وعده های خود را فراموش می کنند و نه تنها قدمی برای بهبود شرایط عمومی جامعه بر نمی دارند بلکه اغلب شرایط را به اوضاعی بسیار وخیم تر از پیش تبدیل می کنند.

به دلایل متعدد حاکمان و نظام های سیاسی سعی می کنند از دخالت نظامیان در قدرت و حاکمیت بکاهند و تا حد امکان از آنها تنها به عنوان مجری دستورها و تامین کننده ی امنیت کشور استفاده کنند. به دلیل همین رویکرد است که به طور کلی حکومت های نظامیان از نظر داخلی و بین المللی از مشروعیت لازم برخوردار نیستند و نمی توانند روابط خوب و پایداری را هم در داخل و هم در عرصه ی بین المللی با کشورها داشته باشند. در عرصه ی داخلی بعد از مدتی، فقدان مشروعیت آن ها نمایان می شود و به همین علت بیشتر این نظام ها تلاش می کنند تا با استفاده از توان نظامی و سرکوبگری خود و پلیسی کردن شرایط جامعه، مشروعیت نمایشی خود را به جامعه القا کنند.

شرایط و تحولات متعدد داخلی و خارجی نیز ممکن است به دخالت، تقویت نفوذ و در نهایت حاکمیت نظامیان در تصمیم سازی های کشورها منجر شود. موسسه ی کانادایی «تحقیقات پیشرفته »( CIFAR-Canadian Institute for Advanced Research)، در مقاله یی با عنوان «تئوری دیکتاتوری نظامی» می نویسد دیکتاتوری نظامی، از نمونه های برجسته ی دولت های غیر دموکراتیک است. این نظام های غیر دموکراتیک نیازمند آن هستند که برای ماندن در قدرت از نیروی نظامی استفاده کنند. این موضوع می تواند بر شرایط و شخصیت سیاسی مردم یک کشور تاثیر منفی داشته باشد؛ زیرا این حکومت ها اغلب از شیوه های غیر اخلاقی همچون سرکوب و پلیسی کردن شرایط برای رسیدن به اهداف استفاده می کنند.

از طرف دیگر افزایش نابرابری ها و حضور غیر دموکراتیک نظامیان در قدرت و ناتوانی آن ها در بهبود اوضاع جامعه در حیطه های مختلف به بدتر شدن شرایط منجر می شود؛ افزون بر این، هنگامی که منابع یک کشور در دست نظامیان و دیکتاتورها قرار می گیرد می تواند آثار منفی بسیاری زیادی بر توزیع ثروت نیز داشته باشد.

یکی از بدترین نتایج برای حضور نظامیان در حاکمیت این است که موضوع امنیت و دفاع ملی کشور کودتا زده، با تعاملات نظامی و سیاسی در داخل کشور تداخل پیدا می کند و از این جهت ممکن است کشور، بیش از گذشته متضرر و در معرض خطرات خارجی قرار بگیرد زیرا در بیشتر مواقع، نیروی نظامی و ژنرال ها از قدرت فایقه ی خود، تنها در امور داخلی و تثبیت موقعیت شان استفاده می کنند.

گرچه به نظر کارشناسان، ممکن است در ابتدای قدرت گیری نظامیان، این امید وجود داشته باشد که روند حکومتی به وسیله ی آن ها شکلی دموکراتیک بگیرد، اما در بلند مدت حتی هنگامی که نظامیان به سوی دموکراتیک کردن جامعه می روند، ایجاد شرایط برای نهادینه شدن مردمسالاری، اغلب با کودتایی دیگر از طرف نظامیان، متوقف می شود.

در حکومت نظامیان به طور معمول آزادی ها عقبگرد می کنند؛ به گونه یی که بازگشت به شرایط پیشین و تغییر مثبت در کوتاه مدت ناممکن می شود. این موضوع را می توان به عینه در کودتاهای پی در پی که در کشورهای مختلف رخ داده است، شاهد بود.

به نوشته ی موسسه ی کانادایی، گاهی دیکتاتور یا طبقه ی نظامی حاکم بر جامعه دارای اهداف و نیات شخصی خود هستند، اما حاکمیت این گروه گرچه شبیه حاکمیت نخبگان اقتصادی و سیاسی (الیگارشی) بر جامعه است، اما اغراض نظامیان بیش از همه بر روی منافع خاص بنگاه های اقتصادی بویژه نظامی و دفاعی تاکید دارد.

به اعتقاد کارشناسان علوم سیاسی، یک نیروی نظامی قدرتمند همیشه در راستای نخبگان حاکم حرکت نمی کند و ممکن است حرکتی متفاوت را در راستای حمایت از نام یا رژیمی خاص دنبال کند که اهداف و منافعش را بر آورده می سازد. در این شرایط، حتی ممکن است نظام های حکومتی امتیازاتی را برای جلوگیری از وقوع یک کودتا به نظامیان بدهند یا حوزه هایی از اقتصاد را به آن بسپارند که در نهایت به قدرتمندتر شدن آن ها می انجامد.

موسسه ی کانادایی تحقیقات پیشرفته اعتقاد دارد یکی از مهمترین موضوعاتی که کارشناسان آن را دلیل به قدرت رسیدن نظامیان می دانند، نابرابری در جامعه است؛ زیرا افزایش این نابرابری ها دلیلی بر ناکارآمدی حکومت ها تعبیر می شود و دخالت دیگران برای سروسامان دادن به امور را توجیه می کند؛ امری که در نهایت، راه را برای دخالت نظامیان قدرتمند باز می کند. اما نمی توان این دلیل را در مورد آمریکای لاتین و کودتاهای متعددی که در گذشته ی نه چندان دور در آن منطقه اتفاق افتاد، صادق دانست. زیرا این کودتاها هنگامی در این کشورها به وقوع پیوست که آن ها شکلی سوسیالیستی داشتند و در نظامی دولتی به بسیاری از خدمات دسترسی داشتند و به نوعی عدالت نسبی در آن ها وجود داشت.

دهشتناک ترین و مخوف ترین دیکتاتوری های نظامی در دهه ی 1960 تا 1980 میلادی، قاره ی آمریکای لاتین و کشورهایی همچون برزیل، اروگوئه، شیلی و آرژانتین اتفاق افتاد. ژنرال ها در این کشورها اغلب با یک کودتای خونبار، نظام های دموکراتیک پیشین را که به طور معمول دیدگاه های سوسیالیستی و چپ داشتند ساقط کردند و خود زمام امور را دست گرفتند.

به نوشته ی «نائومی کلاین» در کتاب «دکترین شوک» حاکمان نظامی در این کشورها به طور عمده با حمایت شرکت های بزرگ چندملیتی قدرت را به دست گرفتند؛ این نهادها پشتیبانی های مالی و لجستیکی نظامیان را نیز بر عهده داشتند و حتی گروه های نظامی ویژه و جوخه های مرگ را برای شکنجه و ترور صدها هزار نفر از مخالفان یا حتی خارجی ها وارد میدان کردند تا به عنوان ابزاری برای ایجاد رعب، وحشت و تحکیم پایه های قدرت خود از طریق نمایش آشکار سرکوبگری در انظار عمومی استفاده کردند.

وی می افزاید: این کودتاها تاثیری متضاد با اهداف اعلامی داشت و نتوانست نابرابری ها را رفع و رفاه را به بار آورد؛ به عنوان نمونه حضور مستقیم و غیر مستقیم شرکت های خارجی که به دنبال تحکیم منافع اقتصادی خود بودند، به حدی آشکار و صریح بود که هرگاه خودروی «فورد فالکن» در محله یی از شهرهای آرژانتین دیده می شد، همگان وحشت زده می شدند و می دانستند این خودروها که تنها در اختیار نیروهای نظامی و پلیس است، برای بردن کسی آمده اند. این سرکوبگری ها به حدی آشکار بود که این نوع از خودروها به «مرگ رو» (DEATHMOBILE) مشهور شدند. بسیاری از این افراد بازداشت شده یا دیگر پیدا نمی شدند یا جنازه ی آن ها در گوشه یی از شهر یافت می شد.

ادامه دارد...

*از: حسین عباسی نسب (گروه پژوهش های خبری)

پژوهش**9130**2054
کد N246994

وبگردی