آفتاب

سعدی شاعر اخلاق است یا نصیحت می کند؟ / تحلیل و پاسخ دکتر داوری اردکانی

سعدی شاعر اخلاق است یا نصیحت می کند؟ / تحلیل و پاسخ دکتر داوری اردکانی

سعدی شیرازی ستاره‏ همیشه تابان آسمان ادب پارسی و نقطه‏ ماندگار حکمت و معرفت مشرق زمین است که اول اردیبهشت ماه روز بزرگداشت او نامیده شده است.

نوشته ها و اشعار او در دو کتاب گلستان و بوستان سراسر حکمت و اندرز با بیانی شیرین و در قالب حکایت هایی خواندنی است. شهرت و آوازه او از مرزهای ایران نیز گذشته و رالف والدو امرسون، فیلسوف و نویسنده آمریکایی در قرن نوزدهم می‏ گوید: «سعدی به زبان همه‏ ملل و اقوام عالم سخن می گوید و گفته‏ های او مانند هومر و شکسپیر و سروانت و مونیتی همیشه تازگی دارد.» او کتاب گلستان را یکی از اناجیل و کتب مقدسه‏ دیانتی جهان می‏داند و معتقد است که دستورهای اخلاقی آن، قوانین عمومی و بین‏ المللی است.

حکمت و اخلاق موجود در اشعار این شاعر بزرگ، موجب شده تا او را شاعر اخلاق بنامند. دکتر رضا داوری اردکانی، استاد فلسفه یکی از کسانی است که سعدی را با این لقب خطاب می کند. دکتر داوری که در کتاب «شعر و همزبانی» درباره شعر و شاعری سخن می گوید، به طور مفصل چرایی شاعر اخلاق بودن سعدی را نیز شرح می دهد.

در ادامه بخشی از اظهارات این استاد فلسفه را درباره سعدی، شاعر اخلاق به انتخاب خبرآنلاین می خوانید.

 

چگونه شاعر، شاعر اخلاق می شود؟
اخلاق و حکمت دو واژه ای هستند که در نوشته ها و حکایت های این شاعر پارسی به چشم می خورد. اما این که چگونه می توان یک شاعر را شاعر اخلاق نامید، پرسشی است که دکتر رضا داوری اردکانی، استاد فلسفه و حکمت درباره آن می گوید:
«هر کس نصیحت گر باشد و مواعظ و پندهایی را به نظم درآورد شاعر اخلاق نیست. در شعر حقیقی صورت و مضمون از هم جدا نمی شود و وحدت دارد، اما در شعر بد و تصنعی این دو را از هم می توان جدا کرد.مثلا اگر کسی یک مطلب اخلاقی یا اجتماعی را بر سبیل تفنن و با تکلف به نظم درآورد، به نحوی که مضمون در شعر غالب باشد، او را شاعر اخلاق نمی توان دانست.
در شعر شاعر اخلاق تذکر اخلاقی با صورت شعر متحد است و این وحدت صورت شعر و مضمون اخلاقی را در شعر هیچ شاعری مثل سعدی نمی بینیم، سعدی شاعر اخلاق و شریعت است.»

چرا سعدی شاعر اخلاق و شریعت است؟
دکتر داوری سعدی را شاعر اخلاق و شریعت می داند و در این باره می گوید: «شاید اعتراض کنند که در گلستان مطالب خلاف اخلاق آمده است و کسی که چنین مطالبی بنویسد، مستحق عنوان شاعر اخلاق نیست. می دانیم که از زمان تصنیف گلستان تا کنون، شاعر را از این بابت که گفتیم ملامت کرده اند.
ما نصیحت به جای خود کردیم       روزگاری در این به سر بردیم
گر نیاید به گوش رغبت کس          بر رسولان پیام باشد و بس

شاعر اخلاق صرفا نصیحت نمی کند، بلکه داروی تلخ نصیحت را به شهد ظرافت برمی آمیزد تا طبع ملول مردمان و خوانندگان از دولت قبول محروم نگردد. سعدی با توجه به ملامت ملامتگران و طعن طاعنان مثلا کتاب گلستان را صرفا اخلاقی نخوانده، بلکه آن را «برای نزهت ناظران و فسحت حاضران» تصنیف کرده و می دانسته است که "باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند." »

استاد فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم در توضیح این که چرا سعدی را شاعر اخلاق می توان نامید، عنوان می کند: «اینکه می گوییم سعدی شاعر اخلاق است، مراد این نیست که او صرفا علاقه و توجه به اخلاق داشته و بر اثر این علاقه و توجه شاعر اخلاق شده است، و شاید اصلا درست نباشد که شاعران را بر حسب علایقی که دارند و مطالبی که به آن می پردازند طبقه بندی کنیم و بگوییم فلان شاعر، شاعر اجتماعی است و آن دیگری شاعر عرفان یا شاعر اخلاق است.
من سعدی را از جهت علاقه ای که به اخلاق دارد شاعر اخلاق نخوانده ام. شاعر اخلاق کسی است که در شعر او یا با شعر او ساحت اخلاقی وجود بشر ظاهر و متحقق می شود. شاعرانی هستند که شعرشان بیشتر به ساحت خلت و معرفت تعلق دارد و شاعرانی هم در اوقات از خود به در شدن شاعرانه، عکس خود را در افق آیینه وجود می بینند و شعرشان شعر تمتع و آرزو و حسرت و حرمان و حدیث نفس و ... است.»

دکتر داوری برای مشخص شدن جای شعر سعدی در ساحت های مختلف بشر از اشعار او مثالی می آورد: «به تحقیق که شعر سعدی نفسانی نیست و وقتی می گوید:
دریغ روز جوانی و عهد برنایی           نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی
سرفروتنی انداخت پیریم در پیش    پس از غرور جوانی و دست بالایی
زهی زمانه ناپایدار عهد شکن          چه دوستی است که با دوستان نمی پایی ... »

فرق شاعر اخلاق با اهل وعظ و نصیحت
سعدی خود نصیحت گر و واعظ بوده است. در این صورت آیا می توان شاعر اخلاق بودن او را با نصیحت گری یکی دانست؟ استاد فلسفه پاسخ این سوال و تفاوت این دو عنوان را چنین توضیح می دهد: «گر چه مقام وعظ سعدی و شاعری او به کلی بی ارتباط نیست، اما شاعر اخلاق داروی تلخ نصیحت را به شهد ظرافت در می آمیزد و گاهی نیز نصیحت را تازیانه تذکر می کند تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند.

سعدی با شعرش ما را به عالم صفای وحدت قول و فعل می برد و در گفته اش این وحدت متحقق می شود و به این معنی شاعر اخلاق است. او سخن خود را به گوش فطرت ما می گوید و اگر این گوش بسته باشد، چه بسا که گوش رغبت ما آن را نپسندد و نپذیرد، ولی شاعر منتظر باز شدن گوش رغبت نمی ماند: گر نیاید به گوش رغبت کس بر رسولان پیام باشد و بس
نصیحت گر نصیحت می کند و پروای گوش رغبت مردمان ندارد، اما شاعر اخلاق سخن خود را به گوش رغبت می گوید و در این راه چه بسا که کسانی احوال شاعرانه او را درنیابند و طعن و ملامتش کنند که چرا نکات دور از اخلاق می گوید.»

تسلیم در برابر عظمت خداوند در اشعار بوستان
بوستان نیز همچون گلستان، مضامین حکمت آمیز را اما در قالب شعر بازگو می کند. دکتر داوری بوستان را راهی برای رسیدن از اخلاق به معرفت می داند و درباره آن می گوید: «آنچه در باب دهم بوستان آمده است رنگ و عطر دیگری دارد و با این باب، راهی از اخلاق به معرفت گشوده می شود و حکایت آخر متضمن سیر از هوا و هوس به پناه مسجد و شریعت و تذکر به عجز و درماندگی خود و خودی در مقابل قهر و عظمت پروردگار است.

عزیزی و خواری تو بخشی و بس    عزیز تو خواری نبیند ز کس
گرم بر سر افتد ز تو سایه ای          سپهرم بود کمترین پایه ای
نه من سر زحکمت به در می برم     که حکمت چنین می رود بر سرم
بضاعت نیاوردم الا امید                   خدایا ز عفوم مکن ناامید

پایان بوستان تسلیم و قبول قهر و غلبه خداوندی و آغاز ورود به آفاق خلّت و معرفت است.»

روزگار گذشته و خواندن گلستان و بوستان در مدارس
بیشتر ما از بزرگان و پیشکسوتان و حتی پا به سن گذشته های آشنای خود شنیده ایم که در روزگار گذشته که کودکان به مکتب خانه می رفتند، خواندن و آموختن از قرآن و گلستان و بوستان و اشعار حافظ و مثنوی مولانا بسیار معمول بود. و بیشتر آنها که حافظه شان یاری می کند حکایت های خوانده در آن دوران را به یاد دارند و از حفظ می خوانند. اما دریغ که این رسم خوب حکمت آموزی امروزه برچیده شده است.

دکتر داوری نیز با تاسف از این واقعه یاد کرده و می گوید: «می دانیم که گلستان در دوران قبل از تاسیس مدارس جدید که پروای اخلاق و شریعت بیشتر بوده در مکتب خانه ها و مدارس تدریس می شده است و در این بیست سی سال اخیر به آن کم اعتنایی کرده اند و می کنند. به عبارت دیگر کسانی که مقید به رعایت آداب و اخلاق اسلامی بوده اند، سعدی و گلستان او را تحمل کرده و خوانده و درس داده اند. آنها هم بدون تردید آنچه را که در گلستان خلاف اخلاق دانسته شده است خوانده اند، اما به این نکته توجه داشته اند که گلستان کتاب عبرت است و شاید از دور حس می کرده اند که شاعر اخلاق با نصیحت گر عادی فرق دارد و از گوش رغبت کسان هم غافل نبوده اند ولی از آنجا که گوش رغبت در دوران اخیر گوش دیگری است، ما دیگر مانند گذشتگان سعدی را نمی خوانیم.

به هر حال گلستان سعدی کتاب عبرت است و پیداست که در حکایات عبرت آموز ممکن است وقایعی ذکر شود که در زندگی اهل زهد پیش نمی آید. بوستان سعدی هم کتاب عبرت است، اما کتاب عبرتی که به آستانه معرفت و خلّت می رسد.»

/6262

کد N235756

وبگردی