دکتر صادق طباطبایی در گفتگویی اظهار کرد:
- همیشه به مناسبتهایی که درباره امام مطرح بوده و از من سؤال شده، من عنوان کردم برخی از شخصیتها یک اسطورههای سدهای هستند. هر صد سال یک بار تاریخ یک چهرهای نشان میدهد از افرادی که تک هستند و نمونه و تغییر دهنده تاریخ و مسیر تاریخ. اما من اعتقادم برای امام این است که ایشان اسطوره هزاره است، اسطورهای است که در تاریخ هر هزار سال یک بار یک همچنین انسانی، یک همچنین شخصیتی بروز میکند. خیلی دلم میخواست در آن جا میبودم اما در مجموعه خاطراتم که تاکنون منتشر شده در سه جلد، در مورد ایشان نوشتم و به اندازه کافی گفتم، و امیدوارم که به هر حال وصایای ایشان به آنها توجه شود.
-یکی از نکاتی که من به مناسبتی که گفتید به خاطر میآورم و متأسفانه خیلی کم به آن عنایت شده در این سالها، یکی از نکات مهم وصیتنامه امام این است که همیشه برای همه نسلها برای همه دوران باید مردم بدانند چرا در ایران انقلاب شد. در این مورد متأسفانه کار کم صورت گرفته. من در دو مصاحبه تلویزیونی در شبکه دوم به این مسأله پرداختم که این نکته چه مسأله بسیار اساسی است در وصیت نامه امام که باید به آن عنایت شود که چرا در ایران انقلاب شد.
-الان میبینید که هنوز سی سال نگذشته حتی مورد سؤال نسل جوان خودمان هست که نتوانستیم - البته مقدار زیادی هم خود ماها، نسل اولیها مقصر هستیم - که نتوانستیم این سؤال را پاسخ دهیم و این مسأله را مرتب زنده نگه داریم. به هر حال امیدوارم این فرصتی که در روزهای آینده پیش میآید، مجالی باشد به این مسأله در رسانهها پرداخته شود و شما هم مجال داشته باشید از شخصیتهای طراز اول نسل اول در این مورد سؤال کنید که برای نسل جوان توضیح دهند چرا در ایران انقلاب شد؟. این بسیار بسیار نکته مهمی است. این کافی نیست بگوییم نظام ستمشاهی، نظام جور و ستم بود و بنابراین باید میرفت، و رفت. این کافی نیست. این باید بیشتر از اینها توضیح داده شود در موردش.
-در خیلی از جاهای دنیا نظامهای جور و ستم بوده، حالا یا با کودتا یا به هر شیوه دیگر جابجا شده اما آن چه در ایران اتفاق افتاد سوای این مسائل بود. امیدوارم در روزهای آینده رسانه شما به این مسأله بپردازد. اما تولد حضرت زهرا، خوب حضرت زهرا میدانید که جده ما هستند و پدر من به خصوص یک عنایت خاصی داشتند. هر بار که اسم حضرت زهرا بر زبانشان میآمد یا در محفلی میشنیدند اسم ایشان را، خیلی متحیر میشدند و حالتشان متحول میشد و وقتی هم که در مورد ایشان صحبت میکردند، چشمانشان را اشک میگرفت.
23231
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است