بهرام قاسمی
بعد از جنگ جهانی دوم، جهان با یک اروپای سوخته و در هم شکسته روبرو بود. در آن سو ژاپن و اتحاد جماهیر شوروی که خود در کنار نیروهای متفق جنگیده بودند، در آتش ویرانی بعد از جنگ دهشتناک میسوختند و در این میان ایالات متحده آمریکا به عنوان کشوری که درآن سوی آبها و به دور از نبرد و جنگ و ویرانی در وضعیت مطلوبی قرار داشت، پیروز میدان مینمود.
بعد از این جنگ و در 1945 آمریکا با طرح "مارشال" به منظور کمک به بازسازی ویرانههای باقی مانده از این جنگ هولناک، پیشنهاد کمکهای خود را به کشورهای اروپایی، ژاپن و روسیه ارائه نمود که اتحاد شوروی در این میان از پذیرش کمکها خودداری نمود در این برهه آمریکاییها در بحث تسلیحات هستهای نیز پیشنهاداتی را به اتحاد شوروی ارائه نمودند که آن نیز مورد قبول همپیمان سابق سالهای جنگ قرار نگرفت و بدینسان و بعد از جنگی که در کنار هم در نبردی سخت شرکت داشتند، اختلافات و فاصلهها رفته رفته آغاز شد و راهی گشوده شد که برای چندین دهه بر سرنوشت جهان اثرات مهلک و مخرب و زیان بار خود را بر جای نهاد. رقابت و رویارویی ایدئولوژیک و صفآرایی نظامی و تسلیحاتی و مسلح شدن
هرچه بیشتر طرفین و تلاش برای توسعه نفوذ هر کدام از قدرتهای شرقی و غربی که بیانتها و بیپایان مینمود، ادامه یافت. دورانی که بعد از 1945 و با مدیریت استالین آغاز و علیرغم تمامی فراز و فرودهای خود تا پایان و سقوط اتحاد شوروی و تا دوران گورباچف ادامه یافت. بیشک چنین سیاست و چنین رقابتی در گسترش حوزه نفوذ و تلاشی که برای تصرف تمامی جهان بدست کارگران زحمتکش متحد صورت میگرفت آن چنان تیشه بر سیاست های کرملین در طول چند دهه زد که نهایتاً به فروپاشی کامل اتحاد شوروی منجر شد و شوروی خود بی شک قربانی نخست این رقابت نابخردانه و نابجای خود بود و بر آن، آن رفت که رفت و تمامی کشورهای متمایل به مسکو و همپیمان در شرق اروپا، از چک اسلواکی، رومانی، مجارستان، بلغارستان یا کشورهای بالتیک ودوستان خود در آمریکای لاتین و سرانجام یوگسلاوی سابق(اتحادیه اسلاویهای جنوبی) و صربستان را یک به یک و به سهولت وانهاد، تا تمامی و به صبر و حوصله در صف و اتاق انتظار، منتظر دریافت مجوز ورود به اتحادیه اروپا و یا ناتو به تمرین و کسب مهارت پردازند. و خود نیز که حال به 15 کشور مبدل شده بود، باید در تمامی این کشورهای جدید و مدعی، سهم و تاوان خود را میپرداخت.
صربستانِ در انتظار معجزه، برادر بزرگ را به تنهایی به قربانگاه فرستاد تا پس از نبردی سخت، خصمانه و تحمل خساراتی پرشمار و قربانیانی بیشمار امروز به عنوان آخرین عضو جدید اتحادیه اروپا در تلاش تطبیق مقررات و شرایط ورود به اتحادیه در انتظار بماند.
روسیه ناتوان بود و کاری از پیش نبرد جز صبر و پذیرش تقدیر و آنچه سرنوشت باید برایش رقم می زد و اینک در نبود اتحاد شوروی و کشورهای اقماری وابسته به او در شرق اروپا و فروپاشی یوگسلاوی، شرایطی را مهیا ساخت تا اروپا و جهان از وضعیت برتر و دیگری برخوردار شوند.
در حالیکه روسیۀ بازمانده از فروپاشی اتحاد شوروی، کشوری آشفته و در هم ریخته که در نخستین سالها تصور نزدیکی به غرب و بهرهبرداری از اعتبارات و وامهای مغرب زمین به هر دری میکوفت تا حیات خویش را در قاب و چهارچوب فدراسیون روسیه تضمین نماید، بسیار بودند آنهایی که در انتظار فروپاشی روسیه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی روز شماری میکردند. اما روسیه خود را باز یافت و به یمن قیمت انرژی و افزایش درآمدهای خود و برخی تحولات بینالمللی سعی کرد باور کند که اگر یک ابرقدرت نیست، حداقل برای ماندن در حد یک قدرت منطقهای تلاش نماید و این نیز بدون اوکراین میسر نمیشد و البته در آینده نیز نخواهد شد. تشکیل اتحادیه، یکی دیگر از آن ابزارها بود. غافل از اینکه اتحاد روسیه، بلاروس و قزاقستان بدون اوکراین راه به جایی نخواهد برد و لذا روسیه باید با کیاست تمام در این میانه میدان رقصی دوچندان داشته باشد که اگر بیشتر نمیستاند، چیز بیشتری نیز واگذار ننماید.
این در حالی بود که اروپا و ژاپن بعد از طرح مارشال و کمکهای ناجی بزرگ خود، یعنی آمریکا و با گذشت بیش از دو دهه پس از جنگ توانسته بودند رفته رفته بر خرابیها و مشکلات فائق آیند و کشورهای خود را بازسازی و در مسیر رشد و توسعه ای پایدار قرار گیرند. این رشد و توسعه و ورود آنها به عرصه تجارت و بازار جهانی در کنار آمریکا، مشکلات عدیدهای آفرید، رقابتهای به جا و نا به جا و حضور بی حساب در بازارهای یکدیگر و رقابت در بهرهبرداری از منابع انرژی، مواد اولیه در جهان و فروش کالا و ... همه و همه به یک آشفتگی عظیم دامن میزد.
حالا آمریکا تنها کشور پیشرفته نبود و دیگرانی نیز در عرصه جهانی حضوری پر رنگ داشتند. در 1965 سهم آمریکا در تولید کالاهای پیشرفته و جدید 66 درصد بود، اما در سالهای اوایل دهه 1970 سهم آمریکا از این بازار رقمی معادل 20 درصد شد که تمامی ناهماهنگیها و مداخلات و عوامل تخریب کننده در صحنه تولید و تجارت و بهرهبرداری از منابع اولیه نفت و گاز و ... باعث شد تا این کشورها برای ساماندهی این مشکلات در اندیشکدههای خود به جستجوی راهحلیهایی برآیند.
لذا در سال 1972 اولین نشست بین کمپانیهای تراز اول آمریکا، ژاپن و اروپا به صورت یک کمیسیون سه جانبه جامه عمل به خود پوشید و در ادامه این نشستها و تلاش در نهایت در 15/11/1975 سران 6 کشور اروپایی و آمریکا به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه ژیکاردستن در فرانسه گرد هم آمدند تا برای حل و فصل این مشکلات چاره ای یابند و به رایزنی برای یافتن همکاریهای جدید بپردازند و چنین شد که در ابتدا اجلاس گروه شش (G6) در شهر رامبویه فرانسه متولد شد. در این اجلاس به پیشنهاد رئیس جمهور آمریکا و پذیرش 5 کشور دیگر، کانادا نیز به این مجموعه اضافه شد و G6 به G7 تبدیل شد و در سال 1976 در ریاست دورهای یک ساله آمریکا و در اجلاس سران، کانادا، نیز شرکت نمود.
گفتنی است G7 دارای تشکیلات و ساختار خاص خود در هر یک از کشورهاست و دبیر خانه و سازمان مستقلی ندارد و هر سال یک کشور رهبری آن را به عهده دارد و در طی سال علاوه بر اجلاس سران، اجلاس وزرای خارجه، کارشناسان، وزرای اقتصادی و دیگر مقامات نیز بر اساس دستور کار مشخص شده، تشکیل جلسه و تفاهماتی صورت میگیرد.
تا چند سال قبل، اجلاسG7 یکی از کلوپ های مهم جهانی بود که در آن بسیاری از تحولات جهان مورد بحث و بررسی قرار میگرفت و در مواقعی نیز به جمعی تصمیمساز مبدل میشد.
بیستمین اجلاس سران در 1994 و سه سال بعد از فروپاشی شوروی در ناپل ایتالیا برگزار شد و روسیه نیز برای اولین بار به این نشست دعوت شد. در 1995 و در دوره ریاست کانادا علاوه بر اجلاس معمول، یک اجلاس فوقالعاده نیز با توجه به تحولات جهانی و بحث تسلیحات اتمی به خصوص با چند پاره شدن اتحاد شوروی و چند پارهگی امکانات و تأسیسات اتمی شوروی سابق در جمهوریهای جدید مثل اوکراین یا قزاقستان و بلاروس نیز تشکیل گردید و متعاقب آن در سال 1996 اجلاس سران در مسکو و با حضور روسها برگزار گردید.
درخواست روسیه برای عضویت کامل و حضور در G7 چند سال به طول انجامید و نهایتاً در اجلاس بیرمنگام در سال 2006 و برای اولین بار به صورت رسمی روسیه به این اجلاس دعوت شد و در پی این عضویت و ظهور G8، سی و دومین اجلاس سران این کلوپ در شهر مسکو و به میزبانی روسها برگزار شد بعد از این حادثه مجددًا در 2014 مدیریت یا ریاست G8 به روسها رسید.
قرار بود اجلاس در ژوئن 2014 در شهر سوچی برگزار شود که بعد از بالا گرفتن بحران اوکراین و تهدیدات طرفین، غربیها در اولین واکنشهای خود بحث تحریم اجلاس G8 در سوچی را به اتفاق آراء و در یک بیانه رسمی مطرح کردند.
با توجه به رفراندم کریمه و اقدامات و مواضع روسها و اظهارات پوتین، آنگونه که پیش بینی می شد، هفت کشور بزرگ صنعتی جهان تعلیق روسیه از گروه 8 را اعلام کردند. این خبر عصر سه شنبه توسط فابیوس وزیر خارجه فرانسه اعلام شد و قبلاً نیز برخی مقامات غربی گفته بودندG7+1: باید به G7 باز گردد و روسها از این مجموعه حذف گردند. حذفی که خود به تنهایی پیامدهای غیرقابل پیشبینی برای روسها بدنبال خواهد داشت و به لحاظ پرستیژی روسها را در عرصه بین المللی در تنگنای بیشتری قرار خواهد داد. به خصوص اگر با بازیافت کریمه، مجبور به وانهادن اوکراین به حوزه نفوذ اتحادیه اروپا و ناتو شود که در نهایت میتواند روسیه را از جغرافیای اوپایی آن دور و آن را به یک کشور آسیایی تبدیل نماید.
گفتهاند به هنگام پذیرش روسیه در G7 رئیس جمهور وقت آمریکا گفته بود که این عضویت و دعوت از روسیه به پاس روند دموکراتیزه شدن این کشور و اجازه آنها برای توسعه ناتو به شرق اروپا صورت میپذیرد. به نظر می رسد تعلیق روسیه از G8 میتواند به جملات رئیس جمهور وقت آمریکا که عضویت روسیه را شرطی برای توسعه ناتو به شرق دانسته بود، معنی و مفهوم عمیق تری بخشد، همان گونه که موافقتنامه 1995 بوداپست به مرزهای موجود اوکراین که به امضای آمریکا - انگلستان - روسیه و اوکراین رسیده بود، صحه گذاشت.
مدیرکل پیشین اروپای وزارت خارجۀ ایران و کارشناس مسائل اروپا
5252
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است