آفتاب
/تحلیل/

"شکسته شدن افسانه قدرت روسیه در اوکراین"

"شکسته شدن افسانه قدرت روسیه در اوکراین"

"مهم نیست بحرانی که اوکراین را در بر گرفته چگونه پیش برود؛ این بحران تاکنون دست کم یک نتیجه را در بر داشته که احتمالا از هر نتیجه‌ای مهمتر بوده است و آن این است که افسانه قدرت نامحدود روسیه را از بین برده است."

"مهم نیست بحرانی که اوکراین را در بر گرفته چگونه پیش برود؛ این بحران تاکنون دست کم یک نتیجه را در بر داشته که احتمالا از هر نتیجه‌ای مهمتر بوده است و آن این است که افسانه قدرت نامحدود روسیه را از بین برده است."

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، جان تچاو، کارشناس اندیشکده کارنگی در آمریکا در تحلیلی درباره تاثیر بحران اوکراین بر روسیه به بیان دیدگاه‌های خود پرداخته و می‌نویسد: «ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه طی یک دهه گذشته تلاش داشته تا هم جهان و هم هموطنان خود را متقاعد کند که روسیه یک قدرت بزرگ احیا شده است.

در این زمینه استعداد بی‌مانند وی برای مانورهای تاکتیکی، قیمت نسبتا با ثبات نفت و گرفتار شدن غرب به جنگ‌های منحرف کننده و مشکلات اقتصادی به پوتین کمک کردند.

پوتین در دوران قدرت خود در گرجستان جنگ آغاز کرد، منطقه گمرکی اوراسیای خود را به منظور رقابت با اتحادیه اروپا ایجاد کرد، غرب را در زمینه سوریه فریب داد، زیرکانه ادوارد اسنودن، مقاطعه کار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا را بازی داد و امضای توافق تجاری و همکاری اوکراین با اتحادیه اروپا را از بین برد.

وی همه این کارها را با عزم و جسارات انجام داد. به همین ترتیب بود که جهان شروع به باور کرد که پشت کارهای پوتین جوهره‌ای وجود دارد.

نوستالژی‌گراهای اروپا و آمریکا تمایل داشتند به اینکه فرض کنند روسیه به حدی قدرتمند است که نمی‌توان با آن با دیپلماسی معمول تعامل داشت.

مجله فوربس، ولادیمیر پوتین را قدرتمندترین فرد سال 2013 جهان معرفی کرد و مجله اکونومیست در تاریخ یکم فوریه پیروزی ولادیمیر پوتین را اعلام کرد. معدود صداهایی که تلاش می‌کنند به ناظران یادآور شوند که هیچ یک از این کارها جوهره‌ای پشت‌شان نیست، معمولا شنیده نمی‌شوند.

هنگامی که مخاطبان می‌شنوند روسیه یک قدرت رو به افول است در آن تردید پیدا می‌کنند، در حالی که روسیه کشوری است که ظرفیت ویرانی ایجاد کردن را دارد اما قابلیت شکل دهی به جهان را ندارد. بعضی دوست دارند این گفته را بشنوند زیرا چندان از روسیه خوششان نمی‌آید. اما تقریبا همه در غرب قدرتی نامحدود را به کرملین نسبت می‌دهند.

با این وجود اکنون بلوف روسیه آشکار شده است. مشخص نیست که سقوط ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهوری سابق اوکراین چه تاثیر پایداری در منطقه خواهد داشت. اما آنچه که در حال حاضر واضح است این است که افسانه قدرت روسی کاملا از بین رفته است.

مردم جنبش اعتراضی "یورومیدان" در اوکراین که اتحادیه اروپا و برخی دیپلماسی‌های دقیقه 90 آمریکا سهوا به کمک آنها آمدند، وضعیت واقعی قدرت مسکو را افشا کردند.

در تابستان سال 2013 یک پروژه بوروکراتیک اتحادیه اروپا که با سرمایه‌ای کم حمایت شده، هیچ قدرت سختی پشت آن نبوده و به شیوه‌ای غیرسیاسی و تکنوکرات به اجرا درآمد، کافی بود تا ترسی مرگبار را به کرملین تزریق کند.

مذاکرات درخصوص توافق تجارت آزاد و همکاری میان اتحادیه اروپا و اوکراین به مرحله نهایی خود وارد شد و قرار بود طی نشست بزرگی در شهر ویلنیوس در ماه نوامبر به سرانجام برسد.

پوتین از روی وظیفه شناسی زرادخانه کلاسیک کرملین را به خدمت گرفت. او برای آنکه یک سابقه ایجاد کند با قلدری یک کشور کوچک مثل ارمنستان را وادار به پیوستن به پروژه جعلی اوراسیای جایگزین خود کرد. او پس از آن ترکیب درست تهدید و اغوا را به کار گرفت تا یانوکوویچ را متقاعد کند که به جای پیوستن به غرب، کنار روسیه باشد تا حیات سیاسی وی تضمین شود.

ناظران غربی مدت‌هاست که چنین اقداماتی را برگرفته از راهبرد بزرگ روسیه برای برقراری مجدد امپراطوری جدید شوروی تفسیر می‌کنند. کسانی که به کرملین نزدیک‌تر هستند چنین تفسیرهایی را نامردود می‌دانند اما این افراد عمدتا نادیده گرفته می‌شوند. شاید اینکه کلیشه‌های قدیمی جنگ سردی را بپرورانیم مناسب تر باشد از اینکه جهان را از دید کرملین ببینیم.

در واقعیت اینکه پوتین کشورهای ضعیف همسایه را به زور وادار به تبعیت از خود می‌کند، حاکی از مبارزه‌ای ناامیدانه برای زنده نگه داشتن یک نظام سیاسی توخالی و پوسیده است.

در ماه‌های پس از نشست شکست خورده ویلنیوس در ماه نوامبر هنگامی که اوکراینی‌ها رهسپار میدان استقلال شهر کی‌یف شدند تا خواهان یک آینده غربی شوند، ضعف نظام پوتین عیان شد. او بی‌اعتنایی کامل به مردمی که می‌خواهد برآنها حکم براند، نشان داد.

موارد نقض حقوق بشر، فساد و همچنین وجود شبه دموکراسی سرهم بندی شده در روسیه به اندازه کافی بد هستند. اما در اوکراین روسیه نتوانست درک کند که مردم شهروندانی هستند که ایده‌های مستقل درباره آینده‌ای که می‌خواهند دارند و این آینده تنها مربوط به افزایش ثروت نیست بلکه به داشتن حق اظهارنظر نیز مربوط است.

هیچ برداشتی نادرست‌تر و هیچ تحقیری بزرگ‌تر از این نیست که اعتراضات اوکراین را محصول توطئه غرب و حوادث تروریستی بدانیم.

پوتین در نتیجه این تفسیر در آخر کار در 21 فوریه اوکراین را از دست داد. در مذاکرات چند طرفه همان شب در شهر کی‌یف، مسکو با انتخابات ریاست جمهوری زودهنگام در اوکراین موافقت کرد اما سرانجام دید که وضعیت در عرض چند ساعت از کنترل آن خارج شد.

یانوکوویچ اساسا قدرت خود را رها کرد. کاملا مشخص شد هنگامی که مردم ترس خود را از دست دادند پوتین و یانوکوویچ دیگر هیچ جوهره‌ای برای پیشنهاد دادن نداشتند. طلسم در اوکراین شکست و افسانه قدرت جهانی روسیه کنار رفت.

به مجرد آنکه نیروهای امنیتی، سیاستمداران دست نشانده در اوکراین و تظاهرکنندگان احساس کردند که نظام دیگر باقی نخواهد ماند آن را ترک کردند. تغییر قدرت در اوکراین در عرض کمتر از 48 ساعت و به صورت صلح آمیز رخ داد. قدرت فراوان پوتین در بی‌رحمی و مهارت تاکتیکی او نهفته است. غرب مدت‌هاست که این‌ها را به عنون عمق استراتژیک و سیاستمداری تلقی می‌کند اما قدرت واقعی پوتین همانطور که کلمنز ورگین، روزنامه نگار آلمانی عنوان کرده نسبی است. این قدرت بستگی دارد به اینکه غرب چه مقدار بخواهد علیه آن از قدرت متقابل استفاده کند.

در حالی که جامعه، اقتصاد و ارتش روسیه پوسیده است قدرت این کشور سرچشمه‌ای که متعلق به خود آن باشد، ندارد.»

انتهای پیام

کد N152508

وبگردی