آفتاب

این بار تجزیه منطقه، طایفه‌ای و مذهبی است

این بار تجزیه منطقه، طایفه‌ای و مذهبی است

خون هایی که مثل سیل در پی جنگ های طایفه ای و میان مذاهب در منطقه ما جاری شده دیگر فرصتی را برای نزدیکی میان شهروندانی که انتظار می رفت الگویی برای زندگی مسالمت آمیز در کنار هم نه کشتار باشند، باقی نمی گذارد.

الیاس حرفوش

خون هایی که مثل سیل در پی جنگ های طایفه ای و میان مذاهب در منطقه ما جاری شده دیگر فرصتی را برای نزدیکی میان شهروندانی که انتظار می رفت الگویی برای زندگی مسالمت آمیز در کنار هم نه کشتار باشند، باقی نمی گذارد. جنگ ها به فراتر از مرزها کشیده شده است و هر طرفی در منطقه جسدی از میهن پاره پاره شده را به ارث می برد. دیگر سخت است با وجود این همه خونریزی تصور کنیم که مرزهای جغرافیایی عربی ثابت بمانند و همان گونه باشند که می شناختیم و ابا و اجداد ما در طول قرن گذشته می شناختند.

کینه ها متراکم شده اند. مهاجرت های انسانی گسترده ای صورت گرفته است. شهروندان مناطق خانه و کاشانه و روستا و شهرشان را ترک می کنند و به جایی می روند که احساس امنیت کنند. و این امنیت هیچ جا برایشان تامین نمی شود مگر این که در کنار "اهالی" خود شان باشند. و این اهالی را دین و مذهب و طایفه حتی اگر در آن طرف مرزها حتی در کشورهای همسایه باشند، تشکیل می دهند. نیازی نیست نام ها را کنار هم ردیف کنیم. نگاهی گذرا و سریع به نقشه مهاجرت های انسانی که نقشه سوریه را پاره پاره کردند، کفایت می کند. همین اتفاق بر سر نقشه عراق افتاده است، ببینید چه بر سر ملت ریشه داری که روزگاری همگی کشورشان را میهن می نامیدند، آمده است. مهاجران از جنگ سوریه پناهگاهی بهتر از گذر از مرزها به سوی روستاهای جنوبی ترکیه یا روستاهای بقاع لبنان نمی یابند. اینها افراد طایفه سنی هستند که می گویند در سایه سرکوب بشار اسد دیگر نمی توانند زندگی ایمنی داشته باشند. در مقابل علوی ها و مسیحیان نیز از روستاها و شهرهایشان مهاجرت می کنند، همان جاهایی که روزگاری مختلط از طایفه های های گوناگون بود و حداقل اصول زندگی مشترک و شهروندی را داشت، آنها هم به روستاها و مناطق "امنی" می روند که احساس کنند از آنها حمایت می کنند، کسانی که پیروان مذهبی باشند که خودشان از آن پیروی می کنند.

مشابه همین وضعیت را در مورد عراق می توان گفت، کشوری که از زمان سقوط صدام حسین اکنون بیش از هر زمانی روشن است که بر اساس وابستگی های طایفه ای رو به چندپارگی می رود. مناطق شمالی آن که رنگ نژادی واحدی دارند، در مقابل مناطق سنی نیز که این روزها به حملات حکومت نوری مالکی اعتراض می کنند صرفا رویکرد طایفه ای را در منافع خود دنبال می کنند. جنوب نیز بیش از هر زمانی توانایی خودمختاری دارد و تنها آن چه باعث می شود دولت بغداد به مشارکت با آنها ادامه دهد هویت مذهبی آن است.

در مورد لبنان، نیازی نیست درباره جغرافیای این میهن کوچک زیاد صحبت کنیم. مرزها میان طوایف به روشنی کشیده شده است. این مرزها را جنگ داخلی از قبل کشیده بود و اکنون روز به روز بیشتر وجود آن را تقویت می کنند، وجود سدهای امنیتی روز به روز در مناطق مختلف بیشتر مشهود می شود. هویت طایفه ای اجازه نامه عبور از منطقه ای به منطقه دیگر شده است. لبنانی ها خود از مناطق امن خود و مناطقی که اجازه گشت و گذار در آنها دارند، به خوبی محافظت می کنند.

مساله تقسیم مناطق داخل مرزها فقط بر اساس مسائل جغرافیایی نیست. بالاتر از همه اینها که شاید مهمترین آنها هم باشد، مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. عبور از مرز منطقه ای که از منطقه دیگر جدا شده به تنهایی کفایت می کند که درک کنی وارد "کشور" دیگری شده ای. اعلامیه های چسبیده بر دیوارها، شعارهایی که بر بالای تیرهای برق نصب شده اند، پرچم ها و عکس های رهبران محلی، چه دینی چه سیاسی، همه آنها به تو می گویند که هویت "کشوری" که وارد شده ای، چیست، و اگر تو از افراد "تحت پیگرد" باشی، نسبت به مخاطرات این ورود به تو هشدار می دهند. تنها علامت وحدتی که هنوز پابرجا مانده و نشانه اشتراک است، واحد پولی است. اما آن هم مثل "یورو" در کشورهای عضو اتحادیه اروپا شده، تنها کاغذی است برای تسهیل تعاملات مالی و اقتصادی تا این که سنبلی از هویت ملی باشد.

و بالاتر از همه اینها، دیگر "امنیت ذاتی" ای در برخی مناطق توسط گروه هایی که هویت طایفه ای دارند به وجود آمده که حمایت و تقویت آن گریزناپذیر است. امنیتی که منطقه الانبار عراق را تامین و پشتیبانی می کند در دست فرزاندان عشایر همان منطقه است که دولت مرکزی آنها را مکلف به انجام این کار کرده است، کما این که همین ویژگی برای تامین امنیت ضاحیه جنوبی در بیروت وجود دارد، به گونه ای که این قید و بندها دلیل روشنی بر هویت تصمیم گیران سیاسی در سایه ناتوانی دولت ها یا ممانعت آن از انجام مسئولیتش است. همچنین امنیتی که حکومت سوریه و مخالفان آن، هر کس در منطقه خودش، اصرار بر حفظ آن دارند، مذاکراتی که بر سر آتش بس یا تبادل افراد ربوده شده و جابه جایی اجساد می شود، به گونه ای است که گویی میان دو کشور همسایه در حال جنگ با یکدیگر در حال انجام است.

ما میهن های خود را از مارک سایکس و فرانسوا جورج پیکو به ارث بردیم. شکی نیست نقشه ای که آنها کشیدند مصنوعی بود و تنها با یک مداد و خط کش کشیده شدند، و شاید بتوان گفت در زمانی این نقشه ها کشیده شدند که بعد از جنگ جهانی اول شاهد رشد امپریالیسم بودیم. این کشورها بر اساس اصولی ساختگی از وحدت تشکیل شدند که شاید بتوان گفت که زندگی مسالمت آمیز دروغینی را کنار هم رقم زدند. شاید هم بتوان گفت نام هایی بودند که به قدرت اسلحه و استبداد حاکمان به وجود آمدند. در هر حال تصویری که از میهن هایمان در حال حاضر در اذهان ما وجود دارد تصاویر زود گذر در اذهان بسیاری است که روزگاری در این نقشه زندگی می کردند و اکنون منتظر فرصتی برای بازگشت به مرزهای امان هستند.

و شاید این فرصتی است که اکنون مهیا شده است...

منبع: الحیات/ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

52262

کد N93723

وبگردی