آفتاب

آیا موج تغییر به عربستان خواهد رسید؟

آیا موج تغییر به عربستان خواهد رسید؟

یک کارشناس مسائل سیاسی از مختصات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عربستان سعودی و احتمال بروز تغییرات اجتماعی در آن می گوید.

حسین واله، کارشناس مسائل سیاسی پیرامون ساختار سیاسی، اقتصادی عربستان و احتمال بروز تغییرات در آن می گوید: عربستان سعودی یک جامعه و یک دولت است. در واقع یک جامعۀ بسیار سنتی، بسته، شبه قبیله ای و دستخوش تضادهای بسیارعمیق و فزاینده و آبستن تغییرات فراوان است. این تضادها را باید به سه دسته تقسیم کرد:
تضادهای فرهنگی: شکاف‌های موجود در این حوزه، حول دو محور تعصب دینی در مقابل سست دینی، و شکاف مذهبی دور می زند.
تضادهای اقتصادی: حول فقیر و غنی شکل گرفته که آن هم مبتنی بر شکاف دیگری است: وابستگی به هیئت حاکمه و حاشیه راندگی.
شکاف سیاسی: عمدتاً در رقابتها و جنگ قدرت درون ساخت سیاسی متمرکز است. در واقع رقابت های قدرت در یک سازمانِ سنتیِ خیلی کهنۀ پدرسالار در نظام شاهنشاهی دایناسوری.
ریشۀ عمدۀ این مسئله تحول شتابان اقتصادی در عربستان سعودی بعلاوه تغییر الگوی ارتباطی است. این دو عامل بسیار بسیارسریع بوده است.
مثلاً در 3 دهۀ اخیر سعودی ها بسیار پولدار شده اند؛ به گونه ای در طی این مدت زمانی اندک حجم ثروت متمرکز در عربستان چند برابر شده است. در عین حال جابجایی طبقات اجتماعی رخ نداده است چون سازمان سیاسی استبدادی و ایلی، مانع رشد متوازن بوده است.
دوم اینکه، گسترش ارتباطات با غرب چشم و گوش آدم های سنتی را به مدل زندگی بسیار متفاوتی باز کرده است.
این دو عامل موجب شد جامعۀ سنتی بسیار بسته ناگهان مجهز به ابزارهای ارتباطی و توان مالی فوق العاده زیادی شود. این انتظارات تازه ایجاد می کند. سازمان سیاسی و اجتماعی توان برآورده کردن آن را ندارد. الگوهای سنتی کنترل رفتار اجتماعی نیز در نهایت موانعی می‌شوند در برابر خواسته های فزایندۀ اجتماعی. همین می شود منشأ تضاد که به وجوه گوناگون بروز می کند.
جامعۀ سعودی چنین جامعه ای است؛ در حال غلیان، آشفته و به هم ریخته. از ارزشهای سنتی فاصله گرفته، بخشی از جامعه هنوز به ارزشها وفادارند و بخشی کاملاً بریده اند و هیچ راه تعاملی بین گرایشهای متضاد در کار نیست. نسبت تحصیل کرده های سعودی در چند دهۀ گذشته چند برابر شده است. در اثر سیاست ارضای پولی که دولت بعد از بهار عربی اتخاذ کرده، قدرت خرید مردم ناگهان بسیار بالا رفته است. ارتباطات آنها با عالم بیرون (اعم از اختلاط فرهنگی، تجاری، بازرگانی) و پیوندهای مجازی در سعودی از حیث عرض و طول قابل مقایسه با جاهای دیگر نیست.
از سوی دیگر سعودی برخلاف جامعۀ ایران مسبوق به یک تحول فرهنگی- سیاسی- اجتماعی در 100 سال گذشته نبوده است. جامعۀ سعودی جامعه ای عقب مانده، قبیله ای و بسته است که ناگهان در یک استخر افتاده و همین غلیان بزرگی را برای این کشور رقم زده است.
در این کشور انواع گرایشها وجود دارد؛ از تندروترین و افراطی ترین ظاهرگرایی در بین پاره ای رهبران دینی سعودی تا قشرهایی از جامعۀ سعودی که به کلی از گرایشات دینی گذر کرده اند ولی اجازه تنفس ندارند. نگاهی به رسانه های سعودی این مسئله را بوضوح به تصویر می کشد. از غرب زده ترین و لائیک ترین و دین ستیزترین گرایش در این مجموعه مشاهده می کنید تا سنتی ترین و بسته ترین گرایش ارتدکس و سخت کیش دینی. هر دو طیف را می بینید.
در عربستان سعودی از افراطی ترین چهره های تروریستی گرفته( مثل بن لادن) تا آنهایی که از سنت بریده و علیه آن تمام قد برخاسته اند را می بینید. این دو طیف در حال اصطکاک به یکدیگر هستند. سازمان سیاسی موجود توان آن را ندارد که این تضادها را در یک مسیر عقلانی اداره کند. سازمان سیاسی یک حاکمیت پدرسالار مبتنی بر اعتقاد به اطاعت از اولی الامر و حکومت پادشاهی متمرکز است که رنگ انتخابات را در تمام عمرش ندیده و می خواهد همۀ امور کشور را با ذهنیت دایناسوری خود اداره کند. دلیل بقای این حکومت، توان مالی عربستان بخاطر ذخایر بزرگ نفتی این کشور است. عربستان، بزرگترین صادرکنندۀ نفت در جهان است و جهان غرب حالا حالاها به نفت این کشور نیاز دارد و لذا مجبور است از آن نگهبانی کند.
اتفاقاتی که در جهان عرب رخ داد، تلنگری به سعودی زد. بیشترین تأثر را سعودی از اتفاقات یمن گرفت. به این دلیل که هر اتفاق و تغییر عمده اجتماعی فرهنگی در یمن، تأثیر مستقیم فرهنگی و اجتماعی بر سعودی دارد. از همین رو بود که سعودی همۀ تلاشش را کرد که بحران یمن را به بهترین وجه با آرامش حل کند و تا اندازه ای موفق شد. اما بروز اتفاقات گوناگون در جهان عرب واکنش هایی در داخل سعودی داشت و به این تضادها دامن زد و نمود اجتماعی نیز یافت.
دولت سعودی با یکسری مشوق های اقتصادی تلاش کرد فشارهای اجتماعی برای تغییرات سیاسی را جذب کند و تحولات را در درون کشور تا حدی مهار کردند.
اما این حادثه هنوز از سر سعودی نگذشته است. چون این خطر وجود دارد، حاکمیت سعودی به دلیل ماهیت محافظه کاری به این سمت گرایش یافته که با منتقل کردن بحران به بیرون، خود را از بحران دور کند و یا آنرا دست کم به تأخیر بیندازد. مداخلات آنها در ماجرای سوریه بیشتر در این چهارچوب است.
در واقع ما با دولتی مواجه نیستیم که از موضع قدرت به نحو سازنده، استراتژی جدیدی را طراحی کرده باشد. ما با دولتی روبرو هستیم که از موضع ضعف و از باب" الغریق یتشبث بکل حشیش" دست به هر اقدامی می زند تا خود را به گونه ای از گرداب نجات بدهد. ما با این پدیده مواجهیم. در این وضعیت باید در نظر بگیریم که چه ابزارها و امکاناتی در اختیار این کشور است و هراس و نگرانی این کشور را وادار به توسل به چه سطحی از تخریب خواهد کرد. اگر نگرانی دولت سعودی افزایش یابد و موقعیت آن در منطقه تضعیف شود به روشهای سخت تر متوسل خواهد شد. اما اگر نگرانی های آن کاهش یابد تا اندازۀ زیادی از این سیاست فاصله می گیرد.

5252

کد N91948

وبگردی