*در قتلهای زنجیره ای دولت خاتمی زیر فشار بسیار سنگین روزنامههای مستقل و به ویژه روزنامه تحت سردبیری خودم قرار گرفت برای افشا و رسیدگی فوری به آن ماجرا.
*چه کسی مسوول دولت بود؟ خاتمی. وزارت اطلاعاتش تحت امر خودش بود. در وزارت اطلاعات دولت خاتمی وقایعی رخ داده بود و او باید آن عملی را که در مقابله با این ماجرا انجام داد، انجام میداد. خاتمی این کار را تحت فشار افکار عمومی و روزنامهها انجام داد. به هر حال پاسخ مثبت من به سوال شما، کاملا قطعی است. یعنی شما احتمال میدهید که من شمسالواعظین با فاجعهیی در حد واترگیت در دولت خاتمی مواجه شوم و بهراحتی از کنار آن بگذرم؟
* هم میتوان انتقاد داشت و هم در ساختارهای حکومت مشارکت کرد.
*من در الگوهای سیاسی موجود در کشور خودمان، مدل توسعهگرایی هاشمیرفسنجانی را بیشتر از دیگر مدلها میپسندم و به آقای هاشمی نزدیکتر از سایر سیاستمداران کشور قلمداد میشوم ولی شما بگویید بیشترین انتقادها از عملکرد و شخصیت و خانواده آقای هاشمی در روزنامه چه کسی منتشر شد؟ در روزنامههای من.
*انتقاد از مشی سیاسی هاشمی و کاستیهای مدیریتی وی، وظیفه حرفهیی من است اما اعتقاد به مدل توسعهگرایی هاشمی یا هر سیاستمدار دیگری، امری باورمدارانه است. پدیده تفکیک باور شخصی از عملکرد و وظایف حرفهیی، باید به روزنامهنگاران ایران تدریس شود تا روزنامهنگار به این قدرت و توانایی برسد که قبل از رسیدن به تحریریه، جامه تعلقات خاطر سیاسیاش را بر کند و لباس احرام بپوشد و وارد تحریریه شود.
*یک روزنامهنگار اصلا نمیتواند دموکراسیخواه نباشد؛ برای اینکه نسبت دموکراسی با روزنامهنگار نسبت آب و ماهی است. من برای توسعه کار خودم به دموکراسی نیاز دارم.
/212 27
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است