"آخرین باری که توجه جهان به سوی سودان جنوبی معطوف بود، به پیروزی و شادی سال 2011 برمیگردد. در ماه ژوئیه آن سال، سودان جنوبی موفق شد پس از دههها جنگ داخلی از سودان جدا شود. مردم سودان جنوبی که حملات پی در پی ارتش سودان را تحمل کرده بودند، مدتها در انتظار این رهایی بودند. سودان جنوبی همیشه به عنوان قربانی همسایه شمالی خود شناخته میشد."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی تحلیلی به بررسی شرایط موجود در سودان جنوبی و دلایل وقوع آن پرداخته و مینویسد: «اکنون پس از گذشت دو سال و نیم، سودان جنوبی دوباره خبرساز شده است. چیزی که روشن شده است این است که این کشور یک منطقه روستایی نیست که توسط مبارزان راه آزادی کنترل شود، بلکه شکافهای داخلی، تنشهای قومیتی و زخمهای جنگی خود را دارد. اما جهان بیرون، نباید در تلاش برای به کنترل درآوردن درگیریهای جدید داخلی، ریشههای این خشونتها را بد تعبیر کند.
علاوه بر این، گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه بحران کنونی در قبایل به پا شده است. این یک راه فوقالعاده خطرناک و ساده لوحانه برای به تصویر کشیدن حوادث است. دلیل اصلی خشونتهای سودان جنوبی سیاسی است نه قومیتی و سیاستگذاران غربی باید پیش از اینکه دیر شود، این موضوع را متوجه شوند.
رسانههای بینالمللی برای زدن بر چسب قومیتی بر درگیریهای سودان جنوبی که پس از 15 دسامبر آغاز شد، کاملا آمادگی دارند. این یک توضیح نامآشنا درخصوص درگیریها در کشورهای آفریقایی است.
روزنامه گاردین در صفحه نخست خود نوشت: سودان جنوبی، کشوری که در یک هفته از هم پاشید. این گزارش گاردین، در واقع منعکسکننده روایتهای رسانهها از حوادث سودان جنوبی است، به گونهای که از موضوع پیشین مبنی بر "قربانی بودن مردم این کشور در دستان همسایه شمالی خود" به درگیری دو قطبی قبیلهای بین قبیله رئیس جمهور- دینکا- و قبیله نوئر که مخالف آن است، تغییر موضع دادهاند.
روزنامه ساندی تایمز در روز کریسمس بر این موضوع که تبهکارها در سودان جنوبی بر اساس زبان و قبیله افراد، برای کشتن آنها تصمیم میگیرند، تمرکز کرد.
این تفسیری است که دانستهها و تصور همه را درخصوص آفریقا تصدیق میکند. قبیلهگرایی قدیمی و خودسرانه، یک بار دیگر یک کشور را به ستوه آورد. پیتر گرست، خبرنگار آفریقای شرقی شبکه تلویزیونی الجزیره نوشت: این تحلیلی است که به نظر میرسد در عین نارسایی همه چیز را برای ما توضیح میدهد.
پایین آوردن سطح درگیریهای آفریقای جنوبی به سطح قبیلهای، خطرناک است. سرمایهداران و سهامداران خارجی نفوذ عمدهای در این کشور دارند و هرگونه تلاش برای پایان دادن به این درگیریها به شیوه قبیلهای مانند قرارداد تقسیم قومیتی قدرت در بوسنی، فاجعهبار خواهد بود، زیرا به جای آرام کردن طرفین، شکافهای قومیتی را عمیقتر کرده و آنها را به رسمیت میشناسد. این اولین بار نیست که تفسیرهای سادهلوحانه غربیها از جنگ در سودان، از اجرای راهحلهای سیاسی ممکن جلوگیری کرده است. فعالان حقوق بشر و رسانهها، درگیریهای دارفور را قتلعامی خوانند که توسط اکثریت عربهای سلطهجو صورت گرفت. این تصور غلط و منفی، دولت سودان را بیش از پیش منزوی کرده و احتمال میانجیگری بینالمللی را نیز در این زمینه از بین برد.
حمایت هنرپیشههای برجسته آمریکای همچون میا فارو، جورج کلونی و دن چیادل به روند جدایی سودان جنوبی کمک کرد. اما فقط یک سناریوی ممکن وجود داشت: اینکه سودان جنوبی یک رفراندوم برگزار کند و به محض مشخص شدن رای "آری"، جدا شود.
در واقع مهلتی برای نظارت سازمان ملل و شکلگیری احزاب سیاسی و زیرساختها وجود نداشت. در طول دو هفته اخیر، شاهدان، گزارشهای هولناکی از قتلهایی میدهند که با توجه به نژاد، در شهرهای مختلف سودان جنوبی از جمله جوبا و بور صورت گرفتهاند. اما این خشونتهای قبیلهای تنها بخشی از ظلم جاری در این کشور است که بیسابقه هم به شمار نمیآید. در کشورهایی که در تشکیل یک کشور واحد و معرفی یک ملیت ناکام میمانند، قبیله و ریشه اهمیت بیشتری پیدا میکند.
اما بروز یک قتل عام عمده در سودان جنوبی، اجتنابناپذیر نیست. دلیل شکل گرفتن درگیریها، مصیبتهای قومیتی نیست. موضوع قبیلهای در واقع منبع درگیریها نیست، بلکه نشانه آن است. همانطور که آندریاس هیربلینگر و سارا دو سیمون، اخیرا در یک مقاله توضیح دادند، هیچ بازیگر عمدهای به طور واضح به دنبال درگیریهای قبیلهای نبوده است. در واقع در گرفتن خشونت، با مناقشات سیاسی بین سالوا کر، رئیسجمهوری سودان جنوبی و دیگر اعضای ارشد جنبش آزادی خلق، مرتبط است. اعضای سابق دولت که کر را به "گرایشات دیکتاتور مابانه" متهم میکردند نیز در این جنبش حضور دارند. در حقیقت شرایط موجود، شورشی علیه تمرکز قدرت است. این موضوع اهمیت زیادی دارد. سودان جنوبی با لابیهایی قوی در آمریکا و اروپا به وجود آمد و تولدش نه تنها برای مردم آن یک پیروزی محسوب میشد بلکه برای غربیها نیز حائز اهمیت بود.
9 روز پس از آغاز اولین خصومتها، شورای امنیت سازمان ملل با صدور یک قطعنامه اعلام کرد که با ارسال 5500 نیروی حافظ صلح بیشتر به سودان جنوبی، جمع نیروهای خود را به 12 هزار و 500 نفر خواهد رساند. همچنین فشارهای منطقهای و بینالمللی باعث شد که کر و ریک مچار، معاون سابق رئیسجمهور و رقیب اصلی او روز شنبه در آدیس آبابا با یکدیگر مذاکره کنند.
نظرات غربیها در سودان جنوبی نفوذ بسزایی داشته و کمک آنها میتواند توافقات سیاسی را مهندسی کند. اما عدم درک صحیح بحران موجود میتواند به قطعنامههایی منجر شود که باعث خشمگینی بیشتر و حمایت قبایل از شکاف قومیتی در این کشور شده و به جای کمک به حل شرایط کنونی، آن را وخیمتر کند.»
انتهای پیام
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است