آفتاب

ایران نگران توافقنامه امنیتی افغانستان - آمریکاست/ خواسته‌های کرزی در توافقنامه لحاظ نشد

ایران نگران توافقنامه امنیتی افغانستان - آمریکاست/ خواسته‌های کرزی در توافقنامه لحاظ نشد

یک کارشناس آسیا می گوید: در معاهده امنیتی واشنگتن- کابل تأسیس 9 پایگاه نظامی آمریکایی در نظر گرفته شده که 2 پایگاه در نزدیکی مرزهای ایران است.

زهرا خدایی

افغانستان روزهای پرتنشی را پشت سر می گذارد. همسایۀ شرقی مان چند ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری را پیش روی دارد و زمینه سازی برای این اتفاق سرنوشت ساز با تنش ها و التهابات سیاسی بر سر امضای " معاهدۀ امنیتی" میان کابل- واشنگتن همزمان شده است. همان قراردادی که بسیاری از نخبگان افغانی آن را "کاپیتولاسیون" می خوانند و بر این باورند که کرزی با امضای این سند خطرناک، استقلال و تمامیت کشور را زیر سوال خواهد برد.
اما در کنار کش و قوس های امضای معاهده امنیتی از سوی دولت، آنچه این روزها بیشتر جلب توجه می کند، بازی سیاسی جدیدی است که کرزی در آستانۀ انتخابات آن را از سر گرفته است. در واقع " با دست پیش کشیدن و با پا پس زدن" های کرزی و گره زدن این مسئله با انتخابات ریاست جمهوری ناظران را به این جمع بندی رسانده که بازی‌های رییس جمهور در امضای این سند چالشی، همان حکایت کهنۀ دشواریِ خداحافظی با قدرت است.
پیرمحمد ملازهی، کارشناس شبه قاره که هفتۀ پیش میهمان کافه خبر سرویس بین الملل خبرآنلاین بود در این باره می گوید: برخی باورند که کرزی با این بازی‌ تلاش می کند از آمریکایی ها تضمین بگیرد که آنها از گزینه های مورد نظر او به عنوان رییس جمهور آینده حمایت خواهند کرد. در واقع کرزی هم در داخل و هم در عرصۀ بین الملل تضمین های پس از خداحافظی با قدرت را می خواهد و امضای معاهدۀ امنیتی نیز به ابزاری برای فشار در این میان تبدیل شده است.
مشروح کافه خبر را در ذیل می خوانید:
مسئلۀ امضای معاهدۀ امنیتی میان افغانستان و آمریکا، فضای سیاسی افغانستان را ملتهب کرده است. در ابتدا از ماهیت این التهابات سیاسی برایمان بگویید.
در ابتدا باید این مسئله را در نظر داشت که افغانستان در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری است. بازی ای که کرزی پس از تصویب معاهدۀ امنیتی افغانستان توسط لویه جرگه مشورتی در آورد، مباحث زیادی را برانگیخت و این پرسش را مطرح کرد که انگیزه کرزی ازطرح این شروط چیست؟ در واقع کرزی خودش در ابتدا به دنبال این بود که لویه جرگه مشورتی تشکیل شود و به جای مجلس که- طبق قانون باید هر نوع قرارداد خارجی را تصویب کند- در این باره تصمیم گیری کند.
کرزی نگران بود از اینکه اگر از ابتدا به سراغ مجلس برود با توجه به اختلافات موجود میان وی با نمایندگان ممکن است این قرارداد آنگونه که وی خواهان آنست امضاء نشود. بنابراین در این میان کرزی یک پاتک زد. او تصمیم گرفت به رغم مخالفت های گسترده در خصوص غیرقانونی بودن واگذاری تصمیم گیری دربارۀ این مسئله به لویه جرگه، این شورا تشکیل شود. کرزی در این روند 2500 نفر را از شهرها و روستاهای مختلف دستچین کرد؛ اما در نهایت با تمام این تلاش ها، لویه جرگه چیزی را تصویب کرد که نتیجۀ موردنظر کرزی از آن بدست نیامد. لذا کرزی در روز آخر موضع سخت تری گرفت و اعلام کرد که معاهدۀ امنیتی را امضاء نمی کند و تا زمانی که آمریکایی ها، شرایط افغانستان را نپذیرند، امضاء نخواهد کرد.
شرایط کرزی چه بود؟
جالب است بدانید که شرایط کرزی خیلی سخت نبود که آمریکایی ها نتوانند آن را اجرا کنند. مثلا اینکه آمریکایی ها به خانۀ مردم حمله نکنند و چند شرط سادۀ دیگر.
با این حال کرزی سر این مسئله ایستادگی کرد؛ و حتی با مجددی، رییس لویه جرگه مشورتی برخورد لفظی پیدا کرد. مجددی تهدید کرده بود که استعفا می دهد و مهاجرت می کند. نزاع کرزی با مجددی بر سر زمان امضای معاهدۀ امنیتی بود. نظر آمریکایی ها اینست که معاهده امنیتی قبل از سال میلادی امضاء شود؛ مجددی می گفت در ظرف 1 ماه و کرزی نیز معتقد بود که بعد از انتخابات باید امضاء شود.
این اصرار کرزی برای چیست؟
خیلی ها معتقدند که کرزی از آمریکایی ها تضمین می خواهد که آنها یا از زلمی رسول و یا از قیوم به عنوان رییس جمهور آینده حمایت کنند. اینکه کرزی هر بار بر شفافیت انتخابات تأکید می کند در واقع از نظر وی شفافیت اینست که فرد مورد نظر وی روی کار بیاید.
دوم اینکه خیلی ها معتقدند که کرزی آنقدر در این مدت خرابکاری کرده است که اگر فردی مثل عبدالله عبدالله روی کار بیاید واقعاً ممکن است همه چیز آشکار شود و حتی احتمال محاکمه کرزی وجود دارد. کرزی در واقع هم در داخل تضمین می خواهد که کاری به او نداشته باشند و هم درسطح بین الملل این تضمین را می خواهد که اگر اتفاقی نیفتد وی کار تجاری سابق خود را داشته باشد.
بحث سومی هم وجود دارد؛ اینکه کرزی در محاسبات خود به این مسئله واقف است که امضاء این قرارداد خیانت است و بخشی از جامعۀ افغانستان به خوبی به این مسئله واقف است که امضای این قرارداد خیانت است و قطعاً نسل های بعدی با توجه به تبلیغات گسترده در رسانه های افغانی بر این امر آگاهی دارد. کرزی نمی خواهد جای شاه شجاع قرار گیرد که قرارداد "گندمک" را با انگلیسی ها امضاء کرد و یا جای علی عبدالرحمن قرار گیرد که قرارداد دیوراند را امضاء کرد؛ قراردادی که همچنان میان پاکستان و افغانستان چالش برانگیز است. کرزی این محاسبه را نیز کرده است. اما کرزی انگیزۀ شخصی دربارۀ این مسئله دارد و نه انگیزۀ ملی.
لویه جرگه تصویب کرده است که سربازان آمریکایی در صورت بروز جرم در خاک افغانستان محاکمه نشوند. تنها شرطی که کرزی در این باره گذاشته اینست که در زمان محاکمه سربازان، هیئتی از افغانها نیز در دادگاه حضور داشته باشند. در واقع آمریکایی ها در معاهدۀ امنیتی به آنچه که می خواستند رسیدند.
آمریکایی ها در این معاهده به چیزهایی دست یافتند؟
مهمترین مسئله ای که آمریکایی ها بدان دست یافتند، ایجاد پایگاه نظامی بود. در این معاهده پیش بینی شده است که در خاک افغانستان 9 پایگاه نظامی وجود داشته باشد. 2 پایگاه نظامی آمریکایی ها( در ایندند و فراه) در نزدیکی مرزهای ایران است.
از سویی آمریکایی ها اعلام کرده اند در صورتی که کرزی آن را امضاء نکند، فرد دیگری باید آنرا امضاء کند. آمریکا اعلام کرده است که در این صورت کل نیروهای خود را از افغانستان خارج خواهد کرد.
این مسئله چقدر شدنی است؟
به نظر من این بلوف است. آمریکا با اهداف مشخصی از جمله کنترل چین، هند و روسیه قصد ماندن در این کشور را دارند. آنها در واقع بازیهای بزرگتری در سر دارند. بعید است که آمریکایی ها تجربۀ عراق را تکرار کنند و کل نیروهای خود را خارج کنند. در واقع عراق برای آمریکایی ها جاذبۀ زیادی نداشت تا خودشان را درگیر کنند اما افغانستان برای آمریکایی ها فرق دارد.
معاهدۀ امنیتی امضاء خواهد شد؛ اما کرزی به دنبال اینست که از آمریکایی ها تضمین بگیرد تا همانند قبل انتخابات را مهندسی کند. واقعیت اینست که در انتخابات قبلی اگر آن اتفاق نمی افتاد، عبدالله عبدالله برنده بود.
در آن زمان از برخی شهرها صندوق هایی آمد که حتی یک نفر حاضر به رأی دادن نبودند و بخش قابل توجهی از آن در دست طالبان بود و اصلاً کسی رأی نداده بود. در دور قبلی انتخابات صندوق های خیالی برای برنده شدن ایجاد شد، کرزی در واقع خواهان آنست که در این دور نیز این مسئله تکرار شود. در واقع کرزی تلاش می کند در ازای گرفتن تضمین از آمریکایی ها که صدایشان در این دور از انتخابات در مقابل صندوق های خیالی درنیاید، معاهدۀ امنیتی را امضاء کند و در مقابل آمریکایی ها همانند دور قبل سکوت کنند.
آیا این بار آمریکا حاضر است که در مقابل این امتیاز باز هم سکوت کند؟
به نظر نمی رسد که آمریکایی ها این بار زیر بار این سکوت بروند؛ آنها دلایل خاص خود را دارند. آنها تصور می کنند که این تیم آنقدر وارد جریانات فساد سیاسی و مالی شده که دیگر اعتباری در افکار عمومی ندارد و باید قدرت جابجا شود. در واقع از نظر آنها لازم است که این تیم کنار برود و تیم جدیدی روی کار بیاید که حداقل بدنام نباشد.
نظر همسایۀ جنوبی افغانستان(پاکستان) چیست؟
به نظر می رسد پاکستان هم در حال کوتاه آمدن است. سفر نواز شریف به افغانستان پس از رأی لویه جرگه قابل تأمل است. برداشت من اینست که نواز شریف در ارزیابی نهایی خود به این نتیجه رسیده است که استراتژی جهادی که ارتش پاکستان تاکنون داشته، در هند و افغانستان باید تعدیل شود و تحت کنترل درآورند. نواز شریف می تواند کمک کند که دولت افغانستان در روند صلح با طالبان پیش برود و آمریکایی ها خروج آبرومندانه ای از افغانستان داشته باشند.
پاکستان البته بازی خود را دارد و امتیازات خود را می خواهد ولی هم اکنون مانع خیلی جدی در راه صلح با طالبان و اجرای فرمول مورد نظر پترائوس(مبنی بر واگذاری مناطق شرقی و جنوبی افغانستان به طالبان و اعطای بخشی از قدرت در کابل در ازای دست برداشتن از جنگ) نیست.
به نظر می رسد تیم نواز شریف به این نتیجه رسیده است که فرمول مورد نظر ژنرال پترائوس به نفع پاکستان است. ارتش هنوز موضع خودش را عنوان نکرده است اما با تحولاتی که در ارتش پاکستان در حال رخ دادن است(از جمله رفتن ژنرال کیانی و آمدن راحل شریف) این احتمال هست که ارتش قانع شود که با طرح پترائوس موافقت کنند.
در آن صورت چه وضعیتی حاکم خواهد شد؟
در مناطق جنوبی و شرقی طالبان می توانند حکومت اسلامی مورد نظر خودشان را داشته باشند و بخشی از قدرت را در داخل کابل داشته باشند. البته مسئله ای ساده ای نیست.
دغدغۀ مهم برای پاکستان اینست که با احداث پایگاه نظامی آمریکا در خاک افغانستان و حضور 10 سالۀ آنها در این کشور، امکان پیروزی نظامی طالبان وجود ندارد و شکل قهرآمیز قدرت را نخواهد داشت. بنابراین به یک حداقلی باید رضایت بدهند. حداقل مورد نظر طرح پترائوس است.
ولی اصل قضیه اینست که جنگ با طالبان تمام می شود و در این جنگ باید پاکستان کمک کند. این همان مسئله ای است که نواز شریف در سفرش به کابل بر آن تأکید کرده بود. وی در کنفرانس مطبوعاتی بر این مسئله تأکید کرده بود که:" امنیت پاکستان و افغانستان با هم گره خورده است، صلح در افغانستان به نفع اسلام آباد است، مسئلۀ تروریسم هر دو کشور را تهدید می کند و ..."
به نظر من نواز شریف و تیم وی همۀ این مسائل را پذیرفته اند که طالبان با خصلت هایی که دارند تقویت کنندۀ جنگ در افغانستان هستند و البته این به نفع پاکستان است، اما در عین حال تقویت کنندۀ جنگ در مناطق قبایلی پاکستان هستند و این دیگر به نفع اسلام آباد نیست. توجه داشته باشید که طالبان افغانستان و طالبان پاکستان 2 خصلت دارند: هر دو پشتون و هر دو رادیکال از نوع دیوبندی هستند.
بنابراین پاکستان این بار قصد دارد با تمام نیرو به این بحران پایان دهد؟
به نظر من پاکستان ناچار است که به این مسئله تن بدهد. چون از یک طرف فشار آمریکاست که خواهان ورود ارتش به وزیرستان پاکستان است تا نیروهای رادیکال اسلامی و زیرمجموعه های القاعده را از وزیرستان خارج کند.
آیا ارتش توان چنین کاری را دارد؟
فعلاً ارتش تمایلی به این کار از خود نشان نداده است. البته این کار ساده ای نیست ولی استراتژی بلندمدت آمریکا براینست که مقداری ساختارهای موجود را در 7 منطقه تعدیل کنند. یعنی سازمان القاعده نتواند دیگر در آنجا حضور داشته باشد.
در این استراتژی بلندمدت آمریکا با القاعده چه خواهد کرد؟
این احتمال هست که بخش عربی سازمان القاعده را به کشورهای عربی و شمال آفریقا منتقل کنند؛ بخش ازبک را به آسیای مرکزی و بخش چچن را به داغستان و روسیه و بخش شرقی ترکستان را به ایالت سین کیانگ منتقل خواهند کرد. این اتفاق دیر یا زود خواهد افتاد.
با چه مکانیزمی؟ آیا شدنی است؟
بله. ساده نیست. قبایل وضعیت خاصی دارند و شاید زیر بار نروند. با در نظر گرفتن اینکه بخشی از ارتش پاکستان در جریان افراط هم حضور دارند این پروسه بسیار پیچیده تر خواهد شد. یکی از دلایلی که نواز شریف قادر به حل این بحران نخواهد شد اینست که ارتش پاکستان یک ارتش جهادی است و تفکر جهاد از سال 1947 تاکنون وجود داشته است. اما فراموش نکنیم که امروز این نیاز احساس شده که با در این روند تجدید نظر شود. به نظر من هم اکنون پاکستان ضرورت این تغییر را احساس کرده است.
اگر دقت کنید بعد از کشته شدن خانم بوتو و آمدن زرداری در رأس کار، مسئلۀ ای در آمریکا تحت عنوان "بلوچستان بزرگ" مطرح شد. چند سناتور آمریکایی مسئول این پروژه شدند، با چند تن از رهبران بلوچ دیدار کردند و جلساتی تشکیل داند و این مسئله را مطرح کردند که اگر آمریکا می خواهد در آینده نیازی به پاکستان و ایران بر ورود به افغانستان نداشته باشد، باید به دنبال بلوچستان مستقل باشد. در واقع آنها این مسئله را مطرح کردند که زین پس آمریکا با اعمال فشار تجزیه به پاکستان، این چماق را بالای سر پاکستان نگه دارد که یا آنها باید با آمریکا همکاری کنند و یا باید خطر تجزیه را بپذیرد. در واقع در آن صورت آمریکا هم به افغانستان به صورت دراز مدت دسترسی خواهد داشت و هم به سایر اهدافش خواهد رسید.
این مسئله برای پاکستان در اواخر دورۀ "حزب مردم" حاد شد و جمع بندی که ارتش پاکستان و نیروهای سیاسی به آن رسیدند این بود که باید جلوی این مسئله گرفته شود. یکی از راهها این بود که باید با آمریکا همکاری کنند و به آنها راه بدهند و خط کراچی- پیشاور- کابل باز کنند چون در غیر اینصورت این مسئله خطرناک خواهد بود. واقعیت اینست مسئله ای که در ارتباط با افغانستان و پاکستان هم اکنون مطرح است اینست که پاکستان باید به صلح در افغانستان کمک کند.
دربارۀ انتخابات چطور؟
تضادهای قومی و سیاسی بین گروههای مختلف در افغانستان به یک جایی رسیده که باید دولت تلاش کند که بتواند وحدت ملی را در این کشور ایجاد کنند. آمریکا در این مسیر در حال کمک است. آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که تیم کرزی نتوانسته خوب در عرصۀ داخلی و خارجی عمل کند و هنوز در کنار چالش های درونی، آمریکا در حال مبارزه با نیروهای افراطی و القاعده در افغانستان است و از همه مهمتر اعتبار آمریکا هم زیر سوال رفته است. در این میان همۀ کمک های بین المللی که به افغانستان تعلق می گرفت، درگیر فساد مالی می شد و تغییری در وضعیت افغانستان نمی شد.
پس در انتخابات آینده آمریکایی ها در کدام موضع هستند؟
انتخابات آیندۀ افغانستان بسیار مهم است. مهم است از این جهت که تکلیف افغانستان را روشن خواهد کرد؛ یا افغانستان برای دهه های متمادی درگیر جنگ باقی خواهد ماند و یا به صلح و ثبات خواهد رسید و دولتی روی کار خواهد آمد که حداقل مورد قبول اکثریت اقوام باشد.
از میان نامزدها کدامیک شانس پیروزی بیشتری دارند؟
تقریباً هر جناحی در این دور از انتخابات نامزد دارد. زلمی رسول، قیوم کرزی از گزینه های دولتی هستند. عبدالله عبدالله نمایندۀ ائتلاف ملی است، نادر نعیم (نوۀ ظاهرشاه) نیز گزینۀ سلطنت طلبان است، قطب الدین حلال، نمایندۀ حزب اسلامی حکمتیار و بالاخره صیاف نمایندۀ جهادی هاست. بنابراین همۀ گروههایی که به نوعی در افغانستان مدعی قدرت هستند، نماینده دارند. اگر انتخابات منصفانه و سالم برگزار شود، علی القاعده باید نیرویی بیاید که چند ویژگی داشته باشد: سابقۀ جهادی داشته باشد، با قومیت پشتون سازگار باشد و با بقیۀ قومیت ها مسئله ساز نباشد.
در این میان کدام گزینه شانس بیشتری دارد؟
عبدالله عبدالله همۀ این ویژگیها را دارد. وی با احمدشاه مسعود بوده، چهرۀ جهادی است، پدرش پشتون و از اهالی قندهار است. (قندهار نقش مهمی در معادلات سیاسی افغانستان دارد). فرد تحصیل کرده و لیبرالی است. به نظرم مجموع شرایط می تواند به سود عبدالله عبدالله باشد. اگر انتخابات منصفانه و آزاد برگزار شود، شانس برنده شدن وی زیاد است.
موضع طالبان چیست؟
طالبان هنوز موضع خودشان را روشن نکرده اند. طالبان اعلام کرده اند که اجازه نخواهند داد که انتخابات برگزار شود. مناطقی که در دست طالبان است، پشتون نشین است. به هر میزان که در این مناطق رأی کمتری داده شود (و صندوق های خیالی وجود نداشته باشد) قطعاً عبدالله عبدالله پیروز است. برای اینکه رقیب اصلی وی زلمی رسول و اشرف غنی احمدزی است. البته این احتمال هست که پشتون ها تا زمان برگزاری انتخابات دست به ائتلاف بزنند و در نهایت یک نامزد بدهند و از طالبان تضمین بگیرند که در انتخابات خرابکاری نکنند.
در صورت ائتلاف شانس کدامیک بیشتر است؟
احتمالا اشرف غنی. شانس وی بیشتر است.
نظر پاکستان بر روی کدام گزینه است؟
به نظرم رأی آنها صیاف باشد. پول و امکانات عربستان سعودی و حمایت های پشت پردۀ ایدئولوژیک به نظرم شانس صیاف را هم زیاد خواهد کرد. لذا شانس وی را نیز نباید نادیده گرفت. به نظر من در حال حاضر در میان گزینه ها شانس عبدالله عبدالله از سایرین بیشتر است. به این دلیل که بخشی از پشتون ها به وی رأی خواهند داد. عبدالله عبدالله آراء خودش را دارد، چون از تبار پشتون است به اضافۀ اینکه در مناطقی که می رود پشتون صحبت می کند. او در کنار زبان پشتون، تاجیکی، فارسی می داند. او توانایی بالایی در این قضایا دارد.
در این شرایط انتخابات دارای اهمیت زیادی است. در واقع با این انتخابات(در صورت آزاد و منصفانه بودن) تکلیف صلح و جنگ در افغانستان روشن می شود. اگر آزاد برگزار شود صلح در این کشور برقرار خواهد کرد و اگر مهندسی شود زمینه ساز تنش و درگیری خواهد شد.
گزینۀ مورد نظر آمریکایی ها کدام است؟
گفته می شود تماس هایی میان عبدالله عبدالله با مقامات آمریکایی صورت گرفته است. اگر این مسئله صحت داشته باشد به نظر می رسد گزینۀ مورد نظر آنها نیز عبدالله عبدالله باشد. به نظر می رسد آمریکایی ها به این نتیجه رسیده اند که سایرین قادر به حل چالش های افغانستان نیستند و باید نیروی روی کار بیاید که هم پایگاه اجتماعی گسترده تری داشته باشد؛ هم روابط الملل را بفهمد و هم بحرانها را حل کند.
تکلیف معاهدۀ امنیتی چه می شود؟
به نظر من امضاء خواهد شد. به نظر من اگر کرزی امضاء نکند، اختیارات را به فرد دیگری خواهد داد. تا امضای خودش پای این قرارداد نباشد.
به طور عینی چرا این توافق نامه خیانت تلقی می شود؟ فقط به دلیل کاپیتولاسیون؟
تجربۀ 40 سال گذشتۀ افغانستان نشان می دهد که دخالت خارجی در نهایت به جایی رسیده که تمام منافع ملی، حاکمیت و صلح را به خطر انداخته است. امضای قرارداد گندمک توسط شاه شجاع یکی از نمونه های آنست که استقلال ملی افغانستان از بین رفت. استقلال ملی افغانستان مدیون دوران امان الله خان است. قراردادی که در راولپندی بعد از 3 جنگ با انگلیسی ها امضاء شد، توانستند استقلال ملی خود را بدست آورند. هم اکنون این ذهنیت در میان افغانها ایجاد شد که معاهدۀ امنیتی همانند قرارداد قبلی است و استقلال ملی افغانستان از بین خواهد رفت.
دادن مصونیت قضایی به نیروهای آمریکایی مخالف قانون اساسی افغانستان است. و هم به لحاظ شرعی مشکل ساز است. علمای تراز اول افغانی به لحاظ شرعی بر این مسئله ایراد می گیرند که نمی شود یک غیرمسلمان بر مسلمان در یک کشور اسلامی حاکم شود. لذا این قرارداد هم به لحاظ شرعی، قانون اساسی مردود است.
از سویی حضور 10 سالۀ آمریکا قابل تمدید است. آمریکا به تجربه ثابت کرده است زمانی که در یک کشور پایگاه زده، ماندگار شده است مثل ژاپن، کره جنوبی و آلمان و ترکیه. تصور کنید ژاپن با تمام قدرتش وقتی نمی تواند در مورد پایگاههای نظامی آمریکایی تصمیم گیری کند، یقین بدانید افغانها قادر به این مسئله نخواهند بود که در مقابل آمریکا بایستند.
در این معاهده دربارۀ همسایگان از جمله ایران نیز اشاره ای شده است؟
بندی در این معاهده است که نیروهای آمریکایی نمی توانند از خاک افغانستان برای حمله به همسایگان افغانستان و یا کشور ثالثی استفاده کنند.
چه تأثیری بر مرز پاکستان خواهد داشت؟
وجود پایگاه نظامی آمریکا در افغانستان برای پاکستان از دو زاویه مهم است:
*نفوذ هند در افغانستان در حال افزایش است و نفوذ پاکستان در حال کاهش. این در معادلات منطقه ای به ضرر پاکستان است. با این قرارداد هند وارد افغانستانی می شود که مرزهای طولانی با پاکستان دارد و پاکستان احساس محاصره شدگی خواهد کرد. این برای پاکستان خطرناک است. هند امروز پس از گذشت 12 سال به لحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی خیلی نفوذ کرده است. جالب است بدانید 80% فیلم هایی که در تلویزیون افغانستان پخش می شود فیلم های هندی است. افغانها امروز زبان اردو را به خوبی می فهمند. هند نفوذ فرهنگی گسترده ای در افغانستان یافته است.
*دوم اینکه پاکستان خواهان آنست که قدرت کاملا هماهنگ و در واقع حکومت دست نشانده با خودش داشته باشد. با پایگاه های نظامی آمریکا این امکان از پاکستان سلب خواهد شد. پاکستان دیگر نمی تواند طالبان را تقویت کند که بتوانند کابل بزرگ را بگیرند و حکومت نزدیک به اهداف پاکستان ایجاد کنند. بنابراین از این دو زاویه وجود پایگاه نظامی آمریکا برای پاکستان حتی بیش از روسیه، چین و ایران خطرناک است.
اسلام آباد چه تمهیدی در مقابل این تهدید اندیشیده است؟
پاکستان حاضر نیست برای مخالفت خود هزینه بدهد. آنها ترجیح می دهند این هزینه را ایران بپردازد. چون ایرانی ها صریح مخالفت خود را اعلام کرده اند.

5252

 

کد N9497

وبگردی