ادب یک دولتمرد؛در سخن و سلوک رئیس جمهور روحانی
توقع ما روزنامه نگاران زیاد نیست و حتی برخی رخدادهایی که در همین سه ماه بعد از دولت آقای روحانی رخ داده است، نشان داده که این جماعت تا چه اندازه صبور و شکیبایند و بر محذورات و مقدورات دولت توجه دارند. نمونه آن دو روزنامه هم میهن و نشاط که هر دو تیم خود برای انتشار روزنامه را تجهیز کردند و قرار بود یکی اول آبان و دیگری اواخر آبان انتشار یابد که اولی تنها یک پیش شماره انتشار داد و عطای کار را به لقایش بخشید و دومی همچنان هزینه می دهد که مگر دستی از آستین غیب به در آید و گرهی از کار فروبسته آنها باز کند. یا روزنامه بهار که می توانست تعطیل و توقیف نشود و توقیف آن را تا روز نتیجه دادگاه به تعویق اندازند. همچنانکه هنوز از فک پلمب قوی ترین و بزرگترین تشکل صنفی مطبوعاتی ، انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران،خبری نیست اگرچه در همین مدت فرصت بیان انتقادات و نامه نگاری ها و رایزنی ها برای اعضای هیئت مدیره انجمن فراهم شد که گامی رو به جلوست.
همین جماعت البته مذعن ومعترفند که آن فضای محتسب مزاجانه و امنیتی که از روزنامه نگاران شجاعت ستانی می کرد و آنها را به بند و زنجیر و زندان، تهدید، اکنون رخت بربسته و افقی نمایان شده که می توان به آن امیدو دل بست.
نگارنده خود در سفری که به ایران داشتم (اوایل آبان)و ملاقاتی که در دفتر روزنامه نشاط با آقای شمس الواعظین،این شرایط بشارت زا را نظاره کردم و نشاط و شادابی و امنیت خاطر را در جماعت روزنامه نگاران و البته خود آقای شمس با آن پیپ معروف و کیسه توتون دیدم که سرخوشانه و یله پا بر روی پا انداخته و به تحلیل اوضاع می پرداخت . سپس با اعضای تحریریه هم ملاقات کوتاهی داشتم. این را هم می دانیم که رشد در این حوزه میلی متری است و شادمانه وشاکریم که همین رشد میلی متری هم رخ می دهد و هر روز امیدوارترمان می کند.اما ما روزنامه نگاران عادت کرده ایم، اگر پایی در زمین داریم و قرار است واقعیت ها را بنویسیم ، از سوی دیگر سری بر آسمان داشته باشیم و در پی ایده آل های شغل خودمان هم برآییم و برخی وعده های دولت تدبیر و امید را به انتظار بنشینیم و یاد آور شویم که : وان مواعید که دادی مرواد از یادت.
میانه:
بخشی از گفت وگوی آقای روحانی با شبکه اول سیما به سوالی درباره ممنوع القلمان اشاره داشت که چنین گفتند«خیلی از نویسنده ها ممنوع القلم شده بودند و ما آنها را به سریع القلم تبدیل کردیم . بروند قلم بزنند و هر چه می خواهند بنویسند، البته در چارچوب قانون و خود آنها اهل این کشور هستند و وطن دوست هستند و علاقه مند به این کشور هستند.»
اگر بخواهیم در این گفته ها دقیق شویم سخنان رئیس جمهور نشان می دهد که هنوز هستند برخی از نویسنده ها که ممنوع القلمند و دولت تدبیر و امید باید تدبیری بیندیشد که آنها بتوانند قلم بزنند. برخی از آنها آزاد شده اند، اما آزادی بیان و قلم ندارند.ای کاش مشاوران آقای رئیس جمهور که اطلاعات بخش اقتصادی را با آمار و ارقام در اختیار ایشان گذاشته اند دربخش فرهنگ نیز این گونه می کردند و آماری از ممنوع القلمان سال های اخیر را به آقای روحانی می دادند تا ایشان در این نشست از اجحافی که در حق این گروه شده است نیز سخنی می گفتند. چرا که برخی از این روزنامه نگاران چیزی جز نوشتن ندارند و اصولا مشخص نیست که بر اساس کدام قانون باید این گروه از نوشتن و فعالیت قلمی محروم شوند.
از جمله این محروم شوندگان دوست روزنامه نگارو نویسنده و تحلیلگرم احمد زید آبادی است. دیگرانی هم هستند که ممنوع المقلمند اما نگارنده به یک دلیل خاص نام احمد زید آبادی را آورده ام ، چرا که او را نماد روزنامه نگاران ممنوع القلم می دانم .
این نوشته به معنی کم انگاشت و نادیده انگاشتن فعالیت دیگر همکاران روزنامه نگار نیست، اما احمد، برای من تجسم شرف و انسانیت درروزنامه نگاری بود و هست و حشر و نشر فراوان با او عاطفه ای را در من ایجاد کرده است که طبیعی است این علاقه و عاطفه با دیگر همکاران روزنامه نگار وجود نداشته باشد. مثل عاطفه ای که آدمی به دوست نزدیکش دارد.این مسائل جدای از برخی مواضع ما در حوزه های سیاسی و فرهنگی است که من نظری داشتم و ایشان نظری دیگر.
آنچه که ما از آن به عنوان اخلاق در معنای وسیع کلمه و نه اخلاق حرفه ای در روزنامه نگاری ،یاد می کنیم را نگارنده در وجود این نازنین شاهد بودم. باها و بارها پای صحبت هایش نشستم، در دوران کاری روزنامه همشهری(بیش از 8 سال) و دیگر رسانه ها و از تحلیل های او از اوضاع سیاسی منطقه وایران لذت بردم وافسوس خوردم و می خورم که چرا چنین دانشی مرد صافی اعتقادی را باید به کند و زنجیر کشید و قلمش را به بند؟!داستان زندگیش را از دوران کودکی و نوجوانی شنیدم که از دل چه رنج و مرارت و دردی در محیطی پر از فقر و نکبت و ادبار سربرکشیده و عجیب و شگفت انگیز آن که بی حقد و حسد و بُخل ، به چنین روح پر از استغنایی دست یافته است. این ها همه خصوصیت هایی انسانی اند که واقعا در کمتر آدمی در دور و بر ما یافت می شود و حال علاوه بر این خصوصیات که عاطفه آدمی را لبریز از شور و شوق می کند، باید از تخصص و دانش او هم یاد کنیم که در بند و حصر بودن آن خسرانی برای جامعه سیاسی و روزنامه نگاری ماست.
نقدهای وی نمونهای از نقد صریح، موجز ومختصر والبته شجاعانه و بدون توهین در مطبوعات ایران به شمار میرود. زید به سیاست از دریچه اخلاق مینگریست و سخت در پی سیاستمداری بود که اخلاقی باشد و شاید یکی از دلایل ذکر خیر من از وی در این یادداشت در همقرانیام در این زمینه با وی است. به همین دلیل است که در نوشتههایش همه گاه سعی میکرد معیارهایی چون آزادی، آدمیت و مروت و نقد و سنجش عقلانی را لحاظ کند.
نوشتههایش برخی خطوط قرمز خود ساخته را به عقب راند و به روزنامهنگاران آموخت که چگونه و با چه زبانی میتوان انتقادات صریح و ریاسوز کرد که طرف مقابل هم احساس توهین نکند.
زید بود که نخستین بار تشکیک در یک منبع و سرکشی به دیگر منابع برای اطمینان از صحت یک خبر را به من آموخت. سالهایی که تازه به روزنامه آمده بودم ، جوان لاغر اندامی را میدیدم که یا روی میز نشسته و مطالعه میکند و یا در کنار تلکس خبری به تمامی خبرگزاریهای داخلی و خارجی سر میکشد که دامنه آگاهیهایش را از یک رخداد برکشاند وبالا بَرد واین درسی شد برای من که در نگارش و انعکاس هیچ خبری در آن واحد نظر مطلق ندهم. به خصوص اخباری که خطرخیز بودند و انعکاس و یا نوشتن درباره آنها احتیاطهای چندی میطلبید و درستی و صحت آن را باید با چند منبع چک میکردیم.
آن زمانها میگفت که در زندان( سال 79 به بعد) نهج البلاغه کتاب بالینیاش بود و در سال های بعد از 88 مثنوی معنوی.
درکش از مسائل ، به خصوص تاریخ سیاسی ایران وتاریخ اسلام، بسیار بالا و کتابهای مهم این حوزهها را فرو بلعیده بود. در همان شلوغی تحریریه یکی دو کتابش را نوشت و فیش برداریهایش را انجام داد. از کمترین فرصت به دست آمده برای مطالعه و نوشتن بهره میبرد.
در عرصه خبر و انعکاس درست و دقیق یک خبر یا روایت زید سخت گیر و محتسب مزاج بود، چرا که اعتقاد داشت اگر اخبار دقیق و کامل انعکاس نیابند ،اسباب گمراهی مخاطبان را فراهم میکنند،اما در عرصه تحلیل نه. وی به تسامح و نگاه دیگران احترام میگذاشت و همه گاه میگفت: شما بر اساس اطلاعات و اخباری به یک تحلیلی رسیدید که برای من محترم است، اما این که این تحلیل چقدر اعتبار دارد باید با تحلیلها و سخنان دیگر در حوزه عمومی قرار داده شوند و سپس غث و ثمین هرکدامشان بر روزن افتد.
[span]انجام: او منتقدی دلسوز و مشفق و علاقه مندو عاشق ایران بود و هست.با منتقدان دلسوز و با شفقت خود این گونه نیابد برخورد کرد؟
زید روزنامهنگار و پژوهشگر - کارشناسی است که در زمینه مسائل خاورمیانه و به خصوص مسائل مربوط به فلسطین و اسرائیل از برگزیدگان است و ذهنی کارکشتهو چند منبعی و خبره دارد.کتابش باعنوان«دین و دولت در اسرائیل- انتشارات روزنگار-1383) که پایاننامه دوره دکترایش هم است، و نگارنده هم این بختیاری را داشت که در نشست دفاعیه اش که با نمره عالی در دانشگاه تهران (دانشکده حقوق و علوم سیاسی) فارغ التحصیل شد، حضور داشته باشم، از جمله آثار موجز ولی کاربردی در دادن شناخت از وضعیت فرهنگی سیاسی و مذهبی رژیم اسرائیل به شمار میرود. شاید اگر زید اندکی عافیت طلب بود،اکنون در بهترین دانشگاههای کشورهای اروپایی وآمریکایی به تدریس مشغول بود و تحقیق میکرد و نه آنکه در در این سالها به گوشه زندان رانده شود و یا در منزل تنها به گپ و گفتی با دوستان سرگرم شود. نوشته های و تحلیل های او باید به حوزه های عمومی کشانیده شود و اسباب بحث و جدل های تازه ای را فراهم کند و نه آنکه در محفل های دوستانه گفته آید.
هر حکومتی برای توسعه در هر ابعادی نیازمند به تحمل عقیده مخالف و منتقد است و تا این اتقاق نیفتد و در هر موضوعی آرای مختلف طرح و نقد نشوند، قول صحیح و برتر شناخته نخواهد شد و توسعه و رشدی هم به دست نخواهد آمد. سخن آن فیلسوف غربی را به یاد داشته باشیم که فرهنگ با تمایزها و تفاوتها میشکفد و با پیدایی نیازهای نوین و به حال خود رها شدن نیازهای قدیمی میبالد و برکشانیده میشود.
امید که دولت آقای روحانی با همتی که در او و زیر مجموعه اش سراغ داریم به چنین وضعیتی پایان دهند و قول ایشان که گفته اند«خیلی از نویسنده ها ممنوع القلم شده بودند و ما آنها را به صریح القلم تبدیل کردیم » به برداشتن حصر و مانع ازتمامی ممنوع القلمان تبدیل شود.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است