مونه MONET

کلود مونه (نقاش فرانسوی، ۱۸۴۰ ـ ۱۹۲۶). مهم‌ترین رهبر جنبش امپرسیونیسم به‌شمار می‌آید؛ و در نقاشی‌های متأخرش، از بسیاری جنبه‌ها، پیام‌آور اکسپرسیونیسم انتزاعی محسوب می‌شود. او …

کلود مونه (نقاش فرانسوی، ۱۸۴۰ ـ ۱۹۲۶). مهم‌ترین رهبر جنبش امپرسیونیسم به‌شمار می‌آید؛ و در نقاشی‌های متأخرش، از بسیاری جنبه‌ها، پیام‌آور اکسپرسیونیسم انتزاعی محسوب می‌شود.
او دوران نوجوانی‌اش را در بندر لوهاور گذرانید. در آن‌جا با بُدن آشنا شد (۱۸۵۸)؛ و به تشویق وی از کاریکاتورسازی به منظره‌نگاری روی آورد. برای هنرآموزی به پاریس رفت (۱۸۹۵). در آکادمی سوئیس با پیسارو و سزان برخورد کرد. پس از پایان خدمت وظیفه، دو سالی زیر نظر گلر آموزش دید (۱۸۶۲ ـ ۱۸۶۴). به اتفاق هم‌شاگردان خود ـ رُنوار، سیسلی و بازیل ـ در حوالی فونتن‌بلو دست به تجربه در نقاشی هوای باز زد. ناراضی از نحوه تدریس گلر، روش یُنگ‌کینْت و بُدن را پیش گرفت؛ و همواره آنان در منظره‌های اطراف اُنْفلُر به ثبت نمودهای جوی پرداخت (۱۸۶۴). نقاشی‌هایش از چشم‌اندازهای مصب رود سن ـ که در سالن ۱۸۶۵ پذیرفته شدند ـ حاکی از قدرت تشخیص و انتخاب دقیق رنگ سایه‌ها بودند. در همین زمان تصمیم گرفت که مضمون پردهٔ ناهار در چمن‌زار اثر مانه را در فضای خارج از کارگاه تصویر کند (محتملاً، نقاشی این پرده هرگز به انجام نرسید؛ ولی در طرح مقدماتی آن کوششی موفقیت‌آمیز را برای بازنمائی آدم‌ها در زیر نور تابیده از میان برگ‌های درختان می‌توان ملاحظه کرد). در اواخر دهه ۱۸۶۰، مونه و رُنوار، در کنار یکدیگر و ضمن تبادل تجربیاتشان، نخستین نقاشی‌های امپرسیونیست ناب را آفریدند. مونه، در زمان جنگ فرانسه ـ پروس، به هلند و انگلستان رفت (۱۸۷۱)؛ و در لندن آثار تِرنِر و کانْستِبِل را از نزدیک مطالعه کرد.
در نخستین نمایشگاه امپرسیونیست‌ها، پردهٔ امپرسیون: طلوع آفتاب (۱۸۷۲) را نشان داد (اصطلاح ”امپرسیونسیم“ در ارتباط با همین اثر مونه رایج شد). او، بعداً، در چهار نمایش دیگر امپرسیونیست‌ها شرکت کرد؛ و همچون پیسارو، سیسلی، مونیرو آماج انواع تهمت و خصومت قرار گرفت. در دهه ۱۸۷۰، عمدتاً، در آرژانْتوی و در کنار مانه، مُریزو، و سیسلی به مطالعهٔ جلوه‌های متغیر نور و جو در طبیعت ادامه داد. با مجموعهٔ ایستگاه راه‌آهن سن‌لازار (۱۸۷۶ ـ ۱۸۷۸)، تجربه در نقاشی از موضوع واحد را شروع کرد. سال‌های فقر و مرارت مونه با ارائه نقاشی‌هایش در کنار آثار رُدَن (۱۸۸۹)، به پایان رسید. در ژیورنی اقامت گزید (۱۸۸۳)؛ و جزء چند سفر کوتاه‌مدت به لندن و ونیز، تا آخر عمر در آن‌جا ماند. با اهداء شماری از پرده‌هایش به دولت، در حرکتی بری اشاعهٔ صلح‌طلبی سهیم شد. او که ـ به‌گفتهٔ خودش ـ ”از تاریکی بیش از مرگ می‌ترسید“، به هنگام مرگ، تقریباً نابینا بود. این جملهٔ معروف سزان که ”مونه فقط یک چشم است، اما چه چشم بینائی“، ماهیت نقاشی مونه را به‌خوبی توضیح می‌دهد. او همواره سعی داشت موضوع را بدان‌گونه که می‌دید ـ و نه آن طور که از قبل می‌شناخت ـ نقاشی کند. در ابتدا، چشم‌اندازهائی تابناک با رنگ‌های درخشان می‌کشید (مثلاً: زنان در باغ ـ ۱۸۶۷)، ولی هنوز شکل‌ها مرزبندی شده، رنگ‌های ترکیبی و ضربه‌های قلم‌مو محدود بودند. در سال‌های ۱۸۷۰، پس از مشاهدهٔ آثار ترنر و کانستبل، تحولی چشم‌گیر در کارش به‌وجود آمد (مثلاً: پلِ آرژانتوی ـ ۱۸۷۴). مونه در این مرحله با تأثیر آنی شیء بر چشم نقاش اهمیت می‌داد. با تجزیهٔ رنگ موضعی اشیاء به تکه رنگ‌های خالص و با استفاده از تباین‌های رنگی، سعی در ضبط جلوه‌های ناپایدار نور و جو داشت. در این روش رنگ‌گذاری، طرح خطی بعضی از اجزاء تصویر (چون درختان و ابرها و امواج آب) تقریباً از میان می‌رفت؛ ولی برخی اجزاء دیگر (چون پل و قایق‌ها) با ضربه‌های قلم برجسته‌نمائی می‌شدند. دیری نگذشته که مونه جنبه‌های ساختمانی مشابه با آثار کورو را به سود بازنمائی دگرگونی‌های نور کنار گذاشت. او از زاویهٔ دید ثابت، در ساعت‌های مختلف روز و در شرایط جوی متفاوت، به نقاشی از یک موضوع (پشته علوفه، درختان، روبنای کلیسا) پرداخت. نتیجهٔ این تجربه‌ها، وانهادن ساختار اشیاء و تحلیل شکل‌ها در نور بود. از این پس، در نقاشی مونه فرم به‌واسطه رنگ نموده شد. در دوره‌ای طولانی که مونه نیلوفرهای آبی باغچهٔ شخصی‌اش در ژیورنی را بارها نقاشی کرد، آخرین گام را در جهت استحالهٔ واقعیت عینی، و نفی اعتبار ”موضوع“ برداشت. در این پرده‌ها، صور طبیع بیش از پیش به انتزاع گرائیدند (مثلاً: نیلوفرهای آبی ـ ۱۹۰۵). با این‌حال، مونه هیچ‌گاه به ذهنی‌گرائی دچار نشد، و هرگز از اصول اساسی روش مشاهده کاملاً عدول نکرد. در واقع، او که طی دوره‌های پیشین، جلوه‌های بصری نور و جو را به‌ حد روابط انتزاعی سطح‌های رنگین فرو کاست؛ و کیفیتی را در مقولهٔ نقاشی ناب پیش نهاد که ربع قرنی پس از مرگ وی در پرده‌های انتزاعی پالک بروز کامل یافت. از جمله دیگر آثارش: لاگره نوئی‌یر (۱۸۶۹)؛ گرین پارک (لندن) (۱۸۷۱)؛ جلوه‌های برف (وتوی) (حدود ۱۸۷۸)؛ سپیدارها (۱۸۹۱)؛ کلیسای روئن (۱۸۹۴)؛ نیلوفرهای آبی (۱۹۱۸) است. از این هنرمند اثر Environs de Giverny در این نمایشگاه به تماشا گذاشته شده است.