نیروی انسانی، اصل فراموش‌شده حوزه كتاب

«رشته كتابداری» سال‌های درازی است كه جزو رشته‌های درسی دانشگاه‌ها و مراكز علمی است. كتابداری به بحث پیرامون شیوه‌های طبقه‌بندی كتاب، حفظ و نگهداری اسناد مكتوب و پاره‌ای از …

«رشته كتابداری» سال‌های درازی است كه جزو رشته‌های درسی دانشگاه‌ها و مراكز علمی است. كتابداری به بحث پیرامون شیوه‌های طبقه‌بندی كتاب، حفظ و نگهداری اسناد مكتوب و پاره‌ای از آموزش‌های مرتبط با ادارهٔ یك كتابخانه می‌پردازد. این رشته و رشته‌های مرتبط با صنایع چاپ ـ كه بیشتر در حوزه سخت‌‌افزار می‌گنجد ـ جزو معدود تلاش‌های آكادمیك موجود در راستای گسترش فرهنگ كتاب و كتابخوانی است.
اما نیازهای ما در این حوزه چیست؟ فضای فعلی نشر كشور كاملا‌‌‌ً از پشتوانهٔ علمی و آموزشی بی بهره است. در چرخهٔ تولید، توزیع و مصرف، تمركز علمی و آموزشی را تنها در وجه تولید می‌بینیم؛ تألیفات، كلاس‌ها و دوره‌های متنوع آموزش نویسندگی و آموزش‌های مرتبط با تولید فنی شامل لیتوگرافی، چاپ، صحافی و ...
در وجه توزیع می‌توان گفت تفریبا‌ً هیچ فعالیت علمی و آموزشی رخ نمی‌دهد. تنها تلا‌ش‌های جسته و گریختهٔ موجود از چاپ چند عنوان كتاب ـ كه عمدتا‌ً ترجمه‌اند، نه تألیف ـ و آمارهای ناقص در مورد وضعیت ناشرین و كتابفروشی‌ها فراتر نمی‌رود. و همچنین است وجه مصرف كه كاملا‌ً از فعالیت نرم‌افزاری تهی است.
اما واقعا‌ً علت این خلأ تئوریك چیست؟ به هر كدام از اشیاء اطراف خود توجه كنید؛ آیا در پروسهٔ تولید، بسته‌بندی، بازاریابی، توزیع و فروش و حتی مصرف آن، كار نظری كارگاهی صورت می‌گیرد یا نه؟ یك كارخانه كه برای مثال رب‌ّ گوجه‌فرنگی تولید می‌كند، می‌داند كه برای ادامهٔ حیات و ارتقاء سطح تولیدات و درآمد خود باید درصدی از فروش و درآمدش را به سرمایه‌گذاری در بخش بهبود اختصاص دهد. می‌داند كه سرمایه‌گذاری در بخش فكر و نرم‌افرازی، بهبود مداوم را دنبال خواهد داشت كه خروجی آن، رضایت بیشتر مشتری، افزاییش فروش و در نهایت سودآوری بیشتر است. البته سرمایه‌گذاری در بخش بهبود، به دلیل اهمیت و نقش ویژه‌اش، هزینه‌های قابل توجهی را تحمیل می‌كند، اما ناشر یا تولید‌كننده‌ای كه در فضای یك صنعت غیر اقتصادی و زیان‌ده تنفس می‌كند، چگونه می‌تواند این سرمایه‌گذاری را داشته باشد؟ این تولید‌كننده متأسفانه تمامی همّتش صرف كاهش هزینه‌ها و ادارهٔ امور روزمر‌ّه حتی به قیمت حذف بخش برنامه‌ریزی و بهبود است. و در واقع همین مسأله در حوزه نشر باعث ایجاد این خلأ تئوریك شده است. وقتی یك اقتصاددان یا یك مدیر توانای اجرایی می‌داند كه حضور و صرف وقت و انرژی در صنایع دیگر برایش چندین برابر نسبت به فعالیت در بخش نشر و توزیع كتاب درآمدزاست، چرا باید به این عرصه وارد شود؟ و این در حالی است كه بخش‌های سیاستگزار در حوزه نشر و كسانی كه وظیفهٔ تأسیس چنین جریان‌هایی در نشر را دارند تا حد زیادی از آن غافلند.
مجموعهٔ این مشكلات به فقر نرم‌افزاری شدید در حوزهٔ نشر انجامیده و آن را به حالت احتضار برده است به طوری كه تقریبا‌ًٌ هیچ فعالیت زیرساختی در این حوزه در سطح ملی انجام نمی‌گیرد و در پی آن تمامی فعالیت‌های شاخه‌های این حوزه نیز با مشكلات ناشی از خلأ زیرساختی مواجه‌‌اند كه از مهم‌ترین آنها فقدان نیروی انسانی آموزش دیده در این زمینه است؛ نیروی انسانی آموزش دیده برای كتابفروشی، برای بازاریابی كتاب، برای پخش كتاب و ...
اهمیت ویژه نیروی انسانی علاوه بر قرار گرفتن در زمرهٔ امور زیر ساختی دلایل دیگری نیز دارد:
۱) نیروی انسانی مهم‌ترین منبع تولید به معنای عام آن است.
۲) تربیت نیروی انسانی فعالیتی درازمد‌ت است.
پیش‌نیازهای تربیت نیروی انسانی، كسب دانش‌های مورد نیاز و یا در واقع همان مواد آموزشی است كه تحقیقات، مطالعات، تجربیات و آزمون و خطاهای عملی گسترده‌ای را می‌طلبد.
۳) ایجاد تحول در نیروی انسانی به شكل چشمگیری در بهبود روند تولید به معنای عام آن مؤثر خواهد بود.
اما با همه این اوصاف، در شرایطی كه از طرف سیاستگزاران حوزه نشر و آموزش در كشور، هیچ تلاشی در این جهت صورت نمی‌پذیرد، ناشران و فعالان حوزه نشر، برای این منظور چه می‌توانند انجام دهند؟
توجه به آموزش‌های حین كار به كاركنان، تدوین و انتقال تجربیات گذشته به كاركنان جدید، ایجاد محیط كارگاهی برای رشد نیروها و بها دادن به تلاش‌هایی كه در راستای خواندن و فراگیری در بین نیروها شكل می‌گیرد، شاید به ظاهر اموری پیش پا افتاده باشند، اما تجربه نشان می‌دهد كه تأثیر بسیار شگرفی بر بهبود كار و بالا بردن كیفیت آن خواهند داشت.