مرا به خیر تو امید نیست ، اما شر مرسان

اگر نفعی نمی رسانی لاءقل ضرر هم نزن ، اگر كمكی نمی كنی لاءقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نكن . آورده اند كه ... یكی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان فرمود تا جامه از …

اگر نفعی نمی رسانی لاءقل ضرر هم نزن ، اگر كمكی نمی كنی لاءقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نكن .
آورده اند كه ...
یكی از شعرا پیش امیر دزدان رفت و او را ثنا گفت ، امیر دزدان فرمود تا جامه از وی بركشیدند وازده بیرون كردند . مسكین برهنه در سرما همی رفت ، سگان در قفای او افتادند ، خواست تا سنگی بردارد . زمین یخ بسته بود گفت : این حرامزاده مردمان هستند كه سنگ را بسته و سگ را گشوده اند !
امیر دزدان از غرفه بشیند و بخندید و گفت : ای حكیم از من چیزی بخواه ، گفت : جامهٔ خود را خواهم اگر از روی كرم انعام فرمایی .
امیدوار بود آدمی به خیر كسان
مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان