رابطهٔ والدین با کشتی توفان‌زدهٔ فرزندان در نوجوانی

● روش‌هائی برای درک احساس‌های درونی فرزندان ▪ پرسش خانم دکتر! چه روش‌هائی را برای درک احساس‌های فرزندم در پیش بگیرم تا بیشتر به او نزدیک شده و یاری‌اش کنم؟ ▪ پاسخ اول باید …

● روش‌هائی برای درک احساس‌های درونی فرزندان
▪ پرسش
خانم دکتر! چه روش‌هائی را برای درک احساس‌های فرزندم در پیش بگیرم تا بیشتر به او نزدیک شده و یاری‌اش کنم؟
▪ پاسخ
اول باید باور کنید که تربیت و بزرگ کردن فرزندان، امری است که احتیاج زیادی به صبر، حوصله و پشتکار دارد و از طرفی، پدران و مادران می‌توانند از طریق مشاوره با متخصصان و یا مطالعهٔ مستمر کتاب‌های مرتبط با این موضوع، توانائی لازم را به‌دست آورند.
اما پس از آن، باید بگویم که شکایت‌های بچه‌ها از رفتار پدر و مادر و یا خواهر و برادرهایشان، شباهت زیادی به‌هم دارد؛ شکایت‌هائی از این قبیل که ”مامان، بابا، شما بدقول هستید!“، ”شما بین من و خواهر و برادرم فرق می‌گذارید“، ”تقصیر من نبود“ و ...
اما پاسخ شما است که تعیین‌کننده تربیت فرزندان در برخورد با خود و یا محیط پیرامونشان خواهد بود.
نکتهٔ مهم در این موردها و موردهای مشابه، این است که به احساس و ادراک فرزند خود احترام بگذارید؛ به مشکل و شکایت او گوش دهید و این توجه را از صمیم قلب ابراز کنید، نه سرسری و از سر بی‌میلی.
در اینباره می‌خواهم دو وضعیت را طرح کرده و شیوهٔ برخورد صحیح با آن را بیان کنم:
۱) فرض کنید زمانی که بچهٔ شما از برادر یا خواهر کوچکش به شکایت، نزد شما می‌آید و می‌گوید: ”او کتاب‌ها و کاغذهایم را به‌هم ریخته“، به‌جای اینکه پاسخ دهید: ”او هنوز بچه است و نمی‌فهمد لازم نیست عصبانی باشی“، بهتر است بگوئید: ”حالا چه احساسی داری؟“ به احتمال زیاد می‌گوید: ”عصبانی هستم“ شما در این وضعیت باید پاسخ دهید: ”بله مامان می‌فهمم حق داری چون اگر کسی کاغذ و کتاب‌های من را هم به‌هم بریزد، ناراحت می‌شوم“.
سپس به او بگوئید: ”حالا من چه‌طور می‌توانم کمکت کنم؟ چه‌کاری می‌شود کرد که خواهرت بفهمد نباید به‌وسیله‌ها تو دست بزند؟“
این همدردی باعث می‌شود که نه تنها حال او بهتر شود، بلکه راه‌حل را نیز خودش ارائه خواهد داد. به‌عنوان نمونه، شاید بگوید: ”وسیله‌هایم را جائی بگذاریم که او نتواند بردارد و ...“ در این باره نیز تا جائی‌که امکان دارد به راه‌حل او عمل کنید.
۲) زمانی‌که فرزند شما می‌گوید: ”مامان (بابا) خسته‌ام، یا گرسنه‌ام“ و ... یا هر موقع که از نوعی احساس درونی‌اش با شما حرف می‌زند، شما به‌جای اینکه پاسخ دهید خسته یا گرسنه نیستی، تازه استراحت کرده‌ای یا تازه غذا خورده‌ای و با او وارد نوعی بگومگو شوید و به شعور یا درک و احساس‌های درونی‌اش شک کنید، او را بپذیرید و برای درخواست‌هایش به فکر چاره و راه‌حلی باشید. در این صورت او می‌آموزد که خودش نیز برای باورها و احساس‌هایش احترام قائل شود، به آنها باور داشته و اتکاء کند و در نهایت، ”حرمت نفس“ و شأن خود را دریافته و به آن ایمان بیاورد.

دکتر شیرین نوروی روانشناس بالینی