داستان روز عاشورا

در روز عاشورا یكی از یاران امام حسین(ع) به نام عبدالله بن عمیر پس از مقاومت جانانه، یك دست و یك پایش قطع شد و به اسارت دشمن درآمد و بلافاصله به صورت «قتل صبر» با نیزه و شمشیر دشمنان …

در روز عاشورا یكی از یاران امام حسین(ع) به نام عبدالله بن عمیر پس از مقاومت جانانه، یك دست و یك پایش قطع شد و به اسارت دشمن درآمد و بلافاصله به صورت «قتل صبر» با نیزه و شمشیر دشمنان خدا قطعه قطعه شد و به شهادت رسید.
همسر وی خودش را به پیكر شوهرش رسانید و در حالی كه خون از سر و صورت وی پاك می كرد، چنین می گفت: بهشت بر تو گوارا باد، درخواستم از خدایی كه بهشت را بر تو ارزانی داشت، این است كه مرا نیز در آنجا مصاحب تو گرداند. در این لحظه شمر به غلام خود دستور داد با چماقی بر سر همسر عبدالله زد و آن زن نیز در همان جا به شهادت رسید و جسدش در كنار شوهرش قرار گرفت. غلام شمر آنگاه سر عبدالله را از تنش جدا كرده و به سوی خیمه ها انداخت. مادر عبدالله، سر بریده فرزندش را برداشت و خاك و خون از صورتش پاك كرد. آنگاه در حالی كه عمود خیمه را به دست گرفته بود، به سوی صفوف لشكر حركت كرد. امام با مشاهده وی فرمود او را به خیمه بازگردانید و در این لحظه فرمودند: ای پیروان ابی سفیان، اگر دین ندارید و از روز جزا نمی هراسید، لااقل در زندگی آزادمرد باشید.