زندگی

زندگی بیشترش سوختن است ، درس آموختن است . زندگی انتظاری است كه آدم ز برادر دارد . زندگی نیست بجز حرف محبت به كسی ورنه هر خار و خسی . زندگی فانوسی است ، لب دریای خیال آویزان ، می توان …

زندگی بیشترش سوختن است ، درس آموختن است .
زندگی انتظاری است كه آدم ز برادر دارد .
زندگی نیست بجز حرف محبت به كسی ورنه هر خار و خسی .
زندگی فانوسی است ، لب دریای خیال آویزان ، می توان آنرا دید و نه بیش ، روشن است اما به اندازه ی خویش .
زندگی تابلویی است نیمه ی راه كه به سر منزل مقصود خبر می آرد ، كار او هشدار است گر مسافر رهش بیدار است .
زندگی تجربه ی تلخ ، فراوان دارد .
دو سه تا كوچه و پس كوچه و اندازه ی یك عمر بیابان دارد .
زندگی زندانی است كه در آن بیشتر از زندانی ، زندانبان دارد .
زندگی دینه بزرگی است كه بر گردن ماست .