شکل متظاهرانه حیوان دوستی

به خاطر ندارم کسی به اسب پیرش گفته باشد پدرم و یا به گاوی فربه و شیرده گفته باشد مامان خوشگلم.

به خاطر ندارم کسی به اسب پیرش گفته باشد پدرم و یا به گاوی فربه و شیرده گفته باشد مامان خوشگلم. اما این روزها شبکه های اجتماعی و مکالمات گروهی پر است از خطاب عزیزم و دخترم و پسرم و... به حیوانات خانگی که خالی از تظاهر تجدد هم نیست. شاید ناخودآگاه کسی از بی پدری و بی مادری اینقدر در عذاب نیست که از جای خالی مانده ابراز محبت به عزیز و فرزند. یا هر دلیل دیگری. به هر حال یک جای کارمان می لنگد. می دانم الان متهم به تحجر و بی مهری می شوم و خطابه هایی در تقدیس و تشریح حیوان دوستی برایم پست می کنید. اما واقعاً من حیوان دوست ترم یا شما؟ که؛ پرنده را در قفس می کنید. پرش را می چینید. سگتان را اخته می کنید و به قول خودتان عشقتان را خودخواهانه از زندگی طبیعی محروم می کنید.
فکر نمی کنید زیاده روی در اطلاق عشقم و پسرم و دخترم و... به حیوانات، اهانت به خودتان و انسانیت و نوعی رسوایی عاطفی باشد؟ باز هم می دانم که این جمله بهانه خوبی است برای سخنرانی از بی توقعی و مهر و وفای سگ و گربه و همستر و میمون و... . اما این دلیل خوبی نیست برای بیرون رفتن از چرخه ی مهر آدم ها که خودمان هم بخشی از آن هستیم و در لنگیدنش مقصر.
جالب این که نمی دانم چرا کلاغ و سوسک و موش و راسو و توله شغال و... در فهرست حیوان دوستی قرار نمی گیرند؟!
کاش به جای تقلید از ظواهر و مظاهر ساده زندگی غربی، کمی هم از سختکوشی ها و تعهد و تعمق و خودباوری و صداقت اشان تقلید می کردیم. کاش همانقدر که با حیوانات روزمان را بی دروغ شروع می کردیم.کاش کمی به اندازه غربی ها کتاب می خواندیم. به کپی رایت احترام می گذاشتیم. کاش مثل غربی ها به دور از منفعت طلبی های شخصی، منافع امان را در منافع جمع می دیدم. آن وقت حتماً آدم ها هم مهربان تر و شنواتر بودند.
سعید فلاح فر