رشد جامعه در گرو رشد زنان

این‌که گفته می‌شود پشت‌سر هر مرد موفق یک زن موفق ایستاده است، تعارف برای دلخوش کردن زنان نیست، بلکه سخنی است درست، منطقی و حتمی. زن می‌تواند سکان یک زندگی را به دست بگیرد و آن را به اوج ببرد، می‌تواند بهترین و موفق‌ترین انسان‌ها را تربیت کند و نقشه راه یک زندگی ایده‌آل را بچیند.

این‌که گفته می‌شود پشت‌سر هر مرد موفق یک زن موفق ایستاده است، تعارف برای دلخوش کردن زنان نیست، بلکه سخنی است درست، منطقی و حتمی. زن می‌تواند سکان یک زندگی را به دست بگیرد و آن را به اوج ببرد، می‌تواند بهترین و موفق‌ترین انسان‌ها را تربیت کند و نقشه راه یک زندگی ایده‌آل را بچیند.

عده ای از زنان ثابت کرده اند که می شود این گونه بود، اینها زنان فرهیخته و پرتلاش این کشورند که شاخص های توسعه انسانی را بالا برده اند؛ اما در کنار این زنان هستند زنانی که شرایط سخت خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی بر آنها فشار آورده و آنها را از انسان هایی موثر به انسان هایی آسیب دیده تبدیل کرده است.

این هفته، همایش «زنان، نقش آفرینان عرصه اقتصاد و فرهنگ» در تهران برگزار شد تا در سالی که در آن انتظار توجه به اقتصاد و فرهنگ بیش از هر زمان دیگری می رود، راه های رسیدن زنان به جایگاه مطلوب بررسی شود.

کمبود وقت اما اجازه نداد معاون رییس جمهور در امور زنان سخنرانی اش را کامل کند برای همین متن کامل سخنان او دیروز منتشر شد که نکاتی قابل اعتنا در آن وجود داشت.

شهیندخت مولاوردی، منکر پیشرفت های زنان در سال های اخیر نیست، ولی به کمبودها توجه دارد؛ چون همین کمبودهاست که تاکنون اجازه نداده شکاف موجود میان زنان و مردان پر شود. طبق گفته او زنان در آمارهای مربوط به میزان سواد از مردان عقب اند، یعنی تعداد زنان بی سواد و کم سواد از مردان بیشتر است.

همچنین زنان با این که در سال های اخیر توانسته اند بیشتر صندلی های دانشگاه را به خود اختصاص دهند، موفق نشده اند بیشترین جایگاه در بازار کار را به دست بیاورند که این یعنی تعداد زنان بیکار از مردان بیکار بیشتر است.

این که فقط ۱۲ درصد زنان کار می کنند و میزان بیکاری آنها ۵.۲ برابر از مردان بیشتر است، اتفاق خوبی نیست. حالا اگر این بیکاری مربوط به زنان سرپرست خانوار یا خودسرپرست باشد وضع ناخوشایندتر هم می شود، کما این که اکنون این گونه است.

مولاوردی می گوید براساس سرشماری سال ۹۰، ۱۲.۱ درصد خانوارها سرپرست زن دارند که ۸۲ درصد این زنان با این که بار زندگی را باید به دوش بکشند، شغل ندارند.

این آمارها، یک جریان ناخوشایند را نشان می دهد چون به وجود زنانی اشاره دارد که از حداقل های زندگی یعنی داشتن درآمدی مطمئن، آینده ای روشن و حتی سواد محرومند و طبیعی است راه رسیدن این زنان به مدارج عالی تا چه حد سنگلاخی است.

در واقع یک جامعه که نیمی از افراد آن زنان هستند و بخش قابل توجهی از آنها کم توان و مستاصل، شانس رشد و توسعه را از دست می دهد که این به نفع هیچ کس نیست، مگر این که همه باور کنند بالندگی یک جامعه در گرو داشتن زنانی است که نه مغلوب سرنوشت بلکه سازنده سرنوشت خویش هستند.

مریم خباز