کوتاه درباره «متروپل»
«متروپل» درباره آن چیزی است که دیگر وجود ندارد. درباره ویرانهای است که بقایای آن هیچ نشانهای از اصل ماجرا ندارد. درواقع کیمیایی در «متروپل» نمایشگر قدیسی است که بهزعم او چنین جایگاه و مرتبتی برازنده اوست.
قدیسی «خاتون»وار و نمایشگر «مردانگی» و «خوبی»! فیلم جدید مسعود کیمیایی قطعا بهتر از آثار گذشتهاش نیست و حتی بهسختی میتوان آن را دوست داشت؛ اما اصول و عقاید فیلمسازی که همیشه اصل (اورجینال) است را با خود دارد. شخصیت اصلی فیلم، خود سینما «متروپل» است که جانپناه تمام خوبیهاست. حتی خونریزی و دعوا بر سر اصول با پلشتیها به داخل سینما ورود پیدا نمیکند و بیرون از محیط سینما اتفاق میافتد. حتی پشت شیشههای کدر و مهگرفته سینما. وقتی به سینما و حرمتش تعرض میشود هم «سینما» در قاب شیشههای خردشدهاش تلاش میکند فقط شخصیتهای خود را ببیند. آن سکانس دعوای فیلم بیشتر یادآور دیالوگی از فیلم «سلطان» است که میگفت؛ «کرم! چقدر گفتی نوکرم؟! چرا تو همش اونور خطی ما اینور خط؟!»
حالا هم حکایت آدمهای خوب و بد است که سینما حائل و خط معیار این خوبیهاست. هرکس که به داخل سینما میآید، جزو داشتههای خوب فیلم میشود و هرکس بیرون؛ دوستنداشتنی و مهاجم و قدرتطلب و بد! حتی کفشهای آهنین این قدرتطلب مطلقگرا، بر کفشهای پلاستیکی «خاتون» هم نمیتواند پیروز شود و راهی جز پذیرش شکست ندارد.
کیمیایی همیشه آرکیتایپ ایرانی را هدف میگیرد و نه ظاهر آن؛ بههمین دلیل شکل و صورت آرکیتایپی به نزدیکترین صورت آن باقی میماند. بهعنوان مثال «لمپنیزم» بخشی از این رفتار است که البته در جامعه امروز ظاهرش دیگر همانند گذشته نیست، اما باید پذیرفت که همچنان به اشکال گوناگون وجود دارد. اما کیمیایی این رفتار را بهشکل سنتی سابقش میبیند، نه آنچه در جامعه امروز سراغ داریم. مصداق آن هم در فیلم «متروپل»، مظفر و دارودستهاش است که حتی اگر بینیشان را عمل کرده باشند (! ) اما همان صورت لمپنیزم آشنا و سابق را دارند ولی درعینحال رفتارشان امروزیتر از صورت سابق است. مثلا دیگر چاقو اینجا کارایی ندارد. لمپنیزم برای بهدستآوردن پول به هر قیمت، حتی خیانت به «خانوم» نمایان میشود. کافیست تفاوت رفتار مظفر و دارودستهاش در کلینیک با جلو درب سینما واضح به نظر برسد.
آنچه مخاطب نسبت به برخی موقعیتهای فیلم یا دیالوگها -مثل بخش دیالوگهای خاتون و خانوم- واکنش منفی دارد، از سر همین تغییر ظاهری است که رخ داده و ارزشهایی که دیگر ارزش نیستند. البته که باید پذیرفت که اشکالاتی در همین فضاسازیها وجود دارد.
خدایار قاقانی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است