تنبلی و تأثیر منفی در زندگی

بی گمان، آشنایی با آفت‌های هر مسئله ای، زمینه ساز بهره وری بیشتر و در امان بودن از خسارت‌های جبران ناپذیر آن خواهد بود. یکی از آفت‌های عمر و خطرهای دوران جوانی، تنبلی و بی حالی است.

بی گمان، آشنایی با آفت‌های هر مسئله ای، زمینه ساز بهره وری بیشتر و در امان بودن از خسارت‌های جبران ناپذیر آن خواهد بود. یکی از آفت‌های عمر و خطرهای دوران جوانی، تنبلی و بی حالی است. در دعای آموزنده و دلنشین ابوحمزه ثمالی، ما بندگان از چنین حالتی به خدا پناه می‌بریم و در دعای نغز مکارم اخلاق، از خداوند می‌خواهیم که ما را به کسل بودن و بی حالی در عبادت دچار نسازد. حضرت علی علیه‌السلام نیز برای رهایی از این حالت، در بیانی رهنمون گر می‌فرماید: «درد و بیماری سستی را که در جان توست، با عزیمت و اراده درمان کن و خواب غفلت را از دیدگانت با بیداری بزدای».

● خطر گم‌گشتگی

گم‌گشتگی از راه و هدف اصلی خلقت، یکی از آفت‌های همه عمر آدمی‌و راه جوانی است. زندگی فلسفه‌ای دارد و انسان، تلاشگری برای رسیدن به هدف آفرینش خویش است. سکون؛ بیراهه رفتن و راه را بی راهنما پیمودن، به بن بست رسیدن و آخرت و آخرین منزلگاه زندگی را از یاد بردن؛ نشانه گم شدن و گم کردن راه حقیقی است. حضرت علی علیه‌السلام در نکوهش این حالت چنین می‌فرماید: از مبغوض ترین و نکوهیده ترین افراد نزد خداوند متعال، بنده‌ای است که خداوند او را به حال خودش رها کرده، در نتیجه از راه درست به بیراهه افتاده است و راه را بی راهنما می‌پیماید. اگر به کشت و کار دنیا فراخوانده شود، می‌کوشد و اگر به زراعت آخرت و آبادانی سرای واپسین دعوت شود، سست و بی حال می‌شود.

● هدر دادن عمر

یکی از آفت‌های عمر، بازیچه و سرگرمی‌انگاشتن زندگی است. گرچه دنیا بازیچه است، زندگی بازی نیست. پس انسان‌های سعادتمند کسانی هستند که لحظه‌های زندگی را باارزش و مقدس و خود را مسئول رشد و بالندگی خویشتن بدانند. عده‌ای زندگی حیوانی دارند و می‌پندارند باید هر چه بیشتر از آن لذت نفسانی برند. امیرمؤمنان علی علیه‌السلام در نکوهش از چنین نگاهی به زندگی می‌فرماید: من برای این آفریده نشده ام که خوردن خوراکی‌های لذیذ مرا مشغول سازد، همچون حیوانی که به آخور بسته شده و همه همتش خوردن است یا حیوانی که در چراگاه رهایش کرده اند که کارش چریدن و انباشتن شکم است و نمی‌داند که از او چه می‌خواهند. برای این مرا نیافریده اند که مهمل و بی فکر رها شوم و زندگی را به عبث و بیهودگی بگذرانم.