شب تماشایی کربلا

زائر اربعین می‌شوی. قصد کربلا می‌کنی. می‌خواهی راهی سرزمین قبله شوی. خود را به نجف می‌رسانی. وارد حرم علی بن ابی طالب می‌شوی تا اجازه بگیری و روانه کربلا شوی. اربعین نزدیک است، هزاران قافله دل از همین حرم اجازه می‌گیرند. قصد کربلا می‌کنی.

زائر اربعین می‌شوی. قصد کربلا می‌کنی. می‌خواهی راهی سرزمین قبله شوی. خود را به نجف می‌رسانی. وارد حرم علی بن ابی طالب می‌شوی تا اجازه بگیری و روانه کربلا شوی. اربعین نزدیک است، هزاران قافله دل از همین حرم اجازه می‌گیرند. قصد کربلا می‌کنی.

از ایوان طلا و گنبد مولا و ضریح دل ربا دل می کنی به طرف کربلا. تازه طلوع آفتاب را می بینی. ولی همهمه ای در شهر پیچیده است.

اینان هم زائران کربلا هستند که در تب و تاب راهند. از نجف و کنار وادی السلام عبور می کنی نگاهت می افتد به پرچم های سیاه و سرخ و سبز رنگ، به چادر های برافراشته شده، به خیمه ها و ایستگاه های صلواتی که مسیر راه را به تو نشان می دهند و خطی از امتداد شده اند به سمت کربلا.

قطره ای هستی در دریای بیکران انسان ها از عرب و ترک و فارس و تاجیک و افغان و پاکستان و شاید هم باور نکنی از اروپا و آمریکا هم عاشقانی را در این دریای بیکران می بینی و تو محو این دریای بیکران می شوی، شروع تو سرآغاز خط عشقی است به سمت و سوی کربلا.

علم بر دوش داری با نام یا حسین منقش به نام زیبای ابوالفضل، تو به یاد عباس پرچمی را بر دوش داری و به یاد قافله ای که به سوی کربلا راهی شد نام زیبای زینب را نشانه پرچم خود کردی.

تا کربلا راه زیادی پیش رو داری، ولی از همین آغاز راه مرهون سخاوت دستانی می شوی که هر از گاه تو را به سوی خیمه ای، حسینیه ای، هیات و موکبی فرا می خواند تا پذیرای تو باشند.

جماعتی نه، بلکه هزاران خیمه و هیات سخاوتمندانه پذیرای خیل زائران عاشق حسین بن علی می شوند.

هر چه در توان دارند در طبق اخلاص می آورند تا پذیرای تو باشند. این جماعت چند روز است میزبان مهمانان این راهند. التماس می کنند.

دست تمنا و ادب به سینه می گیرند تا بر سر سفره احسان آنان بنشینید یا لحظه ای توقفی داشته باشی و چای و جرعه ای آب بنوشی، یا غذا و میوه ای تناول کنی. چند ساعتی به راه خود ادامه می دهی. شاید خسته شوی.

غبار و سرما تو را کلافه کنند، ولی وقتی نگاهت به پیرمردی می افتد که نابیناست، وقتی کودکان خردسال را می بینی قدم به قدم با تو همگام می شوند وقتی نگاهت می افتد به پیرمردان و پیرزنان فرتوت که مسافر راه شده اند، عزم خود را دوچندان می کنی و به راه خود ادامه می دهی.

حالا حرم نه کربلا چون نگینی می شود در حلقه میلیون ها عاشق دلباخته آنان که از راه های دور و نزدیک از نجف و کاظمین و بصره و حله، از کرکوک و اربیل و از آن سوی مرز ها خود را به این شهر و به کاروان اسیران کربلا برسانند و با زینب کبری همصدا شوند. حبیبی یا حسین.

دیشب شب یلدای عاشقان حسین بود. جای شما خالی، توی خیمه های بین راه، توی حسینیه ها، توی هیات ها و همه جاهایی که چادری برپا بود و بدن های خسته، رادر خود جا داده بود، دیشب شبی تماشایی بود در راه کربلا.

محمد خامه یار