نشان محبت در وفاداری

آقای من! جامه سیاهی که از امروز به تن می‌کنم و در میان دوستداران تو حاضر می‌شوم، همان دود آه جانسوزی است که خانه دل در اندوه تو دارد. به همه هستی و به همه وجود این عالم سوگند که تنها اشک دیدگانم در خانه چشم نشان از عشق و محبت و وفاداری به تو ندارد که جامه سیاه نشان عزاداری من است، نشان دلدادگی به تو و عاشورا و کربلا می‌دانم.

آقای من! جامه سیاهی که از امروز به تن می‌کنم و در میان دوستداران تو حاضر می‌شوم، همان دود آه جانسوزی است که خانه دل در اندوه تو دارد. به همه هستی و به همه وجود این عالم سوگند که تنها اشک دیدگانم در خانه چشم نشان از عشق و محبت و وفاداری به تو ندارد که جامه سیاه نشان عزاداری من است، نشان دلدادگی به تو و عاشورا و کربلا می‌دانم.

حسین من! جامه مشکی نشان و تابلوی محبت من است. تو مایه آرامش منی، روشنی چشم و فروغ دیدگان من.

محرم که می شود نه تنها من مشکی پوش تو می شوم که در و دیوار هر کوی و برزن و شهری سیاه پوش تو می شوند.

آقای من! جامه سیاه بر تن دوستان تو، حلقه وصل به دریای بیکران نور است که هر دیده تیزبینی امواج تابش انوار آن را در سیاهی این جامه خواهد دید.

هنوز مصیبت کربلا داغ جانسوزی است که بر دل لانه دارد و لباس مشکی را لباس صبر و شکیبایی در مصیبت عاشورا می دانم، لباسی به معنای همراهی و هم سویی با اسیران و کاروان اسرای کوفه و شام.

لباس اعلام انزجار و نفرت از دنیاپرستانی همچون یزید و یزیدیان، معاویه و معاویه صفتان. لباس همدردی با خاندان رسالت، با حضرت محمد (ص) و علی مرتضی و فاطمه زهرا(س).

حسین من! پدر و مادرم فدای تو باد: که تو کانون عشق دل های بی قراری. جایگاه تو را خدا می داند و بس، مرا به خاطر دوست داشتن تو گرامی داشته است.

من سیاه پوش عاشورایم، روزی که بنی امیه آن را جشن گرفت و آذین بست. روزی که خاندان زیاد و خاندان مروان با کشته شدن تو شادی و پایکوبی کردند. جامه سیاه من نشان از بیزاری جستن از آنان دارد و تقرب و نزدیکی به تو.

خدایا! جامه سیاه مرا که لباس استقامت در مقابل زور و ستم، لباس غلبه حق بر باطل، لباس شرف و سرافرازی و اعلان نفرت از دشمنان خود قرار ده. ما تا ابد، تا طلوع خورشید عدل از پرده غیبت، عزادار حسین و کربلا و عاشوراییم.

محمد خامه یار