میعاد عقل و عشق

عرفه، میقات شناخت است و عارف شناسنده واقعی حق. خداوند این روزها را برای «شناخت» و «معرفت» خود به آدمی شناساند تا در پای کوهی که به نام «رحمت» شناخته شده است، بداند که بالاترین رابطه بین او و خداوند، رابطه رحمت است، خالق انسان، خدایی است که به «رحمت» انسان را آفریده است و به «رحمت» با انسان برخورد می‌کند و به هر بهانه‌ای او را فرا می‌خواند تا زیر باران رحمت حق بایستد و خود را از ناخالصی‌ها و ناپاکی‌ها برهاند.

عرفه، میقات شناخت است و عارف شناسنده واقعی حق. خداوند این روزها را برای «شناخت» و «معرفت» خود به آدمی شناساند تا در پای کوهی که به نام «رحمت» شناخته شده است، بداند که بالاترین رابطه بین او و خداوند، رابطه رحمت است، خالق انسان، خدایی است که به «رحمت» انسان را آفریده است و به «رحمت» با انسان برخورد می‌کند و به هر بهانه‌ای او را فرا می‌خواند تا زیر باران رحمت حق بایستد و خود را از ناخالصی‌ها و ناپاکی‌ها برهاند.

آنان که «جبل الرحمه» را تجربه کرده اند و در زیر این رحمت ایستاده اند در سطحی عالی تر «رحمت رحمانی» و «رحمت رحیمی» حق را تجربه کرده اند. این رحمت دروازه معرفت را می گشاید.

این رحمت، راه گشایش قلب و سمع به بارگاه ملکوت است که اگر سمع و قلب به هوش باشند دیگر انسان در قیامت آواز «کاش می شنیدم و عاقل بودم» سر نخواهد داد.

«عرفه» از جهتی دیگر نشان آن است که دین با معیار معرفت و شناخت کامل می شود چنان که دعای بلند و پرمایه وارده از امام حسین(ع) در این روز، مخاطبه درخواست شناخت و دانایی است.

مومن آنگاه به کمال ایمانی خود می رسد که هم خود را بشناسد و بداند که کیست و از کجا آمده است و به کجا خواهد رفت و در سوی مقابل هم با شناخت خود، به شناخت و معرفت حق تعالی برسد.

از همین روست که اگر به دعای شریف حضرت امام حسین(ع) در این روز بنگریم می بینیم مناجات او با خداوند، در مسیری است که در آن شناخت و به تبع آن سپاس و شکرگزاری، حرف نخست را می زند. این شناخت شامل شناخت خود و خدا و پیامبران و اولیا را در خود دارد. از سوی دیگر عرفه و شناخت مقدمه «قربان» است.

قربان در بطن خود، معنای قرب و نزدیکی را دارد و اگر آدمی را شناخت حاصل شود، آن گاه قرب وی به حق کمال می رسد و جان خویش را که «عاریت» می پندارد، به حق تقدیم می کند؛ چراکه در بستر معرفت وی روشن است که «خداوند جان ها و مال های مومنین را از ایشان می خرد» تا و بهشت و رضایت خود را تقدیم آنان کند.

جمع میان عرفه و قربان، راهی است از عقل تا عشق. روشن است که عشق را بی عقل و شناخت ارزشی چندان نیست و این فقره، از کلام حق روشن است. چنان که قرآن سراسر مملو از دعوت به تفکر و اندیشه است. آن که عرفه را شناخت، خود را عاشقانه قربان خدای رحمت می کند، «کان قصاب عاشقان بس خوب و زیبا می کشد» و به تعبیر دیگر آن قربان را چنان مستی و سرمستی است که مومن را حلاوتی دربرمی گیرد که باز و همچنان باز به همان «قربان» شدن و حلاوت جاودانه آن می اندیشد.

خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش

بنماند هیچش الا هوسِ قمارِ دیگر

عرفه و قربان، در پی آنند که آدمی را بنمایانند که، چه کسی را می شناسی و قربان کیستی؟

«اسماعیل تو چیست» که آن را در صحرایِ دیدار قربان کنی و صداقت و معرفت تو تا چه اندازه است که برحسب آن تو را به مکان مقدس راه دهند.

سید امیرحسین اصغری