نماز در قرآن

علت وجوب نماز بزرگداشت خداوند متعال است تا اینکه بنده آفریدگار خود را فراموش نکند و از خالق با خضوع طلب عفو گناهان خود را داشته باشد.

علت وجوب نماز بزرگداشت خداوند متعال است تا اینکه بنده آفریدگار خود را فراموش نکند و از خالق با خضوع طلب عفو گناهان خود را داشته باشد.قرآن مجید با سوره حمد آغاز می‌شود که نماز بدون خواندن آن صحیح نیست و دومین سوره (در آیه دوم) به اول عبادتی که بعد از ایمان به غیب اشاره می‌کندنماز است که در صفات متقین، مومنین، محسنین و صاحبان عقل بیان شده است. بعد در حالات پیامبران این موضوع مشاهده می‌شود که گاهی سفارش به نماز را پروردگار جهان از صفات‌شان به حساب آورده، چنانکه درباره حضرت اسماعیل(ع) دیده می‌شود که خداوند در سوره مریم می‌فرماید در آن کتاب، اسماعیل را بیادآور! زیرا او صادق الوعد و فرستاده‌ای بود و اهل خود را به نماز و زکات فرمان می‌داد.گاهی خداوند سفارش به نماز را نسبت به خود آنان، بیان فرموده، چنانکه در حالات حضرت عیسی(ع) در آیه ۳ سوره مریم دیده می‌شود که به امت خود گفت خداوند مرا به نماز و زکات تا زنده هستم سفارش نموده است.
زمانی حالات حضرت لقمان را بیان می‌کند می‌فرماید: ای فرزندم! نماز را بپادار. خداوند متعال وقتی که حالات ابراهیم(ع) را شرح می‌دهد می‌فرماید؛ پروردگارا مرا و فرزندم را بپا دارنده نماز قرارده. همچنین خداوند صفات آباد کنندگان مساجد را آیه ۱۱ سوره برائت بیان می‌فرماید؛ کسی مساجد را تعمیر می‌کند که به خدا و روز قیامت گرویده و نماز را به پا می‌دارد.آیات فراوانی موجود است که در تمام آنها به اقامه نماز، امر شده، چنانکه در سوره های مزمل، مجادله، نور، حج، بقره، مائده، نسا، انعام، اعراف، انفال و غیره آن، دیده می‌شود.
همچنین آیات چندی وجود دارد که درباره محافظت بر نماز وارد شده چنانکه در سوره انعام، مومنون، معارج و بقره مشاهده می‌شود. آیاتی هم وجود دارد که بعضی فوائد نماز را بیان داشته، چنانکه آیه ۴۵ سوره عنکبوت فرموده است: بدرستی که نماز از فحشا و منکر جلوگیری می‌نماید. فحشا چیزی است که زشتی آن بسیار بزرگ است چه در گفتار باشد یا در رفتار و منکر آن است که عقل به زشتی آن حکم نموده و شریعت هم آن را تایید می‌کند.در تمام عبادات، برای ما تنها فرمان الهی کفایت می‌کند، زیرا می‌دانیم خداوند حکیم و پروردگارعلیم، هیچ فرمانی را بدون جهت صادر نمی کند و هیچ دستوری را بدون حکمت و مصلحت نمی دهد، پس امر و حکمش به تنهایی ما را بس و نیازی به دانستن فلسفه آن نیست، بلکه می‌توان گفت اگر زمانی ماموریتی انجام گرفت، از جهت شناخت فلسفه آن بدون توجه به فرمان خدا،چنان عملی پذیرفته نخواهد شد زیرا به عنوان امر مولی انجام نگرفته، مگر آنکه هدف و انگیزه از انجام عمل، فرمان خدا باشد که چون او فرمان فرما و من بنده ام و غرض از فلسفه آن، معرفت بیشتری نسبت به مولی باشد، چون وقتی حکمت و فلسفه عمل را فهمید، محبتش نسبت به خدا زیادتر گشته و بداند که او به مصالح و مفاسد داناست و لذا به چیزی فرمان می‌دهد و از چیزی منع می‌فرماید.