هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده میدارد وگرنه هر دمم از هجر تست بیم هلاک نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش زمانزمان چو گل …
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
مرا امید وصال تو زنده میدارد
وگرنه هر دمم از هجر تست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمانزمان چو گل از غم کنم گریبان چاک
رود به خواب دو چشم از خیال تو؟ هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو؟ حاشاک
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
وگر تو زهر دهی به که دیگری تریاک
بِضَرْبِ سَیفِکَ قَتْلی حَیاتُنا اَبَداً
لِأَنَّ رُوحِیَ قَدْ طابَ اَنْ یَکُونَ فِداک
عنان مپیچ که گر می زنی به شمشیرم
سپر کنم سر و دستت ندارم از فِتراک
ترا چنانکه تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است