مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد عالم از نالهٔ عشّاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرحبخش هوایی دارد پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور خوش عطا بخش و خطا …
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از نالهٔ عشّاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرحبخش هوایی دارد
پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطا بخش و خطا پوش خدایی دارد
محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فرّ همایی دارد
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
نغز گفت آن بت ترسا بچهٔ بادهپرست
شادی روی کسی خور که صفایی دارد
خسروا حافظ درگاهنشین فاتحه خواند
وز زبان تو تمنای دعایی دارد
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است