مد بودن، هیچ تناقضی با توانایی خالقان در هنر ندارد. صرف این که چیزی مد میشود چندان بد نیست. شاید یکی از معدود فیلمسازانی که دیدن آثارش مد شد و البته بسیاری را از این مد فرهنگی …
مد بودن، هیچ تناقضی با توانایی خالقان در هنر ندارد. صرف این که چیزی مد میشود چندان بد نیست. شاید یکی از معدود فیلمسازانی که دیدن آثارش مد شد و البته بسیاری را از این مد فرهنگی خشنود کرد آندره تارکوفسکی بود. تلویزیون دو کاناله دهه ۶۰ به پخش آثار این فیلمساز میپرداخت و سینماهای تهران آثار او را با زبان روسی و بدون زیرنویس اکران میکرد و مشتاقانش صفهای طولانی پای سینماها میبستند. شاید خوراک فرهنگی تهی و پوچ این روزها ما را به این نتیجهگیری رسانده است که چه بهتر سینماگرانی همچون او مد بودند که آثارش از پشتوانه محتوایی و مفهومی درستی برخوردار بود، اما شاید معلول اصلی تب آثار تارکوفسکی در ایران به محتوای آثار او برمیگشت نه صرفا جنبه تفاخر به دیدن آثار این فیلمساز یا همان پز دادن دیدن فیلمهایش.
شخصیتهای تارکوفسکی در جستجوی ایمان و در اشتیاق دستیابی به مطلق هستند. آشکارترین شکل دغدغه معنوی او نماد تک درخت خشک ایمان در فیلم «ایثار» است که نشان از بحران معنوی در جهان معاصر دارد و وقتی در انتهای فیلم الکساندر خانهاش را برای نجات جهان ایثار میکند و تک درخت ایمان توسط پسربچهای معصوم آب داده میشود جهان نجات مییابد. همین تعریف میتواند اصلیترین جنبهای باشد که آن روزها تارکوفسکی به مد سینمای ایران تبدیل شود. بسیاری از کارگردانان ایرانی هم مهر و امضای این کارگردان را به صورت نهان یا آشکار در اثر خود دارند. تارکوفسکی مقلدان بسیاری در جهان داشته و بسیاری از بازیگران و شاگردانش راه وی را پیش گرفته و حتی گاهی از او عبور کردند. البته این کارگردان مخالفان بسیاری هم داشت و دارد. آنها معتقدند در دهه ۶۰ فیلمهای تارکوفسکی به عنوان سبک سینمای ایران که ادامه همان راه روشنفکری قبل از انقلاب بود، آغاز شد و در نتیجه سرگرمی از سینما حذف و تفکر شبه روشنفکری که در سینما باب شده بود بعد از مدتی این هنر را به بنبست کشاند.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است