نجوایی از مهدی اخوان ثالث با علی موسی الرضا(ع)

ای علی موسی الرضا! ای پاکمرد یثربی، در توس خوابیده! من تو را بیدار می دانم. زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاباز فروغ و فرّ و شور زندگی سرشار می دانم گر چه پندارند: دیری هست، همچون …

ای علی موسی الرضا! ای پاکمرد یثربی، در توس خوابیده! من تو را بیدار می دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاباز فروغ و فرّ و شور زندگی سرشار می دانم
گر چه پندارند: دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت! ای روح! ای روشنای آب!من تو را بیدار ابری پاک و رحمت بار می دانم
ای (چو بختم) خفته در آن تنگنای زادگاهم توس!
ـ (در کنار دون تبهکاری که شیر پیر پاک آیین، پدرت
آن روح رحمان را به زندان کشت) ـ
من تو را بیدارتر از روح و راح صبح، با آن طرّه زرتار می دانم
من تو را بی هیچ تردیدی (که دلها را کند تاریک)
زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است، در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار می دانم
با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت،
ای جوانی و جوان جاودان،
ای پور پاینده!
مهربان خورشید تابنده!
این غمین همشهری پیرت،
این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،
با تو دارد حاجتی، دَردی که بی شک از تو پنهان نیست،
وز تو جوید (در نهانی) راه و درمانی.
جاودان جان جهان! خورشید عالم تاب!
این غمین همشهری پیر غریبت را،
دلش تاریک تر از خاک،یا علی موسی الرضا! دریاب.
چون پدرت، این خسته دل زندانیِ دَردی روان کُش را،
یا علی موسی الرضا! دریاب، درمان بخش.
یا علی موسی الرضا! دریاب.