امروز با حافظ ـ یکشنبه ۲۴ دی ماه

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند بر جای بد کاری چومن یکدم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وان گه به یک پیمانه می‌با من وفاداری کند دلبر که جان فرسود از او کام …

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بد کاری چومن یکدم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می‌با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشوداز او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم: گره نگشوده ام ز آن طرّه تا من بوده‌ام
گفتا: منش فرموده‌ام تا با تو طراری کند
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیده است بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
چو من گدای بی‌نشان مشکل بودیاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
ز آن طرّه پرپیچ وخم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هرکس که عیّاری کند
شد لشکر غم بی‌عدد از بخت می‌خواهم مدد
تا فخر دین عبدالصّمد باشد که غمخواری کند
با چشم پر نیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طرّه شبرنگ او بسیار طرّاری کند