آرکائیک و کلاسیک

آرکائیک، نام دورانی است از نیمه‌های سده هفتم قبل از میلاد که یونانیان شروع به پرورش فنون و آرای الهام گرفته از تمدن‌های کهن‌تر مانند مصر و خاور نزدیک کردند، دوران موسوم به …

آرکائیک، نام دورانی است از نیمه‌های سده هفتم قبل از میلاد که یونانیان شروع به پرورش فنون و آرای الهام گرفته از تمدن‌های کهن‌تر مانند مصر و خاور نزدیک کردند، دوران موسوم به آرکائیک با شروع جنگ‌هایی در اوایل قرن پنجم قبل از میلاد پایان گرفت؛ در فارسی به آرکائیک، عهد عتیق و دوران کهن نیز می‌گویند که خیلی معادل‌های دقیقی محسوب نمی‌شوند.
بر همین منوال، کلاسیک نیز پس ازحدود دو قرن از زوال دوران آرکائیک به دوره‌ای درخشان میان دو جنگ ( ۴۰۴ ق م) اطلاق می‌شود. اصطلاح کلاسیک معمولا به دو معنی به کارمی رود: گاهی صرفا به معنی عالی و چیزی که در نوع خود بی‌نظیر است و گاه نیز در زمینۀ تاریخی به کار می‌رود، چنان که تمدن‌های یونان و روم را با هم عهدعتیق کلاسیک می‌نامند تا از عهد عتیق قدیم‌تر، مربوط به تمدن‌های مصر و خاور نزدیک متمایز گردد.
دوره‌های آرکائیک و کلاسیک برای یونانیان سرشار ازهیجان بود. اهل نظر و عمل پی در پی چیزهای تازه‌ای کشف و اختراع می‌کردند؛ پیکر تراش یونانی مانند همکار مصری‌اش، به تقارن طبیعی بدن انسان توجه داشت و از هر پیچ و تابی در نمایش پیکره پرهیز می‌کرد تا تقارن از بین نرود.
آنان به خود اجازه نمی‌دادند که تغییری در این طرز تلقی ایجاد کنند. مفهوم تغییر در زمانه ما با پیشرفت ملازم است، اما در تفکر کلاسیک به نظر جسارت می‌آمد، نامطلوب بود و اغلب بسیار خطرناک به شمار می‌رفت، زیرا در آن دوران تأسی از پیشینیان بی‌هیچ تردیدی یک امر واجب بود؛ به این معنا که تکرار دقیق الگو نتیجه رضایتبخش کار را تضمین می‌کرد.
اما یونانیان با طبع خطر پذیر و روح ماجراجوی خود به این محدودیت پی بردند و شروع به تغییراتی در کار نمودند تا اثر را از قالب بسته و بی‌روح کم‌کم خارج کرده و به آن طراوت و سرزندگی بیشتری نسبت به قبل ببخشند. آنان معیارهای تازه‌ای در پیکرتراشی کلاسیک وضع کردند.
مثلا از خود می‌پرسیدند: این پیکره چه می‌کند؟ یا می‌پرسیدند: ساکن است یا یک پایش کمی جلوتر است، اما شور و سرزندگی ندارد. پرسش‌هایی از این دست به ذهن هنرمندان دوران آرکائیک هرگز خطور نمی‌کرد.