رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد صد لطف چشم داشتم، او یک نظر نکرد سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد در سنگ خاره، قطره باران اثر نکرد یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار کز تیر آه گوشهنشینان …
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم، او یک نظر نکرد
سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
در سنگ خاره، قطره باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشهنشینان حذر نکرد
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد
میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
جانا کدام سنگدل بیکفایتیاست
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد؟
کلک زبان بریده حافظ در انجمن
با کس نگفت راز تو تا ترک سر نکرد
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است