پزشکان بهتر از هرکس میتوانند از این حقوق اولیه کودکان ارزیابی درستی داشته باشند و پدران و مادران را با آنها آشنا کنند. آنها در یک معاینه کوتاه در مطب هم میتوانند این مورد …
پزشکان بهتر از هرکس میتوانند از این حقوق اولیه کودکان ارزیابی درستی داشته باشند و پدران و مادران را با آنها آشنا کنند. آنها در یک معاینه کوتاه در مطب هم میتوانند این مورد را بررسی کنند...
حتی پزشکان عمومی هم به علت تماس مداوم با یک خانواده، در صورت مشاهده علایم بیحوصلگی و دلتنگی در والدین میتوانند به تدریج سر صحبت را با آنها باز و برای مشورت گرفتن و حل مشکلات به متخصصان معرفیشان کنند. به هر حال کودکان زیادی از حق تربیت صحیح بیبهرهاند و والدینشان صلاحیت پرورش آنها را ندارند، به بیماری روانی مبتلا هستند و حتی حاضر به قبول این واقعیت و پذیرفتن درمان نیستند.
متاسفانه مساله «انگ» یا «استیگما» که در مورد بیماریهای روانی در تمام دنیا وجود دارد، در کشور ما پررنگتر است. افرادی که مشکل روانپزشکی دارند، تمایل ندارند آن را بیان یا برای درمان به پزشک مراجعه کنند. ما میتوانیم شرایط را طوری تعریف کنیم که افراد بدانند کسانی که به پزشک مراجعه میکنند، طیف وسیعی دارند یعنی علت مراجعه میتواند یک سردرد ساده باشد یا یک مشکل مهم. این در مورد بیماریهای روانی هم صدق میکند. این تفکر باید تغییر کند زیرا به کرات شاهدیم که در خانوادهها، خواهر و برادرها و حتی همسران از مشکلات روانی به عنوان حربه و برای آزار یکدیگر استفاده میکنند. والدین قبل از اینکه در زندگی به بحران برسند، باید به فکر حل مشکلات روانی خود و کودکان باشند تا با درمان به موقع اختلالهای روانپزشکی، حقی از کودکان که همواره برای سلامت آنها در تلاشیم، ضایع نشود.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است