بوی بارون

به شیوه ی غزل اما سپید می آید صدای جوشش شعری جدید می آید چه آتشی غم عشق تو زیرسر دارد که باغ شعر تر از آن پدید می آید دوباره سبز شده خاک سرزمین دلم مگر ز خطّه ی چشمت شهید می آید؟ نفس …

به شیوه ی غزل اما سپید می آید
صدای جوشش شعری جدید می آید
چه آتشی غم عشق تو زیرسر دارد
که باغ شعر تر از آن پدید می آید
دوباره سبز شده خاک سرزمین دلم
مگر ز خطّه ی چشمت شهید می آید؟
نفس نفس به امید تو عمر می گذرد
امید می رود آری، امید می آید
برای درددل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید می آید
مردّدم که تو با عید می رسی از راه
و یا به یمن قدوم تو عید می آید
کلیدداری کعبه نشانه ی حق نیست
کسی است حق که در آن بی کلید می آید
و حاجیان همه یک روز صبح می گویند:
چقدر بر تن کعبه سفید می آید

حسن بیاتانی