همین را کم داشتیم...

مزاحمان نوامیس مردم در قزوین با قمه سینه بسیجی آمر به معروف را شکافتند. به گزارش فارس از قزوین، شب گذشته هفت نفر از اراذل و اوباش خیابان مولوی قزوین که مزاحمت برای نوامیس مردم …

مزاحمان نوامیس مردم در قزوین با قمه سینه بسیجی آمر به معروف را شکافتند.
به گزارش فارس از قزوین، شب گذشته هفت نفر از اراذل و اوباش خیابان مولوی قزوین که مزاحمت برای نوامیس مردم این منطقه کار مستمر و دائمشان شده بود، با قمه به سوی مسئول عملیات حوزه بسیج شهید پرویز قزوین حمله‌ور شدند.
این بسیجی آمر به معروف تنها مشغول امر به معروف و نهی از منکر لسانی بوده است.
این خبر را که خواندم نا خود آگاه ذهنم به سمت سابقه این واقعه افتاد . احساس کردم این نوع برخورد در حال عادی شدن است . یک بار در تهران یک بار در ورامین و این بار در قزوین .
اما به راستی این گونه وقایع چرا اتفاق می افتند . مشکل کجاست که این اتفاق می افتد از قانون گذاری و برخورد با متخلفان است یا فرهنگی که ملت ما در حال گرایش به آن است .
می دانید من چه می گویم :
می گویم تکرار یک اتفاق سبب عادی شدن می شود و ترس را در قلب ها جای می دهد . برای مثال شما یک شخ را به دلیل یک عمل خاص کتک بزنید نفر دوم و سوم و الی آخر این برخورد شما که در رسانه ها پیچید چند مرتبه اول تاسف آور و هیجان ساز است و همهخواهان برخورد با این واقعه هستند اما وای از زمانی که برخورد های قضایی در پیچ و تاب دادگستری و داداگاه ها گیر افتد دیگر کسی نمی ترسد از مجازاتی که ممکن است سنگین هم نباشد . حال بخش بعدی فرار می رسد مردم با شنیدن این گونه اتفاقات به فکر فرو می روند آیا دادن یک تذکر ارزش این همه کتک و زخم و حتی مرگ را دارد یا خیر .
حساب دو دوتا چهارتا ست نتیجه ایکه می گیرند این است بهتر است تذکر ندهم چرا که ممکن است یگ چاقو یا قمه یا گلوله ای قلب مرا از کار بیندازد و السلام .
حال چه اتفاقی می افتد ؛ اتفاق خاصی نیست خود را ناراحت نکنید فقط مردم از ترس جانشان هم که شده تذکر نمی دهند تا دیروز عیسی به دینش موسی به دینش بود حالا هم مرگ به سوی شما می آید است آقایان پس بی خیال تذکر شوید .
آیا وقت آن نشده تا بررسی کرد این گونه از اتفاقات مدیریت شده هستند یا خیر ؟ شاید دستی در ورای این اتفاق باشد تا یکی از مهمترین ارکان جامعه اسلامی را که نفسی بریده دارد را خفه کند تا راه برای کارهای بعدی او آماده شود . یادمان نرود که بدترین امت ها امتی است که فحشا در آن گسترش یابد اما آن امت ساکت باشد و اعتراضی نکند .
درست است که برخورد های خشونت آمیز و ایجاد وحشت در میان مردم برای ترک یک وظیفه فایده چندانی ندارد و پس از مقابله با این تخلف و مجازات این ترس از بین می رود اما فرصتی را هرچند کوتاه ایجاد می کند تا بتوان با فعالیت هایی مخرب که در این روز ها بهترین امکانات را دارند این ارزش را در گوشه ای از ذهن مردم پنهان کرد و تنها نام آنباقی باشد و اثر عملی نداشته باشد و این به معنای موفقیت است .
شاید گفته شود به این مسئله ای که بیان شد یک توهم یا تخیل ذهنی باشد و در واقع حقیقت نداشته باشد و شما چگونه می توانید این مسئله را ثابت کنید و آیا دلیلی برای این ادعای خود دارید یا خیر ؟
در پاسخ به این سئوال باید گفت : بلی ممکن است این یک توهم باشد اما اگر حقیقت داشته باشد چه باید کرد .
دیگر آنکه با بررسی واقایع به تشابه های بسیاری می رسیم که محل تامل است . همچنین نباید فراموش کرد دشمن برای نابودی این فرهنگ از هر وسیله ای استفاده می کنند تا موفق شوند .
حال بحث مهم ما
آیا بهتر نیست ما مشکل را از ریشه حل کنیم . در هرکدام از این اتفاقات پای یک مسئله وجود دارد . دختران بی حجاب یا بد حجاب. این را که نمی شود نادیده گرفت . و پسران هوسران بی غیرت این دو مورد در همه واقایع مشابه وجود دارد .
و این یعنی مشکل از کجاست ؟
حال ما با اسم فرهنگ سازی به نیروی انتظامی بد و بیراه بگویم و آن را متهم به خیانت و توهین به ملت بکنیم .و از آنان بخواهیم دست از این اقدام بردارند . بی آنکه از مدیریت فرهنگی چیزی بدانیم یا آنکه پیرامون آن تحقیق کرده باشیم . و نظامی برای مدیریت در عره فرهنگ داشته باشیم . البته نه مدیریت لیبرالیستی در عرصه فرهنگ .

محمود سواری