فلسفه، مردم و فیلسوفان

بسیاری از مردم، آنچنان درگیر زندگی روزمره خود هستند و جهت تامین معاش و نیازهای مادی زندگی تلاش می کنند که از اندیشه و تفکرات فلسفی غافل مانده و وقت اضافی برای تفکرات فلسفی …

بسیاری از مردم، آنچنان درگیر زندگی روزمره خود هستند و جهت تامین معاش و نیازهای مادی زندگی تلاش می کنند که از اندیشه و تفکرات فلسفی غافل مانده و وقت اضافی برای تفکرات فلسفی ندارند.
آنها در جریان حیات خود، چنان درگیر مشغله‌ها و حل مسائل زندگی خود هستند که از اندیشیدن به چرایی حیات یا فلسفه زندگی و هستی دور مانده‌اند، در واقع زندگی دنیوی و مشکلات حاکم بر آن، ذهن و فکر بشر را از تفکرات فلسفی غافل ساخته و آنان را به نوعی روزمرگی و تلاش برای بقا مشغول کرده است، اما در بین مردم، برخی از افراد هستند که بخشی از ذهن و مخیله خود را به چرایی هستی و فلسفه وجود و حیات خود اختصاص داده و توانسته‌اند اندیشه و دیدگاه فلسفی خاصی را ارائه نمایند.
آن تعداد از افراد که در کنار مسائل و امور زندگی خود، به پدیده‌ها و اصول حاکم بر طبیعت، جامعه و جهان اندیشیده و سعی دارند تا چرایی و فلسفه حیات و قواعد موجود در جهان را درک نمایند، از دیدگاه و نگرشی فلسفی برخوردار هستند. تفکر فلسفی معمولاً با نوعی دغدغه و ابهامات همراه است که اندیشه انسان را به سئوالات و پرسش‌های خاصی ارتباط می دهد.
سئوالات فلسفی، معمولاً پاسخی ساده ندارند و دیدگاه مختلفی پیرامون آن مطرح می شود، سئوالاتی چون، ماهیت عالم چیست؟ حقیقت به چه معناست؟ سرنوشت واقعی انسان چیست؟ ذهن و اندیشه و عقل انسان چه خصوصیاتی دارد؟ آیا در باب پدیده‌ های هستی می توانیم علم یقینی به دست آوریم؟ فرق میان استدلال ‌های معتبر و استدلال نامعتبر چیست؟ اینها تماماً سئوالاتی هستند که در فلسفه مطرح می شوند.
فیلسوفان درصددند تا به این پرسش‌ها، پاسخی قانع کننده و ثواب بیابند.
علاوه بر آن برخی ابهامات در زندگی اجتماعی وجود دارد که در فلسفه مطرح می شود، از قبیل انسان باید با دیگر افراد چه رفتاری داشته باشد و چگونه جامعه‌ای ایده‌آل بسازد. آیا اندیشه وجود حکومت‌ها، اندیشه‌ های مفیدی برای حیات بشر است؟ آیا معرفت علمی بهتر از سایر اقسام معرفت می باشد؟ چه ارتباطی میان زبان انسانی و حقیقت وجود دارد؟ آیا انسان آزاد است تا شخصیت و اعمال خود را شکل دهد؟ آرمان و نهایت سعادت بشری در چیست و چگونه می توان به آن دست یافت؟ با مطرح گشتن این پرسش‌ها، نمی توان به سادگی و بی تفاوتی از کنار آنها رد شد.
در اصل فلسفه دقیقاً افرادی بودند که درباره هر چیز سئوال می کردند. شاید این مسئله به ذهن آدمی خطور نماید که سئوالات فلسفی به زندگی روزمره انسان و تلاش او برای ادامه حیات ربطی ندارد.
اما فیلسوفان همچنان در پی پاسخ ‌های قانع کننده به این پرسش‌ها هستند. گاهی می توانند به استدلال و براهین منطقی، پاسخی علمی دست یابند و گاهی از یافتن جوابی منطقی عاجز و ناتوانند.
در باب فلسفه، تعریف و کاربرد آن نظریه‌ های مختلفی وجود دارد. فلسفه اندیشیدن راجع به اندیشیدن است و کارش صرفاً این است که ما را در روشن کردن تصورات و برطرف ساختن اندیشه‌های نادرست یاری دهد.
هر کدام از بخش‌ها و موضوعات فلسفه، نوعی هدف را دنبال می کند.
معرفت شناسی: پرسش‌ هایی درباره معرفت، مابعدالطبیعه: زمان، مکان، خدا، علت و واقعیت، اخلاق: خوب و بد، زیبایی شناسی: هنر و زیبایی و فلسفه سیاسی که مسائل سیاسی و حکومتی را مد نظر دارد.
از نظر برخی فیلسوفان امروزه فلسفه گرایش به آن دارد که با دقت و جدیت بیشتر بخش بندی شود. برخی فیلسوفان اعتقاد دارند که فلسفه باید از استدلال و بحث، حاصل شود، عده‌ای دیگر بر آنند که فلسفه را تنها از طریق استدلال قیاسی می توان پدید آورد.
برخی فلاسفه معتقدند فلسفه می تواند از لحاظ معرفتی، واقعاً پیشرفت نماید. اما همه آنها اعتقاد دارند که فیلسوفان موظف‌اند برای آرای خود، نوعی تبیین، دلیل یا گواه و مدرک فراهم کنند. این وظیفه و تعهد، بیانگر فرقی واضح میان فلسفه و دیگر عقاید و اندیشه‌ های بشری است.

محمود علوی زادگان